کد خبر: ۳۲۳۰۸۹
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۵ - ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - 2023April 09
انگیزه عمده خودکشی احتمالا تلاش برای فرار از وضعیت‌های آزار دهنده ذهنی مانند احساس گناه، احساس بی ارزش بودن، بی کفایتی و … باشد. فشاری درونی که با واقعیت‌های قابل مشاهده توسط دیگران کیلومتر‌ها فاصله دارد.

شفا آنلاین>سلامت>بهرامی گفت: انگیزه عمده خودکشی احتمالا تلاش برای فرار از وضعیت‌های آزار دهنده ذهنی مانند احساس گناه، احساس بی ارزش بودن و بی‌کفایتی باشد.

به گزارش شفا آنلاین: سجاد بهرامی روانشناس اظهار کرد: ما در علم رفتاری بافتگرا از خودکشی با عنوان فرار بزرگ یاد می‌کنیم؛ چراکه عامل عمده اختلالات روانپزشکی و نارضایتی از زندگی را اجتناب تجربی می‌دانیم و در واقع اجتناب عامل پاتولوژیک عمده نارضایتی از زندگی است.

این روانشناس ادامه داد: طی این روز‌ها با اتفاق دردناکی برای هنرمند و استادی نام‌آشنا مواجه شدیم که جامعه و خصوصا متولدین دهه ۵۰ تا ۷۰ را در شوک فرو برد. شخصا استاد پوراحمد را به واسطه قصه‌های مجید میشناختم و ارتباط نزدیکی با وی نداشتم منتها عموما هنرمندان را از آثار آن‌ها باید شناخت نه رابطه فیزیکی با آن‌ها، کارگردانی خلاقانه وی که به نظر دغدغه‌های وی را به نمایش میگذارید. شخصیتی تلاشگر و رویاپرداز مجید عموما از سمت جامعه طرد می‌شود و مجید به ناچار در دنیای خیالات خود زندگی می‌کند، شاید رویاپردازی کیومرث پور احمد دیگر جوابگوی جامعه‌ای که تمایلی به حمایت و ما بودن ندارد نبود.

بهرامی یادآور شد: نکته‌ای که در خودکشی به لحاظ اجتماعی قابل تامل است بحث یادگیری مشاهده‌ای است. خصوصا اگر از سمت افراد مشهور و یا آشنا باشد. کاملا واضح است که اگر یک نفر در یک محله از طریق تصادف از دنیا می‌رود احتمال اینکه فردی دیگر از وی الگو بگیرد و سعی کند همانند او بمیرد نزدیک به صفر است و حتی برعکس، ممکن است باعث شود که دوستان وی مدت‌ها با احتیاط بیشتری رانندگی کنند، اما متاسفانه در مورد خودکشی روندی متضاد حاکم است؛ چراکه وقتی فردی از دوستان و آشنایان خودکشی می‌کند احتمال سرایت روانی وجود دارد و ممکن است میزان احتمال خودکشی در آشنایان و حتی در افراد غریبه‌ای که تحت تأثیر اخبار خودکشی قرار گرفته‌اند بیشتر شود.

این روانشناس افزود: انگیزه عمده خودکشی احتمالا تلاش برای فرار از وضعیت‌های آزار دهنده ذهنی مانند احساس گناه، احساس بی ارزش بودن، بی کفایتی و … باشد. فشاری درونی که با واقعیت‌های قابل مشاهده توسط دیگران کیلومتر‌ها فاصله دارد.

وی در ادامه گفت: برخی اقدام خودکشی را یک فرار یا اجتناب عادی می‌دانند، اما این باور نادرست است.

این روانشناس افزود: این اقدام برای موجودات غیر کلامی هرگز به این شکل اتفاق نمی‌افتد چراکه مرگ مسئله انسان است و سایر موجودات درکی از این موضوع ندارند که می‌توانند بمیرند و دیگر درد و رنج را تجربه نکنند.

بهرامی اضافه کرد: استیون هیز معتقد است برای آنکه یک حیوان را آموزش بدهیم که از یک محرک آزار دهنده اجتناب کند، آن موجود بایستی که با یک رویداد آزار دهنده (به طور مستقیم یا از طریق سرنخ‌هایی که مستقیما با چنان رویدادی همراه هستند) مواجه شده و سپس اقدامی انجام دهد که از رخ دادن دوباره آن رویداد آزار دهنده جلوگیری کند، اما در انسان، صرف مواجه نشدن با محرک دردناک تضمینی برای تجربه نکردن آن درد نیست.

وی تصریح کرد: همچنین هیچ کس به طور مستقیم نمی‌داند مردن چه حالی دارد و یا پس از مرگ دردی در کار خواهد بود یا خیر؛ به علاوه خودکشی اغلب منجر به تجربه رویداد‌هایی آزار دهنده‌ای می‎‌شود که قبل از وقوع مرگ پدید می‌آیند.

وی اشاره کرد: خودکشی هدفمند است، اما هدف آن چیزی نیست که مستقیما تجربه بشود؛ بلکه خودکشی نیتی کلامی دارد.

این روانشناس افزود: افراد می‌توانند پیامد‌های مرگ خود را اینطور معنی کنند که مردن من مساوی است با رهایی از رنج، دیگران می‌فهمند که درباره من اشتباه می‌کردند، آسودگی دیگران از دست من و راضی شدن آن‌ها، یک دنیای بهتر یا هزار پیامد این چنینی دیگر.

وی گفت: این باور‌های کلامی (راحت شدن دیگران از دست من، رهایی از رنج کشیدن) از طریق مشارکت با چهارچوب‌های رابطه‌ای ذهنی با دیگر باور‌ها کارکردی روانشناختی دارند.

بهرامی اضافه کرد: به این کلمات دقت کنید؛ آسودگی دیگران و راضی شدن آن‌ها از من با صد‌ها اتفاق مثبت از دوران کودکی مرتبط است.

وی افزود: همینطور عبارت «رنج‌کشیدن»، هم معنی با درد تجربه شده و رهایی از رنج کشیدن، در چهارچوبی متضاد با چنان دردی است؛ حتی اگر فرد به طور مستقیم نداند که رهایی از رنج چه کیفیتی دارد، چهارچوب ذهنی «نبودن برابر است با درد کشیدن کمتر» به فرد اجازه می‌دهد که آن وضعیت را تخیل کرده و به شیوه‌ای خرافی احساس کند که مرگ چگونه است و ذهن قواعدی ایجاد می‌کند که خودکشی را به کاهش رنج مرتبط می‌کند و موجب تشویق فرد به انجام اقدام به خودکشی می‌شود.

وی تصریح کرد: جمله‌ی «وقتی بمیرم از رنج رها می‌شوم» دقیقا توصیف یک همایندی با رهایی است؛ این جمله یک قاعده است و از یک قاعده می‌توان پیروی کرد.

این روانشناس در پایان خاطرنشان کرد: اگر رهایی از رنج کشیدن معنای کارکردی مثبتی بگیرد آن وقت برای فردی که درد روانشناختی غیر قابل تحملی را به دوش می‌کشد، فرمول "اگر بمیرم از رنج رها می‌شوم" آن کارکرد مثبت را به مرگ به عنوان پیامدی که به صورت کلامی در آمده انتقال می‌دهد.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: