برای نخستینبار در سال ۲۰۰۷ هفته کارآفرینی با مشارکت ۳۷ کشور و حولمحور این شعار که «اگر جنبشی جهانی برای الهامبخشی، ایدهپردازی و گام نهادن در مسیر کارآفرینی برای مردم دنیا وجود داشت، چه میشد؟» برگزار شد
شفاآنلاین>سلامت>گفتوگو با کارآفرینان تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد که با هر آنچه در چنته داشتند، چراغ کارگاههای خود را روشن کردند.
زنان - کارآفرینی
به گزارش شفاآنلاین: ۱۷ تا ۲۴ نوامبر هر سال در کشورهای مختلف جهان بهعنوان هفته جهانی کارآفرینی گرامی داشته میشود. این هفته فرصت خوبی است تا کارآفرینان، تجارت ارزنده خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و بگویند که چگونه توانستهاند با ایدههای نو موجبات گسترش رفاه انسانی و رشد اقتصادی را فراهم کنند.
برای نخستینبار در سال ۲۰۰۷ هفته کارآفرینی با مشارکت ۳۷ کشور و حولمحور این شعار که «اگر جنبشی جهانی برای الهامبخشی، ایدهپردازی و گام نهادن در مسیر کارآفرینی برای مردم دنیا وجود داشت، چه میشد؟» برگزار شد. در همان سال اول ۱۸ سازمان اصلی به این کمپین پیوستند. درست است وقتی صحبت از کارآفرینی و کارآفرین میشود، همه انتظار دارند قصه سرمایهداران بزرگ و سرمایه عجیب و غریبشان را روایت کنیم، اما واقعیت این است که همه کارآفرینها اینگونه نیستند و خیلیهایشان با تکیه بر جسارت، اعتماد به نفس، باور خودشان و البته کمکهای کوچک به یک کارآفرین تبدیل شدهاند.
نمونهاش در کشور ما مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امامخمینی(ره) و بهزیستی هستند که با یک خلاقیت و نوآوری و ایمان بهخود موفق شدند با بهرهگیری از تسهیلات اشتغالزایی این دو نهاد حمایتی هم برای خودشان و هم برای افراد دیگر کسبوکاری مناسب راهاندازی کنند.
کارآفرینی با پاپوشهای جذاب
طاهره جهاندیده، یکی از این کارآفرینان است که حالا با تولید پاپوشهای نمدی هم برای خود و هم برای خانوادهاش شغلی آبرومند و منبع درآمدی ارزشمند ایجاد کرده است؛ البته خلاقیتی که طاهره با آن کسبوکارش را راهاندازی کرده، حسابی قابل توجه و نوبرانه است. پاپوشهایی که او و اعضای خانوادهاش تولید میکنند همه برگرفته از طرحهای کودکانه و نقاشیهای زیبای کودکان است؛ طرحهایی خوشآب و رنگ که شوق و ذوق زیادی را به خانه مشتریان محصولات این خانواده میبرد.
طاهره معتقد است خیلی از هنرهای سنتی و کهن ایرانزمین اگر احیا شوند، دیگر کسی دغدغه بیکاری را نخواهد داشت؛ چراکه تولید خیلی از این محصولات در محیط خانه و با کمک اعضای خانواده قابل انجام است. او که این کسبوکار خانگی را با دریافت تسهیلات اشتغالزایی از سوی کمیته امداد امامخمینی(ره) راهاندازی کرده، امیدوار است و میگوید حالا با وجود این کارگاه برای فرزندان و تعدادی از جوانهای اطراف خودمان شغل مناسبی ایجاد کردهایم و امیدواریم با توسعه کارگاه و افزایش محصولات و ایجاد بسترهای فروش آنها در تهران و سایر شهرهای کشور هر روز بر توسعه کسبوکارمان افزوده شود: «در کارگاه تولیدی ما با قالبهای مختلف پاپوشهای نمدی از جنس پشم گوسفند تولید میشود و بهطور متوسط هر ماه میتوانیم ۲۰پاپوش را تولید کنیم.»
پاپوشهایی که طاهره و خانوادهاش تولید میکنند، حالا در کرمان به یک برند تبدیل شدهاند و خیلیها برای خرید این پاپوشها که مزین به طرحهای کودکانه است، سختی راه دور را به جان میخرند. خیلی از مشتریها هم با کمک بچهها طرحهای جدید را بهدست این خانواده کارآفرین میرسانند. طاهره با اشاره به رضایت مشتریها از این تولیدات و مشارکت آنها در امر تولید میگوید: شاید ما کارآفرینان بزرگی نباشیم، اما خوشحالم که این خلاقیت ما در طراحی پاپوشها طرفداران خاص خود را دارد. پاپوشهای ما علاوه بر حفاظت از پاها در فصل سرما، خواص درمانی هم دارند و برای افراد دیابتی بسیار مناسب هستند. به محض بزرگتر شدن کارگاه تولیدیمان و افزایش سطح تولیدات، تبلیغاتمان را حول این ویژگیهای درمانی پاپوشهای سنتی آغاز خواهیم کرد.»
طاهره هدفهای بزرگی دارد؛ درست همانند کارآفرینان برگزیده و موفق، او معتقد است کارآفرین باید همواره در حال تولید فکر و ایدههای نوین در ذهنش باشد تا بتواند کسبوکارش را رونق دهد.
کارگاهی چرمی که خانه امید زنان سرپرست خانوار شد
حمیرا رسولینژاد هم یک کارآفرین است. زن سرپرست خانواری که قبل از راهاندازی کسبوکارش مجبور بود خارج از خانه کار و هزینههای زندگی را تامین کند، اما روزی که از کارکردن بیرون از خانه و مصائب آن خسته میشود، تصمیم میگیرد خودش برای زندگیاش آستین بالا زده و به قول قدیمیها رئیس و مرئوس خودش باشد. البته آن دوران فکر کردن به این مسئله برای حمیرا هم قشنگ بود و هم ترسناک. قشنگی قصه آنجا بود که اگر موفق میشد دیگر لازم نبود از صبح تا شب برای اندک دستمزدی کار کند، اما ترس از این قضیه وقتی در وجودش مینشست که به سرمایه ناچیزش فکر میکرد: «وقتی خبردار شدم که کمیته امداد برای اشتغالزایی وام میدهد و یاری میکند، معطلش نکردم. من هدفم را برای خودم مشخص کرده بودم. لازم بود فقط کمی دلم گرم باشد به یک سرمایه هر چند اندک که خوشبختانه این اتفاق افتاد. با وجود همه سختیهایی که فکر میکردم در مسیر داشته باشم، قانع به ایجاد یک کسبوکار ساده نبودم، دلم میخواست کارآفرین باشم و برای افرادی با شرایط خودم یک شغل مناسب ایجاد کنم.
تولید محصولات چرم را در خانه راهاندازی کردم. از همان روز نخست پسر بزرگم که دانشجو بود بهعنوان یکی از نیروهای کارگاه مشغول بهکار شد. او دانشجو بود و امکان اشتغال در هر شغلی را نداشت، اما کارگاه خودمان این فرصت را به او میداد که کنار تحصیل و درس خواندن کار هم کند.»
کسبوکار جدی حمیرا از وقتی آغاز شد که او هم موفق به دریافت تسهیلات اشتغالزایی از کمیته امداد شد. بعد از دریافت این تسهیلات، کمی کارگاه را بزرگتر و نیروی بیشتری را جذب کرد: «اولویت من استخدام زنان بیسرپرست و بدسرپرست بود؛ چراکه بهخوبی با مشکلات پیشروی این قشر آشنا بودم و میدانستم این افرد با چه مشقتهایی مجبورند برای خود و خانوادهشان کسب درآمد کنند. حالا با بهکارگیری تعدادی از این زنان سرپرست خانوار در کارگاه شخصی زمینه اشتغال آنها را فراهم کردهایم.»
حمیرا حالا علاوه بر اینکه پسر و خواهرش را در کنار خود دارد، جمعی از زنان سرپرست خانوار محله را هم تحت پوشش خدمات مجموعهاش قرار داده است و آرزو دارد با گسترش فضایی که در اختیار دارد، هر روز تعداد نیروهای کارخانه از میان زنان افزایش یابد: « ۱۰سال است که سرپرست خانوار هستم و بهخوبی میدانم گذران زندگی برای زنان سرپرست خانوار چقدر سخت است؛ مخصوصا اگر منبع درآمد مشخصی وجود نداشته باشد؛ بهخاطر همین تمام تمرکزم را بر کارآفرینی برای زنان گذاشتم و خوشحالم که حالا این اتفاق هر چند در ابعاد کوچک محقق شده است.»
بیبیزینب کارآفرین مطرح در سیستان
زندگی خیلی از کارآفرینان را که ورق میزنیم، اغلبشان از زندگی زیر صفر تلاش خود را شروع کردهاند و حالا بهعنوان یک کارآفرین مطرح هستند؛ هم چرخ زندگی خود را میچرخانند و هم به بهبود کیفیت زندگی دیگران کمک میکنند.
بیبیزینب از دیار سیستان و بلوچستان یکی از این کارآفرینان برتر کشور است که حالا نامش با سفالهای کلپورگان گره خورده است. کسی که گمان نمیکرد یک روز بهعنوان کارآفرین هم زندگی خودش را تغییر دهد و هم سرنوشت روستا و اهالی روستایش را. او در ۲۵کیلومتری شهر سراوان در روستای کلپورگان زندگی میکند؛ روستایی که قدمت سفالهایش به ۷هزار سال پیش برمیگردد، اما تنها کسی که موفق شد ارزش واقعی این سفالها را بشناسد و به این وسیله روی خوشی برای کلپورگان هدیه آورد، همین بیبی زینب است. البته قبل از اینکه بیبی زینب پی به ارزش این سفالها ببرد، اوضاع مالی خوبی نداشت؛ یکی از ۵فرزندش معلول بود و همسرش هم توان کار کردن نداشت؛ بهخاطر همین مجبور بود خودش به سختی چرخ زندگیاش را بچرخاند، اما بعد از اینکه شروع به ساختن این سفالها کرد و در جریان یک بازدید مسئولان بهزیستی مشمول دریافت وام برای راهاندازی کسبوکارش شد، زندگیاش تغییر کرد. او با ایجاد کارگاهی تولید سفالهای سرخرنگ منطقهاش را با جدیت دنبال کرد.
کارگاه بیبی زینب در میان نخلستانهای سر به فلک کشیده روستای کلپورگان است؛ آنجایی که کمتر کسی فکر میکند اینجا زنی با دستان ظریف و چهره سادهاش توانسته نامش را به برترین کارآفرینان کشور اضافه کند؛ بانوی جوانی که به جرأت میتوان گفت فقر از او یک کارآفرین کارکشته ساخته است. از مددجویان بهزیستی است و با همان وام اشتغالزایی بهزیستی هم توانسته چراغ کارگاه کوچکش را روشن نگه دارد و برای زنان سرپرست خانوار منطقه شغل ایجاد کند. ابزار کارش کاسهای کوچک و تکهای چوب است به همراه خاک روستای خودش. او میگوید:« درست است ابزار کارمان خیلی پیچیده نیست، اما ساختن این کوزههای زیبای قرمزرنگ هم کار هر کسی نیست. ما توانستیم با ساخت همین کوزهها و بازاریابی آنها، شغلی امن برای زنان روستا ایجاد کنیم.»
حالا بیبی زینب یکی از کارآفرینان مطرح سفال کشور است که بهخودش قول داده داوطلبانه این هنر زیبای بومی را به علاقهمندان و کسانی که نیاز دارند کسبوکاری برای خود راهاندازی کنند، یاد دهد: «خیلیها از اقصینقاط کشور و حتی دنیا برای دیدن سفالهای ما به کلپورگان سفر میکنند. روستا هنوز زیرساختهای پذیرایی از گردشگران را ندارد و من از همه مهمانان در خانه خودم پذیرایی میکنم. ما بلوچ هستیم و قدم مهمان روی چشمهایمان جا دارد.»
آنه خدیجه و کارآفرینی با یک دست
خدیجه پقه هم یکی دیگر از کارآفرینان برتر کشور است که همه او را به نام آنه خدیجه میشناسند. او در حالی امروز عنوان کارآفرین برتر کشور را با خود یدک میکشد که از ناحیه دست راست هم معلول است. البته قصه معلولیت او به سالهای خیلی دور برمیگردد؛ وقتی دختربچه ۷سالهای بیش نبود و در جریان تاپبازی طناب دور دستش پیچید و دست چپش قطع شد. آنه خدیجه امروز ساکن روستای آققلاست و با وجود ۶۳سال سن سرحال و قبراق هر روز به فکر توسعه کارآفرینی خود است.
او از وقتی دستش را از دست داد، با وجود اینکه ۸-۷ساله بود با خودش قول و قرار گذاشت که در زندگیاش کاری کند کارستان. اتفاقا موفق هم شد؛ در شرایطی که هیچکس انتظار نداشت حتی او از عهده کارهای روزمره و شخصیاش با یک دست بربیاید، او شروع کرد به قالیبافی و نمدبافی با یک دست. بعدها هم که بزرگتر شد، کار و کسبش را با کمک تسهیلات اشتغالزایی که از بهزیستی دریافت کرده بود، توسعه داد و حالا چندین و چند زن سرپرست خانوار و دختر جوان در منطقهای که زندگی میکند، زیرمجموعه او هستند.
خدیجه با تبدیل انباری خانهاش به کارگاه قالیبافی با کمک دخترانش ۵دار قالی برپا کرده است: «ابتدا با خرید نخ و در اختیار قالیبافها گذاشتن، استارت کار را زدیم و کمکم به فکر گسترش کار افتادیم و با ثبت شرکت فرش دستباف زمینه فعالیت ۲۰قالیباف را در این مجموعه فراهم کردیم. دخترانم، هم درس میخواندند و هم به من در اداره امور شرکت کمک میکنند. فعالیتهایمان با شرکت در نمایشگاههای صنایعدستی و معرفی محصولاتمان رونق بیشتری بهخودش گرفت؛ بهطوریکه الان تعداد نیروهای شرکت به ۶۰نفر رسیده و ۵۰۰نفر از آموزشهای ما بهرهمند و مشغول بهکار شدهاند.»
خدیجه حالا از تمام کشورهای جهان مشتری دارد. نمدهای رنگارنگ و زیبای او حسابی دل غربیها و کشورهای عربی را برده است؛ محصولاتی که عاشقانه در جمع خانوادگی آنه خدیجه تهیه و تولید میشوند و حتی نوههای او هم در این کار مشارکت دارند و با طراحیهای مدرن و بهروز کسبوکارشان را رونق میدهند. البته گلیم و قالیچههای ظریفواصیل آنه خدیجه هم حسابی مشتریهای خاص خودش را هم در بازار خارجی و هم در بازار داخلی دارند. خلاصه اینکه برای کارآفرین شدن نیازی نیست دنبال گنج قارون باشید، کافی است یک هدف بزرگ داشته باشید و بعد برای این هدف از جان مایه بگذارید و از تجارت کارآفرینان بزرگ هم استفاده کنید؛ چه بسا نام شما هم در آینده در میان کارآفرینان بدرخشد.همشهری