من هم این فرضیه را قبول ندارم و با وجود اینکه تأیید میکنم در سالهای
اخیر «میانگین سن اعتیاد» در کشور کاهش یافته است اما اصلاً نمیتوانم
بپذیرم که این عدد به زیر 10 سال رسیده باشد. به نظر من کسانی که چنین
مسائلی را مطرح میکنند، به دنبال تولید تیتر اول برای نشریات زرد (بازاری)
هستند؛ اما چرا این اظهار نظرهای غیرکارشناسی در جامعه بازتاب پیدا
میکند؟ آنچه فعالان حوزه اعتیاد و خبرنگاران را به اشتباه میاندازد و
این گمان را در آنها تقویت میکند که میانگین سن اعتیاد بسیار پایین آمده و
حتی تکرقمی شده، این است که آنها کودکانی را میبینند که اعتیاد دارند یا
گزارشهایی را میخوانند که درباره اعتیاد کودکان نوشته شده است.
اینکه برخی از نوزادان و کودکان به واسطه اعتیاد پدر و مادرشان یا شرایط
بد خانوادگی در سنین بسیار پایین گرفتار اعتیاد میشوند، واقعیتی است که
نمیتوان آن را انکار کرد؛ اما توجه به این نکته هم مهم است که این افراد
درصد بسیار پایینی از جامعه آماری اعتیاد را تشکیل میدهند و تعداد آنها
آنقدر کم است که در مقابل عدد بزرگ افرادی که بعد از سن بلوغ یا بعد از سن
18 سالگی «اولین بار مصرف» را تجربه میکنند چشمگیر نیست. من به عنوان کسی
که تحصیلاتم درحوزه آمار است و سالهاست با جامعه اعتیاد کشور آشنایی
دارم، میگویم که این تعداد نمیتواند در پایین آمدن میانگین سن اعتیاد
چندان تأثیرگذار باشد.
با وجود اینکه «میانگین سن اولین مصرف»، شاخص مهمی است و نشاندهنده وضعیت
دسترسی به مواد مخدر است؛ اما به نظر من «میانگین سن مصرفکنندگان مواد»
شاخص مهمتری است. چون این شاخص آماری در برنامهریزیها بیشتر میتواند به
ما کمک کند.اگر «میانگین سن مصرفکنندگان مواد» را در نظر قرار دهیم،
میتوانیم تحلیلهای درستتری در حوزه اعتیاد داشته باشیم؛ مثلاً اگر با
توجه به این شاخص به این نتیجه برسیم که در 30 سال گذشته «میانگین سن
مصرفکنندگان مواد» کاهش داشته است، یعنی جامعه مصرفکننده مواد مخدر
جوانتر شده است این یافته آماری به ما میگوید که باید برای جوانان و
نوجوانان برنامهریزیهای ویژهای در حوزههای اجتماعی داشته باشیم؛
بنابراین با دانستن «میانگین سن مصرفکنندگان مواد» میتوان با دقت بیشتری
در زمینه کاهش آسیب دهکهای سنی مختلف و درمان آنها وارد عمل شد در حالی
که شاخص «میانگین سن اولین مصرف» برای برنامههای پیشگیرانه کاربرد دارد.
با وجود اینکه این دو شاخص کاربردهای متفاوتی دارد اما متأسفانه بعضی
کارشناسان و خبرنگاران، آنها را با هم اشتباه میگیرند. با چنین اوصافی
ضرورت تفکر مبتنی بر آمار و برنامهریزی و مهندسی سیستمهای اجتماعی و
اقتصادی در سطح مدیریت راهبردی برنامههای مبارزه با مواد مخدر بیش از پیش
احساس میشود.
عباس دیلمیزاده
مدیرعامل جمعیت تولد دوباره