کد خبر: ۳۲۰۳۴
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۷ - ۰۲ شهريور ۱۳۹۳ - 2014August 24
شفا آنلاین -مقصر ماجرای مرگ «علی چراغی»، کارگر تفکیک زباله کیست؟ این سؤال، پرسش مشترک همه اتفاق‌هایی ا‌ست که به خسارت جانی شهروندان منجر می‌شود. شهردار منطقه 4، شهرداری را مبرا دانسته و انگشت اتهام را به سمت پیمانکار گرفته است!
«احمد مسجدجامعی»، رئیس شورای شهر از بررسی حادثه خبر می‌دهد تا به گفته او همان طور که آتش‌سوزی خیابان جمهوری و حادثه واژگونی اتوبوس اسکانیا ریشه‌یابی شد، ماجرای منطقه 4 هم ریشه‌یابی شود. حال افکار عمومی می‌پرسند آیا ریشه‌یابی شورای پایتخت باعث می‌شود تا پایانی بر این ماجراهای تلخ نوشته شود؟ ماجراهایی که به گفته «محمدباقر قالیباف» شهردار تهران، همیشه بوده و در برخی موارد هم مأموران شهرداری در سال‌های گذشته در این درگیری‌ها نقص عضو شده‌اند.

زندگی «علی چراغی» پدر چهار فرزند در سن 41 سالگی در منطقه
 4 تهران با ضربه یک «پنجه بوکس» در ماه پنجم سال 93 تمام شد، جلوی چشمان پسرش. او کارگر تفکیک زباله بود که با مأموران سد معبر شهرداری منطقه 4 درگیر می‌شود تا در نهایت دفتر زندگی‌اش در بیمارستان بسته شود!  این مرگ تلخ به شبکه‌های اجتماعی که رسید، انتقادها به شهرداری شروع شد. شهرداری که در ماه‌های گذشته درگیر تصادف اسکانیا، مرگ‌های تلخ جمهوری و... بود، یکبار دیگر در معرض انتقاد افکار عمومی قرار گرفت. در این میان حرف‌های شهردار منطقه 4 بیش از هر اظهارنظری به واکنش عموم و اعتراض منتقدان منجر شده بود. او در پاسخ به این سؤال که آیا کارگران پیمانکار شهرداری اجازه حمل سلاح سرد از جمله پنجه‌بوکس را دارند، می‌گوید: «باید بررسی شود که پنجه‌بوکس را پیمانکار در اختیار آنها قرار داده یا شخصاً همراه داشته‌اند. با بررسی انتظامی ابعاد پرونده مشخص می‌شود که آنها در راستای وظیفه خود اقدام کرده‌اند یا خیر.» توضیحات <جاوید> این پرسش را در ذهن افکار عمومی می‌کارد که  شغلی که برای  مأموران شهرداری (پیمانکاران) تعریف شده است، چیست؟ آنها قرار است با چه افرادی روبه‌رو شوند که جان آنها را تهدید می‌کنند و مجبور می‌شوند تا «پنجه بوکس» با خود حمل کنند. مگر حوزه فعالیت‌های آنها محدوده شهر نیست؟ آیا شهر برای پیمانکاران و ماموران شهرداری ناامن است؟
محسن سرخو، رئیس کمیته حمل و نقل شورا هم  «مجتبی عبداللهی» معاون خدمات شهری را مخاطب قرار می‌دهد و می‌پرسد: «چه ساز و کاری برای انتخاب پیمانکاران شهرداری داریم و چه وظایفی را به پیمانکاران واگذار می‌کنیم. آیا مسئولیت‌های حاکمیتی را به پیمانکاران واگذار می‌کنیم یا کارهای اجرایی؟ همچنین پیمانکاران را چطور انتخاب می‌کنیم؟ آیا از لات‌های تهران پیمانکار برمی‌گزینیم یا آدم‌ها گزینش می‌شوند؟» او سؤالات دیگری هم دارد: «آیا پیمانکاران شهرداری افرادی هستند که ادواتی مانند پنجه بوکس را که نگهداری آنها جرم است، در مقابل مردم و کودکان استفاده می‌کنند؟>  سرخو گفته است که برخی پیمانکاران، مأموران را از بین افراد غیر موجه می‌آورند؛ کسانی که با مردم سر وکار دارند و مهم‌تر این که ادواتی که نگهداری آنها جرم است، نباید توسط این افراد استفاده شود.
آن طور که ایلنا هم می‌نویسد: «یک مأمور گشت سد معبر شهرداری می‌گوید که بیشتر همکارانش حین انجام وظیفه به باتون، پنجه بوکس و گاز اشک‌آور مجهزند. او البته تأکید می‌کند که پیمانکاری که برایش کار می‌کنم، خیلی مقرراتی است. به هر نحوی با وانتی‌ها درگیر شویم، ما را اخراج می‌کند.» او در تشریح شرایط استخدام در شغل مأمور سد معبر هم می‌گوید: «بیشتر پیمانکاران-مثلاً پیمانکار ناحیه‌ای که این اتفاق در آن رخ داده- درشت هیکل‌ها را برای درگیری و تخریب استخدام می‌کند، یعنی هنگام استخدام اصل را بر انتخاب آدم‌های درشت هیکل، قوی بنیه و رزمی کار می‌گذارند. البته پیمانکار ما خلافکار‌ها را قبول نمی‌کند و داشتن کارت پایان خدمت را شرط ضروری استخدام اعلام کرده است.»
او می‌گوید: «به هیچ عنوان حق توقیف یا مصادره اموال نداریم. البته در  بعضی  مناطق این گونه نیست. به آنها می‌گویند سد معبر‌ها را بزنید و اموال‌شان را بگیرید. زمانی که در منطقه دیگری کار می‌کردم، شرایط به گونه‌ای بود که ۱۰ روز هم نتوانستم آنجا دوام بیاورم. چگونه می‌توانستم روز‌ها مردم را بزنم و مال‌شان را بگیرم و شب در چشم زن و بچه‌ام نگاه کنم.»  
او به حادثه درگیری محله «مرتضی‌گرد» در سال ۸۷ در منطقه ۱۹ اشاره می‌کند و می‌گوید: «آن سال میان بساز و بفروش‌هایی که در زمین‌های ارتش خانه می‌ساختند و مأموران سد معبر، اجرائیات و نیروی انتظامی درگیری شد. مردم سر ما ریختند و حتی تعدادی از مأموران اجرائیات را گروگان گرفتند.» او بحث را حتی به حق حساب گرفتن میان مأموران سد معبر مناطق هم می‌کشاند «اما شیوع آن به سلامت بازرس منطقه هم بستگی دارد. مثلاً من چرا رشوه نمی‌گیرم؟ پسر پیغمبر که نیستم اما چون حقوق و شرایط شغلی مناسبی دارم، می‌ترسم کارم را از دست بدهم. وقتی شرایط شغلی ایده‌آل باشد، چرا باید رشوه بگیرم؟ البته کمتر پیمانکاری است که حقوق مأموران را بموقع پرداخت کند. حتی برخی پیمانکاران به صورت علنی مأموران را به گرفتن حق‌حساب ترغیب می‌کنند.»
سرخو معتقد است که شهرداری باید توضیح دهد که چه کارهایی را باید به پیمانکاران واگذار و چه کارهایی را نباید واگذارکرد. او همچنین تأکید می‌کند که باید در مورد چگونگی انتخاب پیمانکاران و اینکه حاکمیتی یا اجرایی هستند، توضیح داده شود.
سرخو همچنین می‌گوید: «شهرداری باید بگوید که چه کاری در قبال خانواده علی چراغی که نان‌آور خود را از دست داده‌اند، در راستای احقاق حقوق‌شان انجام خواهد داد.»
عبدالهی، معاون خدمات شهری می‌گوید: «رسیدگی به خانواده متوفی را نیز در دستور کار داریم و آنچه در توانمان است، برای خانواده مرحوم انجام می‌دهیم.»
شهرام گیل‌آبادی، سخنگوی شهرداری تهران‌ هم می‌گوید: «این کارگرها، نیروهای شرکت خصوصی بوده‌اند و این اتفاق در یک‌ نزاع خیابانی رخ داده. موضع ما روشن است. شهرداری بر پیمانکاران نظارت کامل دارد و برخورد جدی می‌کنیم. شهرداری تهران در مورد اتفاقاتی که توسط پیمانکاران پیش می‌آید، هیچ اغماضی نمی‌کند و موضع ما خدمت‌رسانی است.» اما یک مسأله دیگر هم وجود دارد. آیا برخورد به همین موضوع ختم می‌شود یا شهرداری باید یک خانه‌تکانی اساسی در پیمانکاران خود به وجود بیاورد.

 بلالی‌هایی که کباب می‌شوند
از متروی جهان کودک به سمت پارک طالقانی یا آن طور که ورزشی‌ها می‌گویند، تپه‌های داوودیه که بروی، پیش از رسیدن به اولین ردیف درخت‌های پارک، این بلال‌فروش‌ها هستند که به استقبالت می‌آیند. بیکاری در جامعه بیداد می‌کند. بنابراین عجیب نیست که به فاصله هر 100 تا 300 متر بساط یک بلال‌فروشی داغ باشد تا شاید نداری ها روی زغال‌های سرخ بسوزد و خاکستر شود! بلال‌ها برشته می‌شود تا هزار، هزار و 500 تومان روی هم گذشته شود تا چرخ کند زندگی‌ای بچرخد که لنگ می‌زند. مرد بلال‌فروش قبلاً کار دولتی داشته اما براثر یک حادثه بیکار می‌شود. با کلی تلاش از شهرداری منطقه اجازه می‌گیرد تا در پارک بلال بفروشد. حرف‌هایش تمام نشده که مردی هیکلی به او نزدیک می‌شود و زل می‌زند تو چشم‌هایش. مرد چند باری نگاه می‌کند.
بعد دست می‌کند تو جیبش و چند اسکناس هزاری و 500 تومانی درمی‌آورد، دلزده و مستأصل می‌گوید: «به خدا همه  فروش دیروزم  همین  است. تو به چی اعتقاد داری.» ناخودآگاه نگاهم به سمت مرد تنومند می‌رود. می‌گویم: «آقا شما شغلتان چیست؟» جواب نمی‌دهد؛ به مرد بلالی نگاه می‌کند و می‌گوید: «نه! من به هیچی اعتقاد ندارم.»  از مرد بلالی می‌پرسم که این آقا چه کاره است؟ درد پنجه به صورتش می‌اندازد می‌گوید: «نمی‌دانم.» فردا دوباره برمی‌گردم. چهره دردمند مرد حتی یک لحظه رهایم نمی‌کند. بالاخره راضی به صحبت می‌شود: ... می گویم اما حق ندارد که از شما پول بگیرد. می‌گوید: «حق کجاست. قرار شده که هفته‌ای یک مبلغ به او بدهیم. تمام بلال‌فروش‌های این راسته.» اما او خودش هر وقت دلش بخواهد، پول می‌گیرد. چرا شکایت نمی‌کنی: «خانمم می‌گوید اگر شکایت کردی و همین کار را هم از دست دادی، چه!» در نهایت می‌گوید: «هیچ کدام از بلالی‌ها حاضر به گفت‌وگو با یک خبرنگار نمی شوند. از بیکاری می‌ترسند.»
