در واقع، بسیاری از کشورها با تلاش برای ایجاد
جوی توام با آرامش و فراهمساختن زیرساختهای لازم تلاش میکنند تا
سلامت روانی اعضای خود را تامین و در صورت بروز هر گونه اختلال حمایتهای
لازم برای بازگشت شهروندان به چرخه سلامت روانی را فراهم کنند. در سالهای
اخیر، موضوع سلامت روانی و توجه به پارامترهای آن همواره یکی از دغدغههای
مسئولان اجتماعی کشور به حساب میآید و در این راستا نیز مطالعات
میدانی و ملی بسیاری مبتنی بر سنجش سلامت روانی و شناسایی اختلالات روانی
در افراد بالغ صورت گرفته و نتایج آن برای عموم منتشر شده است. این در حالی
است که موضوع اختلالات روانی و بررسی سلامت روانی کودکان تا به حال چندان
از سوی محققان مورد توجه قرار نگرفته و بر این اساس، کارهای میدانی چندانی
در این مورد انجام نشده است. با وجود این، سازمان بهزیستی در سالهای اخیر
طرحی را با عنوان غربالگری کودکان در کودکان زیر شش سال اجرا کرده است که
بنا بر اخبار موجود، این طرح امسال به مهدکودکها گسترش مییابد. به
باور من، اجرای طرحهای غربالگری و تلاش برای شناسایی اختلالاتی چون اضطراب
و استرس در سنین کودکی در ذات خود اقدامی مفید و مثمر ثمر است البته به
این شرط که تعریفی که از استرس و اضطراب و دلایل آن از سوی مجریان طرح اجرا
میشود، درست و علمی باشد. واقعیت این است که اضطراب یا استرس
پدیدههایی غیرطبیعی نیستند. تمامی انسانها در تمامی سنین بر اثر شرایط
اجتماعی و روانی در معرض آسیبهای روانی بسیاری ازجمله استرس قرار دارند.
در واقع ارگانیسم انسان بهگونهای است که در واکنش به اتفاقات اطراف
حالاتی از استرس را از خود نشان میدهد. درحال حاضر که برخی از خانوادهها
با مشکلات اقتصادی و اجتماعی روبهرو هستند و میزان آسیبهای اجتماعی چون
طلاق یا مشاجره والدین یکی از موضوعات قابل بررسی است، طبیعی است که بخشی
از پیامدهای این مسئله به شکل اضطراب در کودکان مشاهده شود. از این رو،
اجرای طرحهای غربالگری سلامت روانی برای کودکان تنها در صورتی
میتواند راهگشا باشد و به حل مشکلات آنان کمک کند که ساز و کارهای
لازم برای اجرای چنین طرحهایی از سوی مسئولان مورد توجه قرار گیرد.
متاسفانه، در شرایط فعلی، امکاناتی که در مهد کودکها وجود دارد چندان قابل
اعتماد نیست ضمن اینکه، نیروی انسانی برای اجری این طرح به اندازه کافی در
دسترس نیست. همچنین، موضوع حمایت از کودکان و مشاوره با آنان و مهم تر از
همه ایجاد شرایط لازم برای درمان این افراد از جمله مسائلی است که باید به
شکلی کاملاً روشن و شفاف از سوی مجریان این طرح مطرح شود. در واقع، حمایت
از این کودکان و ارجاع این افراد به مراکز معتبر از جمله دغدغههایی است که
باید مورد توجه قرار بگیرد. نباید فراموش کرد که در جامعه ما ابتلا افراد
به اختلالات روانی انگی است که بر چهره افراد مینشیند و موجب طرد
افراد از سوی جامعه و حتی خانواده میشود. تحت این شرایط ، به طور حتم،
لازم است تا مجریان طرح با چارهاندیشی درباره آینده این کودکان و حمایت از
آنان در برابر انگهای اجتماعی احتمالی مانع انزوای هر چه بیشتر آنان
شوند. به اعتقاد من، در شرایط فعلی که اجرای طرح با امکانات در دسترس
هماهنگ نیست، آموزش مربیان مهدکودکها ، تربیت درست آنان برای مشاوره با
کودکان ، تلاش برای رفع اضطراب کودکان به همراه مشاوره پایدار مهد کودکها
با خانوادهها، آگاهی خانواده از مشکلات کودکان و آموزش خانواده برای شناخت
هر چه بهتر کودکان به همراه ایجاد محیطی امن و آرام شاید بسیار راهگشاتر
از طرحهای غربالگری باشد. بهطور حتم، برنامهریزی برای کودکان بهعنوان
آیندهسازان جامعه نیاز به تامل دقیق دارد و در این زمینه باید از هرگونه
اقدام بدون ارزیابی و بیهدف اجتناب شود.
دکتر امیر هوشنگ مهریار*
* روانشناس و استاد دانشگاه