کودکان بازمانده از تحصیل در تعاریف، کودکانی هستند که به دلیل تبعیض
طبقاتی، فقر فرهنگی و سایر محدودیتها و محرومیتها از تحصیل بازماندهاند؛
کودکانی با گروه سنی ۶ تا ۱۸ سال که با وجود اینکه نیازمند رفتن به مدرسه
هستند، اما بهدلایل مختلفی در هیچیک از مقاطع تحصیلی مشغول به تحصیل
نیستند، اما بازماندگی از تحصیل در مقطع ابتدایی یعنی ترویج بیسوادی و
اینکه یک دانشآموز هنوز یک راهی را شروع نکرده که بتواند آن را ادامه دهد.
۱۶۰ هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی
به
تازگی، معصومه نجفی پازوکی، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در
کارگروههای سی و هفتمین اجلاس رؤسا و مدیران آموزش و پرورش سراسر کشور در
اردوگاه شهید باهنر تهران به هدف اصلی سامانه شهید محمودوند اشاره کرد و
گفت: «سامانهای با عنوان (شهید محمودوند) طراحی شد و در شناسایی، جذب و
نگهداشت بازماندگان از تحصیل به ما کمک فراوانی کرد؛ به مقایسه میان لیست
سیدا با لیست ثبت احوال پرداخت و دانشآموزانی را که در سن آموزشی قرار
دارند شناسایی کرده و با مرور زمان، افراد مختلف به عنوان پیگیر
دانشآموزان بازمانده از تحصیل مشخص و علت بازماندگی افراد را جویا شدند و
به رفع برخی مشکلات پرداختند.»
او این سامانه را محیطی مناسب برای
آشنایی با دلایل مختلف بازماندگان از تحصیل دانست و افزود: «بر اساس دلایل
افراد بازمانده از تحصیل، در حال تولید بستههای حمایتی برای جذب این افراد
هستیم و لازم است این سامانه با دقت به فعالیت خود ادامه دهد.» نجفی
پازوکی با اشاره به سخنان رهبری در خصوص برطرفسازی تفاوت میان دانشآموزان
شهرهای بزرگ و شهرهای محروم گفت: «یکی از فرصتهای یادگیری عادلانه،
دسترسی به آموزش افراد بازمانده از تحصیل است؛ در حوزه ابتدایی ۱۶۰هزار
دانشآموز به عنوان بازمانده از تحصیل معرفی شدند؛ پس لازم است که برای
سایر دانشآموزان نیز نسبت به کیفیت آموزشی، دقت ویژه شود.»
لزوم بررسی بازماندگی از تحصیل به صورت جدی و آسیبشناسانه
بارها
و بارها از آمار ترک تحصیلیها و بازماندگان از تحصیل صحبت شده و علل آن
نیز مورد بررسی قرار گرفتهاست، اما گویا این موضوع مهم تکراری شده و عزمی
برای حل کردن آن وجود ندارد. رضوان حکیمزاده، معاون سابق وزارت
آموزشوپرورش و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رابطه با علل بازماندگی از
تحصیل دانشآموزان مقاطع ابتدایی به «جوان» میگوید: «عوامل چندگانهای در
بازماندگی از تحصیل دانشآموزان اثرگذار است، چراکه با مجموعهای از عوامل
اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مواجه هستیم که زمینهساز بازماندگی ازتحصیل
شدهاند. از طرفی هر منطقه ممکن است به دلایل خاص خودش موجب بازماندگی از
تحصیل شود، بنابراین نمیتوان نسخه یکسان برای همه آنها پیچید.»
او
ادامه میدهد: «در مناطق کمبرخوردار مرزی عمدتاً بازماندگی از تحصیل به
دلیل فقر فرهنگی اتفاق میافتد، چراکه به دلیل برخی از باورهای غلط،
خانوادهها مانع از تحصیل دختران خود میشوند. حتی اگر تحصیل کنند هم بعد
از یک مدت کوتاهی از تحصیل صرف نظر میکنند، اما در برخی دیگر از مناطق،
بازماندگی از تحصیل پسران بیشتر از دختران اتفاق میافتد که عمدتاً دلایل
اقتصادی دارد، چراکه بسیاری از این کودکان ناچارند به عنوان نانآور برای
خانوادههایشان کار کنند. بعضاً دیدهشده که آنها وارد چرخه استثمار
میشوند و بعد از ترک تحصیل، تبدیل به محل درآمد سودجویان میشوند. در این
زمینه اگر سازمانهای مربوطه، آنها را دنبال کنند میتوانند پیدایشان کنند
و اصلاً کار سختی نیست.»
حکیمزاده با بیان اینکه همه سازمانها باید
پای کار بیایند تا ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل ریشهکن شود، تصریح
میکند: «با توجه به ابعاد متعددی که پدیده بازماندگی از تحصیل دارد و
عوامل متعددی در آن اثرگذار هستند، توقع خیلی زیادی است که آموزش و پرورش
به تنهایی بتواند این مسئله را سر و سامان بدهد. وقتی مسائل اقتصادی و
فرهنگی مانع از تحصیل دانشآموز میشود، دست آموزش و پرورش بسته است و
امکان دخالت مؤثر ندارد. البته باید به این نکته توجه شود که برخورد با
پدیده بازماندگان از تحصیل باید بهصورت جدی و آسیبشناسانه مورد بررسی
قرار بگیرد نه اینکه تبدیل به سوژه داغ رسانهها شود.»
معاون سابق وزارت
آموزشوپرورش در رابطه با راهکار حل این مسئله اظهار میدارد: «من فکر
میکنم اگر همه بودجههایی که به شکل پراکنده در اختیار سازمانهای مختلف
برای دنبال کردن ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل قرار میگیرد به صورت یکجا
و متمرکز در اختیار آموزش و پرورش قرار بگیرد، این امکان وجود دارد که
گامهای مهمی برای آن برداشته شود. من به طور مشخص میخواهم به نقشی که
مدیران مدارس دارند، اشاره کنم، آنها بیشتر از هر کس دیگری در جریان
مشکلات دانشآموزانشان هستند و دلایل ترک تحصیل آنها را میدانند، آنها
میتوانند بهترین کمک را کنند، اما، چون بودجه خاصی ندارند، دستشان بسته
است و نمیتوانند موانع را برطرف کنند. در دورانی که در آموزش و پرورش
مسئولیت داشتم، شاهد بودم که بسیاری از مدیران مدارس با کمک گرفتن از خیرین
یا حتی هزینههای شخصی خودشان سعی میکردند که حداقلهای حضور دانشآموزان
را فراهم کنند، اما بودجهای که برای اینگونه موارد اختصاص دادهمیشود
بعضاً دست سازمانهایی است که با چند واسطه میخواهند آن را به دست کودکانی
برسانند که به دلایل اقتصادی ترک تحصیل کردهاند.»
او میافزاید: «اگر
اعتماد بیشتری به آموزش و پرورش شود و امکانات پراکندهای که وجود دارد،
تجمیع شود تا هر سازمانی که قصد کمک دارد به آموزش و پرورش کمک کند، آن وقت
تمرکز بر مسئله باعث رقم خوردن شرایط بهتری برای این کودکان خواهد شد.»
حتی بازماندگی از تحصیل «یککودک» باید مهم باشد
حکیمزاده
با بیان اینکه قانون حمایت از تحصیل کودکان ضمانت اجرایی ندارد، میگوید:
«کشور ما جزو کشورهایی است که قانون آموزش اجباری را دارد و بحث
جرمانگاری عدم حضور کودکان در مدرسه توسط والدینشان در لایحه حمایت از
حقوق کودکان و نوجوانان طی سالهای اخیر تصویب شدهاست، اما این قانون مهم،
ضمانت اجرایی ندارد. در صورتی که ضمانت اجرایی این قانون باید دقیق و مشخص
شود و سازمانهایی که در این زمینه باید نقشآفرینی کنند نیز باید پای کار
بیایند.»
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به ضرورت ایجاد برنامههای منعطف
در مدارس اشاره میکند و اظهار میدارد: «بسیاری از کودکان بازمانده از
تحصیل در شرایط خاصی زندگی میکنند و برایشان ممکن نیست که مانند کودکان
عادی از صبح تا بعداز ظهر در مدرسه حضور پیدا کنند، بنابراین اینکه ما یک
برنامه یکسان را برای همه کودکان در مدارس استفاده کنیم، خودش یکی از موانع
حضور آنهاست. باید توجه کرد که انعطاف در برنامهها خیلی مهم است، برای
مثال در برخی از مناطق کشور در فصل پاییز که مدارس شروع میشود، فصل برداشت
محصولاتشان است و بسیاری از خانوادهها به دلیل اینکه نیاز به کمک
فرزندانشان دارند مانع از حضور آنها در مدرسه میشوند، بنابراین باید این
تفاوتها را در نظر بگیریم و این انعطاف را در برنامهها داشته باشیم.»
او
ادامه میدهد: «بین اینکه کودکی که اصلاً وارد مدرسه نشود و با آسیبهای
اجتماعی درگیری پیدا کند و بدتر اینکه به دلیل محرومیتهای ناشی از
عدمبرخورداری از سواد در تمام عمر برایش مشکل ایجاد کند با اینکه او توسط
یک برنامه منعطف بتواند حداقلهایی را به دست بیاورد و در یک شرایطی،
بعدها بتواند آنها را تقویت کند، خیلی فاصله زیادی وجود دارد.»
حکیمزاده
میگوید: «هر کودکی بهتنهایی میتواند سرنوشت یک کشور را در آینده
بسازد، اگر نگاه ما این باشد که همه کودکان مهم هستند، خصوصاً اگر کودکانی
که در مناطق کمبرخوردار هستند، دستکم گرفته نشوند و حتی بازماندگی از
تحصیل «یک کودک» هم برایمان مهم باشد، آن وقت اجماع ملی در مسئلهانگاری
بازماندگی از تحصیل اتفاق میافتد و تشریک مساعی که به دنبال آن میتواند
حاصل شود، نتایج خیلی خوبی را میتواند در بر داشته باشد.»
نمای نزدیک
بازماندگی از تحصیل با وضعیت رفاه خانوار مرتبط است
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس که از روند ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل در آموزش و پرورش بین سالهای
۱۴۰۱-
۱۳۹۳ تهیه شدهاست، مشخص کرده «بهرغم سیاستگذاری مکرر در قبل و بعد از
انقلاب اسلامی درخصوص پوشش کامل تحصیلی و جذب همه کودکان بازمانده از
تحصیل، این اهداف تحقق نیافته و تعداد ۹۱۱ هزارو ۲۷۲ کودک لازمالتعلیم در
سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ از تحصیل بازماندهاند و تعداد ۲۷۹ هزارو ۱۹
دانشآموز در سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ ترک تحصیل کردهاند.» این آمارها، حاکی
از آن بودهاست تلاشهایی که برای بازگشت به تحصیل دانشآموزان انجام شده،
چندان موفقیتآمیز نبودهاست. هر چند در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده
که از سال تحصیلی ۱۳۹۵- ۱۳۹۴ تا سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۳۹۸ تنها ۱۷۸ هزارو ۲۳۸
دانشآموز به چرخه تحصیل برگشتهاند، اما این آمار کمتر از ۵ درصد کل
دانشآموزان بازمانده از تحصیل در این بازه زمانی است که نتوانسته اثرگذار
واقع شود. در بخش دیگری از این گزارش آمده که تعداد دانشآموزان ترک تحصیلی
در سال تحصیلی ۱۳۹۴- ۱۳۹۳ برابر با ۳۴۷هزارو ۲۰۳ نفر بوده که با کاهش
۲۲درصدی در سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۳۹۸ به عدد ۲۷۰ هزارو ۵۵۵ نفر رسیدهاست. این
کاهش ۲۲درصدی مربوط به دوره دوم متوسطه است که در همین بازه زمانی مذکور
از ۱۹۹ هزار نفر به ۴۵ هزار نفر کاهش یافتهاست، اما در سوی دیگر، آمار
دانشآموزان ترکتحصیل دوره ابتدایی و متوسطه اول در بازه زمانی پیشگفته رو
به رشد بوده به نحوی که در دوره ابتدایی شاخص مذکور از ۷۸ هزار نفر به ۹۹
هزار نفر و دو دوره متوسطه اول از ۶۰ هزار نفر به ۱۲۴ هزار نفر افزایش
یافتهاست. در حال حاضر در سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ آمار تارکان تحصیل با رشد
۳درصدی به ۲۷۹ هزارو ۱۹ نفر رسیدهاست. طبق نتایج این گزارش «آمار
بازماندگان از تحصیل همسو با سیاستگذاریها و در جهت کاهش و در نهایت به
صفر رسیدن نیست، بلکه این نرخ در ســال تحصیلی
۱۴۰۱- ۱۴۰۰ نسبت به سال
تحصیلی ۱۳۹۵- ۱۳۹۴ به میزان ۱۵/۱۷ درصد افزایش یافتهاست.» براساس این آمار
در واقع طی شش سال تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل بیشتر از ۱۷ درصد
افزایش پیدا کردهاند. نویسندگان این گزارش به این نتیجه رسیدهاند: «نرخ
جذب بســیار ناچیز کودکان بازمانده از تحصیل در کنار تعداد بالای ترکتحصیل
ســالانه (از ۳۴۷ هزار نفر تا ۲۷۰ هزار نفر) سببشده روند بازماندگی از
تحصیل در نظام آموزش و پرورش روبه رشد باشد. متأسفانه جمعیت ترکتحصیل در
دوره ابتدایی و متوسطه اول (دوره آموزش و پرورش عمومی) از ســال تحصیلی
۱۳۹۴- ۱۳۹۳ تا سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۳۹۸ رو به افزایش نهادهاست.» با وجود
این، تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در برخی استانها نرخ بیشتری
دارد، آنطور که در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده «پنج استان سیستان و
بلوچستان، آذربایجانغربی، خراسان رضوی، خراسان شمالی و گلستان در سال
تحصیلی
۱۳۹۵- ۱۳۹۴ بیشترین فراوانی نســبی بازماندگان از تحصیل را داشــتهاند که در همین پنج استان در ســال تحصیلی
۱۴۰۱-
۱۴۰۰ نیز دارای بیشترین فراوانی نسبی هستند. از میان همه اســتانهای
کشور، استان سیســتان و بلوچستان در دو شــاخص بازماندگی از تحصیــل و
ترکتحصیل وضعیت بســیار نامناسبتری دارد به نحوی که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-
۱۴۰۰ تعداد ۱۴۵ هزارو ۳۴۰ نفر معادل بیش از ۲/۱۸ درصد از جمعیت دانشآموزی
این استان بازمانده از تحصیل هستند و در سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ بیش از ۴
درصد از جمعیت دانشآموزی آن استان ترک تحصیل کردهاند.» این گزارش به این
نتیجه رسیده که «به طور کلی میتوان گفت که بازماندگی از تحصیل با وضعیت
رفاه خانوار مرتبط است.»/جوان