تبلیغات گسترده علیه حجاب و ارائه مدلهای خارج از عرف به قدری در میان نوجوانان و جوانان رواج یافته است که قشر انقلابی و دغدغهمند در حوزه تمدن اسلامی و فرهنگ ایرانی، معتقد بر آنند که شاهد بیحجابی اجباری هستند تا آنکه بخواهند بحث حجاب را اجباری بدانند
شفا آنلاین>بعد از اغتشاشات پاییز سال گذشته، که بر محور مبارزه با حجاب ایجاد شده
بود، رسانهها و مطبوعات ضد انقلاب خارجی و بعضاً داخلی با رمز حجاب
اجباری، به این وقایع ضریب داده و مقصر همه چیز را قانونی بودن حجاب یا
همان به تعبیر مغرضانه، اجباری بودنش میدانستند. اما نکته اینجاست که
اساساً ترویج سبک زندگی غربی در کشور و به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی
پروپاگاندای رسانهای توسط شبکههای فارسی زبان خارجی و صفحههای مجازی در
سکوهای غیر بومی، به نحوی در دهه اخیر گسترش یافته است که ما شاهد اجبار و
بهتر بگویم، تحمیل فرهنگ غربی مخصوصاً در بحث پوشش و حجاب هستیم. به
گونهای که اگر این گستردگی سیطره اومانیسم و مدرنیته، در زیست مجازی توسط
مسئولان مربوطه این دهه مدیریت میشد، شاهد بسترسازی برای مخالفت با یکی
از مدلهای سبک زندگی اسلامی- ایرانی مانند حجاب نبودیم. البته که کنشهای
هنجارشکنانهای مثل چهارشنبههای سفید یا آزادیهای یواشکی خود یکی از
زمینهسازان اغتشاشات موسوم به زن، زندگی و آزادی بود ولی اهمیت تبلیغات در
اجباری شدن و تحمیل سبک زندگی غربی، تأثیر بسزایی در بهوجود آمدن این
جنبش ضد انسانی و ضد خانواده داشت.
تبلیغات گسترده علیه حجاب و ارائه
مدلهای خارج از عرف به قدری در میان نوجوانان و جوانان رواج یافته است که
قشر انقلابی و دغدغهمند در حوزه تمدن اسلامی و فرهنگ ایرانی، معتقد بر
آنند که شاهد بیحجابی اجباری هستند تا آنکه بخواهند بحث حجاب را اجباری
بدانند؛ هرچند که اساساً نسبت به حجاب، اجباری در کشور وجود نداشته، بلکه
اجبار در نوع پوشش است که هر کشوری نیز برای خود قوانین خاصی در این زمینه
دارد. اما فارغ از مطالب مذکور، این بار بدون در نظر گرفتن تحمیل رسانهها و
تبلیغات توسط مدلهای بیحجاب، میخواهیم
بیحجابی اجباری را با نگاهی
دیگر مورد بررسی قرار بدهیم.
ابتدا باید به بیان دو مقدمه بپردازیم که
اولین آن، مختار بودن انسان در انجام کنشهای فردی و اجتماعی است. مثلاً
کسی که میخواهد دستش را داخل تنور ببرد تا گرمای آن را حس کند، از روی
اختیار چنین کاری انجام میدهد. اما نکتهای که برای ما اهمیت دارد،
نتیجهای است که دیگر به اختیار ما بستگی ندارد. یعنی همان فردی که دست خود
را به داخل تنور برده بود، نمیتواند بگوید من اختیار میکنم که دستم
نسوزد چرا که سوختن دست، یک اثر واقعی برای داخل شدن دست در تنور است.
به
تعبیر دیگر وقتی دست به داخل آتش برود، قهراً دست میسوزد. خداوند در قرآن
کریم درباره حجاب چنین میفرماید: یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ
بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ
ذلِک أَدْنى آن یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَ کانَالله غَفُوراً
رَحیما(احزاب-59) در این آیه شریفه، خداوند نمیگوید که چون من میگویم پس
بگو حجاب واجب است بلکه اشاره میکند به اثر واقعی بیحجابی، که اگر صورت
گیرد، زنان مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و به تعبیر علامه طباطبایی در
المیزان(ج16/ص510) این عمل مانع تعرض به زنان میگردد. شاید به عبارتی دیگر
امنیت روانی فرد و امنیت اخلاقی جامعه در زیست اجتماعی افراد، به خطر
نمیافتد و اگر حجاب برداشته شود، امنیت اجتماعی و فردی به خطر میافتد. در
واقع بیحجابی هرچند از روی اختیار صورت گرفته ولی نتیجه آن که برهم زدن
امنیت اجتماعی است، یک نتیجه جبری است.
مقدمه دوم، بحث رشد و کمال
انسانی در بستر جامعه است. از آنجا که افراد در جامعه کنش و واکنش دارند
لذا تحت تأثیر و تأثر یکدیگر قرار گرفته و این تأثیرات میتواند نظام رشد
فکری و معنوی انسانها را تغییر مثبت یا منفی بدهد. در نظام اسلامی که
مهمترین هدف تشکیل آن، احقاق حاکمیت دین بهعنوان برنامه رشد و سعادت
انسانها است، هنجارشکنیها و رفتارهای خلاف شرع و قانون، میتواند سیر
تکاملی انسانها به سمت سعادتمندی را دچار خلل کرده و چه بسا با احتساب
همان تأثیر و تأثرات اجتماعی، مانعی برای حرکت رو به جلو و پیشرفت انسانیت
وعقلانیت دینی گردد.
به اصطلاح علمای اصول فقه، مقتضی هدایت که وجود
نظام دینی و معارف اسلامی است، موجود میباشد ولی برای محقق شدن این مقتضی
در جامهعمل، موانعی چون هنجارشکنیها، شعارهای اومانیستی و رفتارهای
خارج از عرف، وجود دارد که اثر واقعی آنها تحمیل زندگی حیوانی و ممانعت از
حیات انسانی است که اگر جلوی آن گرفته نشود و مانع مرتفع نگردد، جامعه
اسلامی به سمت برپایی نظامهای اومانیستی و سکولار خواهد رفت که ثمرهاش
همان اجبار در پذیرش قوانین سرمایهداران منجمله همجنس بازی و برهنگی است
که در این صورت بیحجابی اجباری از حالت تئوری، در مقام عمل فعلیت خواهد
یافت. مؤید این مدعی، آیه 120 سوره مبارکه بقره است: وَ لَنْ تَرْضى عَنْک
الْیهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ آن
هُدَىالله هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی
جاءَک مِنَ الْعِلْمِ ما لَک مِنَالله مِنْ وَلِی وَ لا نَصیر. یعنی اگر
بخواهیم دست از هدایت و سبک زندگی اسلامی برداریم، مطمئناً مورد تهاجم و
تحمیل تحریفکنندگان دین خدا قرار خواهیم گرفت.
حال اگر جامعهای اساساً
معتقد به تعالی روح نباشد، طبیعتاً بهدنبال اجرای دستورات ضد هویت انسانی
خود میرود. مثل قوانین ضد حجاب در فرانسه. لذا بیحجابی در سطح اجتماعی،
قهراً یا جبراً، از زندگی اسلامی و زیست سالم ایرانی، جلوگیری میکند چراکه
اثر واقعی آن- یعنی برهم زدن امنیت روانی و اجتماعی- از ظهور و بروز
ارزشهای هادی به سمت کمال برای انسان کمالگرا و سعادت طلب، ممانعت به عمل
میآورد.