اورژانس اجتماعی؛ از سالی که متولد شد تا امروز ، یکی از اثرگذارترین بخشهای مبارزه با آسیبهای اجتماعی است
شفاآنلاین>سلامت>اورژانس اجتماعی؛ از سالی که متولد شد تا امروز ، یکی از اثرگذارترین بخشهای مبارزه با آسیبهای اجتماعی است
به گزارش شفاآنلاین: 23سال تلاش؛ از نجات دختری در کرمان که 10سال در زیرزمین خانهاش حبس بود تا برگشتن زنی تنفروش به زندگی جدید و ازدواج زنی که حالا یک کارآفرین است و هزاران پرونده و مأموریت خاص اجتماعی دیگر، از جمله مواردی است که اورژانس اجتماعی را امروزه به یکی از قویترین برنامههای حوزه آسیبهای اجتماعی تبدیل کرده است. اما اورژانس اجتماعی چیست و از کی کارش راه افتاده و چه فرصتهایی در زمینه مقابله با آسیبهای اجتماعی ساخته؟
تولد یک ایده
پرداختن به مشکلات متنوعی چون کودکآزاری، زنان و دختران در معرض آسیب یا آسیبدیده اجتماعی، مبتلایان به اختلال هویت جنسی، افرادی که قصد خودکشی دارند و... نیازمند سازوکار جداگانهای بود که تا قبل از سال1378 توسط کلانتریها و سیستم قضایی به آن رسیدگی میشد. تا اینکه با توجه به حجم زیاد پروندههای قضایی و بهدلیل حساسیت بالایی که در پروندههایی چون خودکشی وجود داشت و به مداخله روانپزشک و افراد متخصص نیاز بود، اورژانس اجتماعی با شماره123 سازماندهی و طراحی شد. از آن زمان تاکنون اورژانس اجتماعی توانسته مرگهای بسیاری را زندگی کند؛ که هر کدام قصه خودش را دارد و در کنار غمانگیز بودن، امیدبخش هم هست.
اورژانس اجتماعی چند بخش دارد؟
سر و سراغی گرفتهایم از بنیانگذار آن. دکتر سیدحسن موسوی چلک، بنیانگذار اورژانس اجتماعی و رئیس فعلی انجمن مددکاری اجتماعی میگوید: «اورژانس اجتماعی 4بخش عمده دارد: مرکز مداخله در بحران، بخش نگهداری و سرپایی که از 24ساعت تا 21روز قابل تمدید است، پایگاه خدمات اجتماعی و سکونتگاههای غیررسمی که شبیه درمانگاه است و مرکز خط تلفن123 که کارشناسان آموزشدیده به همراه یک روانشناس که هم خدمات سیار خودرویی ارائه میکنند و هم برای مداخله در بحران اعزام میشوند. با راهاندازی این سامانه دسترسی مردم به خدمات تخصصی در حوزه آسیبهای اجتماعی آسانتر و محدودیتهای مکانی و زمانی آن کمتر شده است. یعنی در هر ساعتی از شبانهروز سامانه123 پاسخگوی نیاز افراد در بحرانهای مختلف است. با توجه به برنامه ششم توسعه شهرهای بالای 50هزار نفر تحت پوشش قرار گرفت و طبق آخرین گزارشها در حدود 390شهر تاکنون راهاندازی شده و کمکم قرار است در همه شهرها سامانه برقرار شود.» اورژانس اجتماعی امروز قویترین برنامه در حوزه آسیبهای اجتماعیست و رویکرد فعال دارد، کارکردش بین بخشی است؛ یعنی اگر فردی به سیستم اورژانس مراجعه میکند ممکن است لازم باشد به واحدهای دیگر داخل آن سازمان ارجاع شود. مثلا کودک بدسرپرست و بیسرپرست باید یک جایی نگهداری شود، زنی که آسیبدیده باید به بخش بازپروری برود یا فردی که درگیر اعتیاد است به حوزه اعتیاد در معاونت پیشگیری فرستاده میشود. اینها همه درون سازمانی است. اما ماهیت کار اورژانس فرابخشی و برون سازمانی هم هست. کودکآزاری، همسرآزاری، فرار، طلاق، ترنس سکشوالهایی که اقدام بهخودکشی کردهاند، زنان آسیبدیده اجتماعی و غیره که اورژانس برای رسیدگی به آنها ممکن است نیازمند مراجعه به نهادهای دیگری چون پزشکی قانونی، نیروی انتظامی، سیستم قضایی و...باشد و این همان رویکرد چند نهادی و فرابخشی آن است.
غلبه با امور اجتماعی نیست
بنیانگذار اورژانس اجتماعی در ادامه حرفهایش توضیح میدهد: «در سال1385 که قانون اطفال و نوجوانان در حال تدوین در قوه قضاییه بود، در بند اول لایحه آن نوشته شده بود مددکاران اورژانس اجتماعی از شناسایی تا توانمندسازی را باید دنبال کنند که اکنون با ماده6 شناخته میشود و بعد از 16سال در سال99 تصویب شد. رایگان بودن، شبانهروزی بودن، خود معرف بودن و ارجاع از تمام حوزهها و حتی مردم مبنای کارش قرار گرفت. اما در بخش توسعه آنطور که باید توسعه پیدا نکرد، چرا که معمولا امور اجتماعی در ایران در حاشیه است. بهطور مثال از سال91 که خودروی مخصوص برای ارجاع به مأموریتهای اورژانس خریداری شده، تاکنون که 10سال از خرید آن میگذرد، حتی یک خودرو به این بخش اضافه نشده است. چون دغدغه خیلیها نیست و دولتها در ادوار مختلف به اهمیت این موضوع پی نبردند . برای 115 تقاضا کنید آمبولانس بدهند خیلی راحتتر میدهند تا اورژانس اجتماعی، چون غلبه با نگاه اجتماعی نیست.» از نگاه این جامعهشناس و مددکار اجتماعی، نخستین و مهمترین بخش در هر سازمانی ساختار است. ساختاری که بتواند با اقتدار کار بکند و برای پیگیری امورش وابسته به کسی نباشد، قوی و منسجم باشد. دوم فراگیر کردن اورژانس اجتماعی است. هماکنون همه شهرها اورژانس ندارند این طرح جامعیت دارد چون هر ساعت شبانهروز میشود با آن تماس گرفت اما فراگیری ندارد.
در اینجا نیروی انسانی خیلی مهم است
موسوی چلک همچنین با اشاره به اهمیت نیروی انسانی متخصص در این حوزه نیز اشاره میکند: «در حوزه نیروی انسانی چند ملاحظه مهم وجود دارد. نخستین و مهمترین آن ثبات و امنیت شغلی کارکنان است. عمده کسانی که در این حوزه کار میکنند نیروی قراردادی هستند که فردا اگر جایی کار بهتری پیدا کنند، میروند؛ پس یعنی هرچه آموزش داده شود و نیروی انسانی کارآمد تربیت شود به جایی نمیرسد.
دوم کیفیت نیروی انسانی است. اورژانس اجتماعی فردی را میخواهد که در حوزه آسیبهای اجتماعی کار کرده باشد و چه از نظر نظری و چه از نظر مهارتی بتواند کار کند. درست است که الان در دانشگاه جامع علمی کاربردی رشته مددکاری اجتماعی با گرایش اورژانس اجتماعی داریم که باز یک اتفاق خوبی است که آن هم با پیگیری سازمان بهزیستی اتفاق افتاد، ولی دانشگاه فارغ التحصیلی ندارد که به درد اورژانس اجتماعی بخورد! برای آنکه نوع آموزشهایی که میدهند با آنچه در اوژانس اجتماعی نیاز است فاصله دارد؛ مگر اینکه یک مدرسی خودش این برنامه را بشناسد و در دروسی که تدریس میکند مهارت و توانمندی آن دانشجو را افزایش بدهد، وگرنه دانشگاههای ما عموما آموزشهایشان با آنچه در اجرا نیاز است فاصله معناداری دارد. پس کیفیت آموزش نیروی انسانی مهم است.