علیرضا جاوید، شهردار منطقه 4 تهران درباره کشته شدن چراغی توسط کارکنان منسوب به شهرداری می‌گوید: «این موضوع ارتباطی به شهرداری ندارد و درگیری صورت گرفته بین یک کارگر با عوامل پیمانکار این منطقه بوده است.» اما مسأله آنجاست که این مأموران همیشه خود را به عنوان مأمور شهرداری معرفی می‌کنند و پشت همین اسم هم قدرت پیدا  و با شهروندان برخورد می‌کنند.  همچنین جاوید معتقد است: «عوامل پیمانکاران تحت نظارت خود پیمانکاران هستند و افرادی که در این موضوع حضور داشتند، زیرمجموعه پیمانکاران بوده‌اند.» لباس با آرم شهرداری هم کافی است که  جامعه همه آنچه در پوشش این لباس اتفاق می‌افتد را از چشم شهرداری ببیند. از سوی دیگر این سؤال پیش می‌آید آیا شهرداری می‌تواند با این توجیه از زیر بار مسئولیت مرگ یک شهروند یا اجحاف در حق شهروندان دیگر، شانه خالی کند؟
البته محمدباقر قالیباف، شهردار تهران اعتقاد دارد که صلاحیت رسیدگی به این موضوع در اختیار قوه قضائیه است: «سابقه بروز چنین درگیری‌هایی را داشته‌ایم.» به گفته او، همیشه این مشکل بوده و در برخی موارد هم مأموران شهرداری در سال‌های گذشته در این درگیری‌ها نقص عضو شده‌اند. حرف‌های شهردار این سؤال را پیش می‌آورد که آیا نباید پایانی بر این اتفاق تلخ نوشت؟ او در پاسخ به سؤالی درباره چگونگی برخورد با مقصر این قضیه هم  می‌گوید: «مراجع قضایی باید به این قضیه رسیدگی کنند و در صلاحیت آنهاست که بگویند چه کسی مقصر است، در عین حال هر کسی که مقصر باشد، برخوردهای لازم با او انجام خواهد شد.»  اما به نظر می‌رسد بیش از هر چیزی شهرداری باید پیمانکاران خود را توجیه کند تا آنها مأموران خود را مجاب کنند که برخورد با شهروندان براساس قانون است تا به جای استفاده از پنجه بوکس، حل مشکلات را به قانون و پلیس بسپارند.

 یک تلخی بی پایان
مأموران شهرداری یا مأموران پیمانکاران طرف قرارداد شهرداری، فرقی ندارد.  مأموران شهرداری شاید قابلیت‌های بسیاری داشته باشند اما بیش از هر چیزی کارآیی آنها در برطرف کردن سد معبرها دیده می‌شود! نقشی که باعث شده تا رویارویی آنها با  دستفروشان، به یک نبرد طولانی و بی‌سرانجام تبدیل شود؛ کسانی که دستفروشی در روزگار تورم و تحریم تنها مفر آنها برای گذران زندگی است. بیکاری آنها بدون شک ربطی به شهرداری ندارد. همان طور که بیکاری 17 جوان دانشجوی کارگر لرستانی در 6 سال پیش - که با مرگ خود آوار درد را از سعادت‌آبـــــــاد تهران به کوهدشت کشاندند- به شهرداری ربطی نداشت.
اما آیا نوع برخورد و رعایت قوانین هم به شهرداری ربط ندارد؟ آیا حضور ناظر ساختمان هم ربطی به شهرداری نداشت؟ پیشگیری از وقوع حادثه چرا؟ آیا حضور نداشتن همین ناظر باعث آوارها نشد؟ آوارهایی که مرگ آوردند و یک شهر را خاکسترنشین غم کردند. در این ماجرا هم شهرداری می‌تواند پیمانکاری را به هر شرکتی که صلاح می‌داند، بدهد اما می‌تواند هیچ مسئولیتی در قبال واگذاری مسئولیت خود به آنها قبول نکند؟ در نهایت برای اینکه تراژدی تلخ دستفروشان و مأموران شهرداری پایان یابد، چه کار باید کرد؟ شهرداری دیه 17 جوان کوهدشتی را پرداخت. دیه علی چراغی هم پرداخت می‌شود اما آیا پرداخت دیه پایان ماجراست یا یک تلخی
 بی پایان ؟ پاسخ این سؤال را می‌توان از چهار فرزند چراغی پرسید بویژه  فرزندی که شاهد مرگ غیرقابل باور پدرش بود.

زهرا کشوری
ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: