به گزارش شفاآنلاین:درد مزمن زندگی را دشوار میسازد و یکی از دلایل اصلی گلایههای رایج مطرح شده درباره اختلال در خواب است که در جریان آن افراد با خستگی از خواب بیدار میشوند. از خستگی در این مورد اغلب به عنوان مغز مه آلود یا ناتوانی در تمرکز بر کارهای ذهنی یاد میشود. همراه با فیبرومیالژیا در بسیاری از بیماران سایر اختلالات خواب از جمله آپنه خواب و سندرم پای بی قرار نیز دیده میشود. در مجموع، اختلال در خواب صرف نظر از علت ابر سیاهی را بر روی فرد مبتلا میاندازد که میتواند منجر به مشکلات خلقی جدی شود.
متاسفانه هیچ ویروس یا باکتری قابل شناساییای در مورد این بیماری و به منظور مقابله با آن وجود ندارد و هیچ زخم و جراحت قابل تشخیصی نیز برای بررسی در جریان فیبرومیالژیا وجود ندارد.
علاوه بر این، شروع فیبرومیالژیا میتواند بسیار متفاوت باشد و پس از آسیبهای فیزیکی مانند تصادف یا جراحی، یک دوره بیماری عفونی جدی یا یک دوره استرس روانی شدید ظاهر شود. شروع ممکن است تدریجی باشد و به ظاهر هیچ رویداد محرکی نداشته باشد. در عوض، انباشتگی علائم در طول زمان وجود دارد. این احتمالات متعدد و متنوع پیرامون شروع و عوامل کمک کننده تشخیص فیبرومیالژیا را دشوار میسازد. در واقع، یک مسیر معمول برای تشخیص این بیماری انجام مجموعهای از آزمایشهای طولانی برای رد سایر مشکلات احتمالی مانند عوامل روماتوئید (آرتریت)، عملکرد ضعیف غده تیروئید و کمبود ویتامین د است.
در ادامه چهار نکته در مورد فیبرومیالژیا و نحوه درمان آن مطرح میشود:
فیبرومیالژیا در زنان بیشتر از مردان دیده میشود. علت چیست؟ ما نمیدانیم. برخی از سرنخها نشان میدهند که صرفنظر از جنسیت، کسانی که از سردرد تنشی، اضطراب و افسردگی رنج میبرند ممکن است آسیب پذیرتر باشند. با این وجود، شواهد دیگر به شرایط فیزیکی مزمن مانند سندرم روده تحریک پذیر یا اختلالات مفصل گیجگاهی - فکی در فک اشاره میکنند.
صرفنظر از علت، هیچ درمان شناخته شدهای وجود ندارد، اما داروهایی (تسکین دهندههای درد و ضد افسردگی) برای کمک به مدیریت علائم وجود دارند. مداخلات خودیاری که باعث آرامش و کاهش استرس میشوند مهم هستند و در صدر این فهرست ورزش منظم قرار دارد. یک فیزیوتراپیست میتواند به ایجاد یک برنامه تمرینی موثر کمک کند و انواع ورزشهای در آب به طور خاص مفید هستند. یک درمانگر میتواند رویکرد فعالیت و کارهای روزمره را طوری تنظیم کند که کارآمدتر باشد و استرس کلی بدن را کاهش دهد. در این زمینه، گروههای مشاوره و حمایت از بسیاری جهات میتوانند مفید باشند.
یکی از زمینههای امید در سالیان اخیر، تحقیقاتی است که به بهبود درک ما از درد و نقش مغز و سیستم عصبی برای تفسیر و بیان درد کمک میکند. برخی از متخصصان معتقدند که فیبرومیالژیا ممکن است درد را تشدید کند در حالی که مغز سیگنالهای دریافتی از گیرندههای درد را در اطراف بدن پردازش میکند.
این یک نقطه آغاز مفید است، اما اگر هیچ منبع فیزیکی درد در گذشته یا در حال حاضر وجود نداشته باشد که نشان دهند سیگنالها از آن ناشی میشوند چطور؟ هیچ منبعی نباید به معنای عدم ارسال سیگنالهای درد به مغز و در نتیجه عدم وجود درد باشد. با این وجود، درد فیبرومیالژیا ادامه دارد. رمز و راز و سردرگمی در اینجا نهفته است.
درد یک پدیده جالب است. انتظار دارید که اگر اجاق گاز داغ را لمس کنید منشاء دردی که احساس میکنید در نوک انگشتان شما باشد. این درست است، اما فرآیند "احساس درد" تا زمانی که مغز درگیر نشود رخ نمیدهد. در سراسر بدن گیرندههای درد وجود دارند. برخی گرما را تشخیص میدهند برخی دیگر فشار، احساس ضربه زدن و احساسات دیگر را تشخیص میدهند و نقش آن ارسال سیگنال به مغز از طریق اعصاب است و به مغز میگویند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
برای مثال، اگر حرارت اجاق گاز شدید باشد سیگنالها قوی هستند، اما هیچ دردی فورا احساس نمیشود نه تا زمانی که مغز سیگنالها را در حالی که سعی میکند بفهمد چه اتفاقی افتاده تفسیر کند: درد از کجا آمد؟ چه نوع دردی است؟ آیا پیشتر چنین چیزی را احساس کرده اید که بتوان درد را با آن مقایسه کرد؟
در همان زمان، سیگنالهایی به قسمتی از مغز که با احساسات سر و کار دارد (سیستم لیمبیک) ارسال میشود. به همین دلیل است که بسته به این که سیستم لیمبیک چه تصمیمی بگیرد درد شدید میتواند شما را به گریه بیاندازد. همه ما یک درد را به یک شکل احساس نمیکنیم، حتی اگر ممکن است دقیقاً همان تجربه را داشته باشیم. اگر چند نفر یک اجاق گاز داغ را لمس کنند میزان و شدت درد میتواند تحت تاثیر آن چه در مغز و سیستم عصبی رخ میدهد از جمله خلق و خوی شما و تجربیات گذشته از درد باشد.
پس از بهبودی نوک انگشتان سوخته چه رخ میدهد؟ دیگر نباید سیگنالهای درد به مغز ارسال شود و درد باید از بین برود. این امری طبیعی و معمولی است. با این وجود، گاهی اوقات سیگنالها به مغز ارسال میشوند حتی اگر بهبودی رخ داده باشد. مانند یک مدار معیوب است که با وجود این که نیازی به آن نیست هم چنان شلیک میکند و درد ادامه دارد. آیا این موضوع به طور بالقوه علت فیبرومیالژیا است؟ گفتن آن دشوار است و به پژوهشهای بیش تری نیاز دارد. با این وجود، زمانی که هیچ وضعیت یا بیماری زمینهای نوک انگشتان سوخته و دلیلی برای ارسال سیگنالهای درد به مغز در وهله اول وجود نداشته باشد همه چیز به سرعت پیچیده میشود.
آیا ممکن است افسردگی، اضطراب، ترس، استرس روانی شدید، یا تجربه قبلی سناریویی را در مغز و سیستم عصبی ایجاد کند که منجر به درد شود؟ تلاشهای پژوهشی فعلی در حال بررسی این احتمالات هستند، اما در این بین فیبرومیالژیا هم چنان مرموز و گیج کننده است.