از سه سال پیش دکتر برای مادرم تشخیص تنگی کانال نخاع داد و گفت هرچه زودتر باید عمل شود. اسم عمل همین طوری ترسناک است و طبیعتاً بیمار را میترساند. مادرم هم طبق همین اصل اولش خیلی ترسید و دچار اضطراب زیادی شد اما کم کم در اثر صحبتهای ما آرامتر شد و قانع شد که راهی جز عمل ندارد
شفاآنلاین>سلامت> به محض آنکه میفهمند بیمار شده، شروع میکنند به تجویز. هرکس چیزی میگوید. یکی توصیه میکند بیخود خودش را به داروهای شیمیایی نبندد و از همان اول سراغ راهی دیگر برود.
به گزارش شفاآنلاین: یکی میگوید اگر جراحی کنی معلوم نیست چه بلایی سرت میآید چون تیغ جراح که به بدن آدم بخورد، دیگر هیچ چیزش مثل قبل نمیشود. یکی دیگر حوالهاش میدهد به فلان کسی که دستی در طبابت دارد و البته پزشک نیست اما زیاد از او نتیجه گرفتهاند. خلاصهاش اینکه بیمار بیچاره هم باید درد بیماری را تحمل کند و هم به توصیههای پیدرپی اطرافیان گوش دهد و البته که گاهی از آنها تأثیر هم میگیرد؛ تأثیری که عمدتاً به زیانش تمام میشود.
«از سه سال پیش دکتر برای مادرم تشخیص تنگی کانال نخاع داد و گفت هرچه زودتر باید عمل شود. اسم عمل همین طوری ترسناک است و طبیعتاً بیمار را میترساند. مادرم هم طبق همین اصل اولش خیلی ترسید و دچار اضطراب زیادی شد اما کم کم در اثر صحبتهای ما آرامتر شد و قانع شد که راهی جز عمل ندارد. اتفاقاً با چند نفر از کسانی که قبلاً این عمل را انجام داده بودند هم صحبت کرد و خیالش راحت شد. آنها گفتند چقدر بعد از این عمل کیفیت زندگیشان بهتر شده و دیگر درد نمیکشند و راحتتر راه میروند. وقت عمل گرفتیم و مشغول آماده کردن مقدمات شدیم که یکی از آشنایان به دیدن مادرم آمد و وقتی جریان عمل را فهمید، تا میتوانست شروع کرد از مضرات عمل گفتن. چند مثال زد که فلانی و فلانی هم عمل کردهاند و فلان بلا سرشان آمده و از قبل بدتر شدهاند و آرزو دارند به قبل از عمل برگردند. به اصطلاح رأی مادرم را زد. مادرم هم دو پایش را توی یک کفش کرد و گفت عمل نمیکنم که نمیکنم. همان آشنا توصیه کرده بود که مادرم سراغ طب سنتی برود. البته همه قبول داریم طب سنتی در جایگاه درمانی خودش عملکرد خوبی دارد اما در مورد مشکلی که تا این حد وخیم شده و نیاز به جراحی پیدا کرده چندان کاری نمی شود کرد. اتفاقاً همان دکتر طب سنتی که مادرم به او مراجعه کرد گفته بود با این داروهای گیاهی فقط ممکن است دردت کمی تسکین پیدا کند اما مشکل به کل حل نمیشود و موردی است که باید جراحی شوی مادرم اما آنقدر از عمل ترسیده بود که به همان کفایت کرد. مدتی دارو میخورد و میگفت بهترم و اصلاً نیازی به عمل ندارم اما اثر داروها کاملاً موقتی بود. وقتی دردهای شدید دوباره سراغش آمد گفت برویم عمل کنیم که همان موقع مصادف شد با شیوع کرونا و به همین دلیل ترجیح دادیم صبر کنیم تا وضعیت بهتر شود. در نهایت مجموع این عوامل عمل مادرم را حدود سه سال عقب انداخت و همین هم باعث شد عملش به مراتب سختتر شود و تعداد پلاتینی که داخل کمرش کار گذاشتند هم بیشتر شد. بالطبع دوره نقاهت طولانیتری را هم گذراند و الان کم کم دارد بهتر میشود. الان دائم میگوید کاش همان موقع به حرف دکترم گوش میدادم و عمل میکردم.»
این روایت کسی است که همین توصیههای نابجای اینوآن، روند بهبود مادرش را کند کرده است. البته قضیه همیشه هم ختم به خیر نمیشود و ممکن است بیمار تا پای مرگ پیش رود.
«برای دایی من تشخیص سرطان داده و دکتر دستور داده بود خیلی زود شیمیدرمانی شروع شود؛ قبل از اینکه جراحی کند. در واقع بیماری در مرحلهای بود که لازم بود خیلی زود شیمیدرمانی انجام شود تا هیچ زمانی از دست نرود. در همین شرایط دوست داییام به او توصیه کرده بود اصلاً سراغ شیمیدرمانی نرود و با خام گیاهخواری خودش را درمان کند. به او گفته بود شیمیدرمانی فقط باعث میشود سلولهای سالم بدنش هم از بین بروند، در صورتی که میتواند با خام گیاهخواری همان سلولهای سرطانی را هم درمان کند. همیشه هم این جور آدمها چند مثال در جیبشان دارند که برایت رو کنند. وقتی به بیمار بگویی فلانی و فلانی هم اینطوری بودند و با همین روش خوب شدند، بیمار دلگرم میشود و امید پیدا میکند که به روشی آسانتر بیماریاش را درمان کند. هرچه اعضای خانواده به داییام گفتند به توصیه پزشک عمل کند و شیمیدرمانی را به تعویق نیندازد، گوش نکرد و با نسخه دوستش پیش رفت. همین هم باعث شد بیماریاش به سطح بالاتری برود و وضعیتش وخیمتر شود تا جایی که بلافاصله بعد از مراجعه به بیمارستان، او را بستری کردند. متأسفانه بهدلیل اینکه دیگر دیر شده بود کار زیادی برایش انجام نشد و دایی بعد از مدتی فوت کرد. خانوادهاش همیشه آن فرد را مقصر مرگ او میدانند. ممکن بود حتی در صورت شیمیدرمانی بهموقع هم داییام نجات پیدا نکند اما حداقل خیالشان راحت بود که تمام تلاششان را کردهاند، اما اینجوری همیشه حسرت برای بقیه باقی میماند که چرا بیشتر تلاش نکردند تا بیمار را به کاری که باید میکرد، ترغیب کنند.»
این روایت غمانگیز به ما هشدار میدهد که وقتی در امری تخصص نداریم، در مورد آن اظهارنظر نکنیم؛ آن هم در حوزهای مثل پزشکی که با سلامت انسانها سر و کار دارد و ممکن است توصیه نابجای ما به قیمت از دست رفتن جانی عزیز تمام شود.
دکتر مهران شفیعی، پزشک عمومی در اینباره میگوید: «گاهی حتی برای درمان یک بیمار میبینیم که چند پزشک شور میکنند و تصمیم میگیرند که کدام روش را انتخاب کنند، آن وقت یکی از آشناها خیلی راحت به بیمار میگوید این کار را بکن و آن کار را نکن. این مداخله در کار پزشک است و روند درمان را مختل میکند. گاهی ممکن است چنین توصیههایی ضرر خاصی به بیمار نرساند و در واقع بیماری آنقدر جدی نباشد که در روند درمان خلل ایجاد شود مثلاً اگر کسی سرما خورده باشد، در صورت عمل به توصیههای معمول دیگران دچار ضرر و زیان خاصی نمیشود و نهایتش این است که به جای سه روز، 5 روز طول میکشد تا خوب شود اما در مورد خیلی بیماریها قضیه فرق میکند. در همین پاندمی دیدیم که چقدر افراد به خاطر همین توصیههای غیرکارشناسی دیر به پزشک مراجعه کردند و تصورشان این بود که میتوانند با نسخههای خانگی خودشان را درمان کنند خصوصاً اوایل شیوع کرونا و در مورد سویه ووهان و همینطور دلتا اینگونه توصیهها جانهای زیادی را به خطر انداخت. آدمها در خانه میماندند و خودشان را با زردچوبه و زنجبیل درمان میکردند و زمانی که مراجعه میکردند آنقدر درگیری ریهشان بالا بود که درمان را بشدت سخت میکرد. در مورد بقیه بیماریها هم باید بگویم وقتی کسی بیماری سختی دارد باید مراقب باشیم از هرگونه اظهارنظری در رابطه با درمانش خودداری کنیم. حتی اگر ما پزشک باشیم، وقتی در جریان پرونده پزشکی بیمار نیستیم بهتر است هرگونه توصیه برای مداوا را به پزشک اصلی بیمار محول کنیم. خیلی وقتها در جمعهای فامیلی که پزشکی در آن حضور دارد مشاهده میشود که همه میخواهند تمام سؤالات پزشکیشان را از او بپرسند حالا در هر زمینهای. این درست است که هر متخصصی با هر تخصص به هرحال پزشک عمومی نیز هست اما این لزوماً به آن معنا نیست که میتواند در مورد هر مشکل و بیماری شما اظهارنظر کند. البته خود پزشکان این کار را نمیکنند چون میدانند برای اظهارنظر در مورد بیماری باید اول سابقه بیمار را داشت و با مدارک پزشکی او و انجام معاینات بالینی نظر داد. ما خودمان گاهی وقتی این را به دوست و آشنا میگوییم ناراحت میشوند چون انتظار دارند با یک شرح حال ساده همان موقع برایشان نسخه بپیچیم.
نسخه پیچیدن کاری است که مردم معمولاً از آن خوششان میآید. وقتی از حال بد خود برای کسی تعریف میکنند انتظار دارند که او حتماً توصیهای بکند، حالا حتی اگر طرف پزشک هم نباشد و هیچ تخصصی هم در این زمینه نداشته باشد. خیلیهایمان عادت داریم بعد از شنیدن شرح حال بیماری کسی، خیلی راحت چند توصیه به او بکنیم و این بر اساس شنیدهها و تجربیات خودمان است و قطعاً که نیت بدی نداریم اما با چنین کاری در حق بیمار لطف نکردهایم بلکه در روند درمانش وقفه ایجاد کردهایم. من توصیهام به همه این است که تمرین کنند تا از این به بعد به کسی در رابطه با مسائل پزشکی توصیه نکنند و از بیماران هم میخواهم اگر پزشکی را انتخاب و به او اعتماد کردهاند، فقط با او پیش بروند تا نتیجه مطلوب را به دست آورند.» روزنامه ایران