در اوایل کار اورژانس اکثر مدرسان از خارج کشور میآمدند، چون کسی را نمیشناختیم که مداخله تلفنی یا مداخله در بحرانهای خودکشی را بتواند آموزش بدهد. هنوز هم مدرس تخصصی در این حوزه نداریم. مشکل بعدی این است که بعد از آموزش، نظارت نیست؛ اینکه چقدر آموزش توانسته در عمل تأثیرگذار باشد. البته کار خوبی که انجام شد برنامه تک پودمان سوپروایزر اورژانس اجتماعی بود که تدوین شد، در دانشگاه جامع سال98 هم تصویب شد ولی هنوز اجرا نشده است. سوپروایزر مدرک رسمی و توان راهبردی علمی در استان و شهر را دارد و بهگونهای برنامهریزی شده که این خلأها پوشش داده شود.
بدون بودجه که نمیشود
او با اشاره به تخصیص بودجه ناکافی برای موضوعات مهمی چون مسائل اجتماعی میگوید: «وقتی بخواهیم یک برنامهای را اجرا کنیم بودجه لازم را هم نیاز داریم. با بودجه قطرهچکانی نمیشود. اگر اورژانس رویکرد فعال را انتخاب کرده در بخشهای دیگر هم باید توسعه پیدا کند. کارکنان اورژانس حتما باید مشمول سختی کار شوند. گاهی مواقع واقعیتهایی را میشنوند که استخوانهایشان بهدرد میآید، همین کارها را قبلا کلانتریها انجام میدادند و اکنون مددکاران اورژانس اجتماعی انجام میدهند. و کار در این حوزه واقعا فرسودگی شغلی میآورد. حقوق و مزایای مناسب و سختی کار مطالبهای جدی است که حاکمیت باید پیگیری کند تا انگیزه و مشوقهایی باشد برای ماندن و با علاقه کار کردن در این شغل.» موضوع بعدی خودمراقبتی است. مهارتهایی که خود کارکنان باید داشته باشند و هم سازمان باید وظیفه خودش را مقابل کارمندانش انجام دهد. اما سازمان بودجه کافی ندارد و اگر کارکنان شادی ونشاط لازم را نداشته باشند نمیتوانند درست کار کنند.
همه نیازهای یک اورژانس
او با تأکید بر راهاندازی یک سامانه برای اورژانس اجتماعی میگوید: مردم باید بتوانند از راههای مختلف با اورژانس در ارتباط باشند و از خدمات آن استفاده کنند. در سال78 برای کل ایران 28نفر نیرو یعنی در هر استانی یک کارشناس مسئول داشتیم. با توجه به اینکه پروندههای قضایی ما بالاست، برای پیشگیری از وقوع جرم ما باید خوشحال باشیم که مردم اورژانس اجتماعی را به کلانتری و دادگاه ترجیح بدهند. اگر این بخش را توسعه دهیم قبل از اینکه کسی مشکلش حاد شود و جرمی اتفاق افتد و برچسب مجرم بخورد از این امکانات استفاده و مشکلش را حل کند. البته کارکنان هم نیازمند بازآموزی در ادوار مختلف هستند. پس اگر طرح و ایده خوب باشد ولی نیروی انسانی متخصص نباشد، عملا کار انجام نمیشود. هماکنون چون مسائل اجتماعی آورده اقتصادی ندارد در اولویت نیست و این در حالی است که موضوع آسیبهای اجتماعی هر سال بیشتر، بدتر و مشروطتر میشود.
مکث
دیر است، ولی امید هم هست
موسوی چلک اشاره میکند که در تهران میگویند درآمد زیر 23میلیون خط فقر است، با گسترش فقر پدیدههای دیگری ظهور و بروز پیدا میکند. هرچه میگذرد امنیت ما بیشتر تهدید میشود. لذا تا زمانی که فقر باشد آسیبها افزایش پیدا میکند و امنیت جامعه از بین میرود. هم احساس ناامنی بیشتر و هم امنیت عینی تهدید میشود، فقط ترس از سرقت و زورگیری نیست بلکه در همه ابعاد تأثیرگذار است. اگر همین امروز هم شروع کنیم دیر است اما این هم نیست که نشود کاری کرد همه باید کمک کنند.همشهری