کد خبر: ۳۰۶۲۶۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۲ - ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ - 2022June 14
«بچه شیرینی زندگیه!» بعید می‌دانم در جغرافیای فرهنگی ایران زندگی کرده باشید اما تا به حال این جمله به گوشتان نخورده باشد.
شفاآنلاین>سلامت>  «بچه شیرینی زندگیه!» بعید می‌دانم در جغرافیای فرهنگی ایران زندگی کرده باشید اما تا به حال این جمله به گوشتان نخورده باشد. بیراه هم نیست؛ حتی شنیدن صدای فرزندتان در یک روز غم‌بار در اوج افسردگی و خستگی لبخند به لبتان می‌آورد و شما را از قهقرای تاریکی بیرون می‌کشد. اما والد شدن و اضافه کردن موجودی به نام «بچه» به زندگی وجه‌های مختلف و متفاوت دیگری هم دارد؛ وجوهی که کمتر از آن شنیده‌ایم اما اهمیت غیرقابل انکاری دارد.

آگاهی از این ابعاد ناگفته قرار نیست کسی را از فرزندآوری منصرف و یا فکر داشتن بچه را از سرش بیرون کند‎؛ همانطور که والدین دارای چند فرزند بعد از ورود نخستین فرزندشان به زندگی به‌صورت تجربی این ابعاد را کشف کرده‌اند. اما بی‌خبری از رخدادهایی که بعد از حضور بچه در زندگی والدین به وقوع می‌پیوندد، می‌تواند آنها را با چالش‌های مختلفی مواجه کند. این یادداشت را برای کسانی می‌نویسم که قصد دارند در آینده‌ای دور یا نزدیک، فرزندی را به زندگی خود اضافه کنند؛ خواه فرزند زیستی و خواه فرزندخوانده. همچنین برای کسانی که عزیزی از نزدیکانشان در شرف والد شدن است و می‌خواهند از او مراقبت کنند.

«بچه‌دار شدن» برای بسیاری از والدین بزرگ‌ترین تغییر زندگی به شمار می‌رود و در اغلب این موارد حتی از مهاجرت هم پیشی می‌گیرد؛ حضور موجودی کوچک در زندگی که شما از این پس مسئول رشد و نگهداری از او هستید و حس می‌کنید حتی بعد از مرگ هم این مسئولیت بر دوشتان سنگینی می‌کند. قلبی کوچک و بی‌دفاع که بیرون از سینه می‌تپد و برای خودش راه می‌رود. حقیقتش را بخواهید این یکی از سخت‌ترین ابعاد والد بودن است.

بسیاری از تغییراتی که حضور بچه در زندگی والدین ایجاد می‌کند یا غیرقابل برگشت هستند یا برای تغییر دوباره آن شرایط نیاز به صرف زمان زیادی است. همه این تغییرات می‌تواند دست به‌دست هم دهد و با ترکیب تغییرات هورمونی و بی‌خوابی‌های بعد از تولد نوزاد و... زمینه‌ساز افسردگی عمیقی در مادر و پدر شود؛ بله درست خوانده‌اید! پدران هم افسردگی بعد از والد شدن را تجربه می‌کنند.
افسردگی بعد از وارد شدن بچه به زندگی والدین، تنها مختص زنان و تنها مختص مادرانی که فرزند زیستی خود را می‌زایند نیست. بخش قابل توجهی از این تحولات ناگهانی هیچ ارتباطی با فرایند زایمان ندارد و برگرفته از بر هم خوردن عادات همیشگی و حتی تغییر در روابط فردی و خانوادگی است. برای همین حتی افرادی که کودک یا نوجوانی را به فرزندخواندگی می‌پذیرند هم ممکن است با مشکلات روحی و افسردگی روبه‌رو شوند. و باز هم به همین دلیل است که پدران هم بعد از بچه‌دار شدن، یا فرزندپذیری، احتمال تجربه افسردگی را دارند.

آنچه به اکثر والدین کمک می‌کند روزهای سخت نخست بعد از والد شدن را با آرامش بیشتر سپری کنند، آگاهی از این تغییرات و شناخت خلق و خوی موقتی است که بر اثر افسردگی یا کم‌خوابی و... گرفتارش شده‌اند.
واقعیت بچه‌داری و نگهداری از موجودی کوچک که به حمایت دائمی ما نیاز دارد با آنچه در مهمانی‌های خانوادگی از بچه‌های کوچک با لباس‌های رنگارنگ که دائم مشغول شیرین‌زبانی هستند می‌بینیم متفاوت است. درواقع این تنها قسمت کوچکی از کل فرایند بچه‌داری است. اگر تجربه نگهداری از یک کودک را داشته باشید می‌دانید که پشت هر بچه گوگولی قشنگی که در جمع‌های خانوادگی دلبری می‌کند، پدر و مادری خسته و بی‌خواب هستند.

چگونه می‌توان به والدین کمک کرد؟
تا قبل از استقلال کامل کودکان در تنها ماندن در خانه و انجام کارهای شخصی خود، معمولا یکی از والدین یا عنصر مورد اعتماد و نزدیکی در خانواده همواره در کنار کودک است. این فرایند حداقل ۱۰ سال یا بیشتر به طول می‌انجامد. این یعنی اگر می‌خواهیم به پدر و مادری کمک و از آنها حمایت کنیم، می‌توانیم یکی دو ساعت از این ۱۰ سال را به بازی با کودک اختصاص دهیم تا والدین هم فرصت کافی برای تفریح و انجام امور شخصی خود یا حتی فرصت کوتاهی برای خواب و استراحت یا صرف وقت برای تنهایی خودشان داشته باشند. از طرفی اینکه یک والد بیش از 6-5 سال است که حتی برای 2 ساعت هم بچه خود را به کسی نسپرده تا به کارهای شخصی خود برسد، افتخار نیست و قرار نیست بابت آن جایزه‌ای به کسی داده شود‌.
همچنین به یاد داشته‌ باشیم بچه‌ها بیش از اینکه به حضور همیشگی و لحظه به لحظه والدین در کنار خود نیاز داشته باشند، به والدینی شاد و با حوصله نیاز دارند تا حتی شده ساعات کوتاهی در روز را به آنها اختصاص دهند. حس امنیت و آرامش در کنار اعضای خانواده از مهم‌ترین نیازهای کودکان است. از طرفی بد نیست بدانیم قضاوت‌های به ظاهر بی‌اهمیت ما، در دورانی که والدین شرایط روحی خوبی ندارند می‌تواند برای آنها بسیار آزاردهنده باشد و به آنها القا کند که والدین خوبی نیستند؛ ترسی که اغلب والدین آن را بارها و بارها تجربه و در هر دوراهی و چندراهی تصمیم‌گیری‌ای، به آن فکر می‌کنند. حتی ممکن است به همین دلیل، تصمیم اشتباه برای تربیت کودک خود بگیرند.مرضیه موسوی، روزنامه‌نگار/ روزنامه همشهری
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: