کد خبر: ۲۹۹۴۸۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۶ - ۰۲ اسفند ۱۴۰۰ - 2022February 21
دو سال پیش با حیرت به خودمان، خانواده‌مان، کوچه و شهرمان و دنیا نگاه می‌کردیم و لبریز بودیم از سئوال‌های بی‌پاسخ، که هدفمان نه پاسخ دادن به آنها که بیان حیرت بی‌انتهایمان بود.

شفاآنلاین>سلامت> دو سال پیش با حیرت به خودمان، خانواده‌مان، کوچه و شهرمان و دنیا نگاه می‌کردیم و لبریز بودیم از سئوال‌های بی‌پاسخ، که هدفمان نه پاسخ دادن به آنها که بیان حیرت بی‌انتهایمان بود.

 تا آن روز جهان ما پر از سئوال‌ها با جواب‌های آماده بود و از آن روز پاسخ‌ها را به تلخ‌ترین شکل هم پیدا نمی‌کنیم. امروز، بدون حیرت، در گورستان زندگی، بدون روزهای از دست رفته‌مان، پیش می‌رویم. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها چون ماژلان و کلیسا که می‌گفت زمین مسطح است، گفتیم: من نمی‌گیرم، من نمی‌میرم... و بدون باور، ایمان آوردیم.

به زحمت و به دلخواه زندانبان خود شدیم. باورناپذیرترین و غیرانسانی‌ترین قوانین برده‌داری را به خودمان و خانواده و دوست دیکته کردیم و... حافظه خونی و عشق و محبت برای پدر و مادر و فرزند و دوست آشنا را از دست دادیم! مثل درختی تنومند، ولی دیگر کم‌ریشه و بی‌ریشه شدیم.

آن روزگاران چون شد و آن دوستان کجا
دیدارشان حرام شد و یادشان حلال

بد شدیم و وااسفا که با هر انتخاب بدتر شدیم. تن و روح همدیگر را با فقدان محبت، معرفت، دلجویی، کامجویی و کامیابی ... خوردیم تا زنده بمانیم. ماسک‌هامان پوششی پوشالی شد برای تمام همدلی‌هامان و غافل از شخصیت جدید و حق به جانب تازه متولد شده‌مان!

قبل از اسفند ۹۸، برای جراحی ساده یک فرد، ۲۰ نفر دوست و فامیل دو روز جلوی چشم ما بسیج بودند و امروز برای تحویل متوفی، ۲ نفر فامیل، فامیل اداری‌مسلک با ترس و مدارک، بی‌اشک و ماتم! ... و هیچ مرگی تعجب ندارد! بعد از این دو سال اگر بمیریم، هیچ چیز از ما نمی‌ماند. هیچ، جز همان ماسک پوشالی از شخصیت این دو سالمان و فقط خاطره آنچه بودیم قبل از پنجشنبه ۲ اسفند ۹۸.

زندگی ما از دیگران بود و برای دیگران بود. جلب توجه دیگری، قسمت بزرگی از روزمرگی ما بود. بودن ما، از جریان یافتن در جان دیگران درک می‌شد (یادش به خیر). امروز جز پوسته و نقابمان چیزی باقی نمانده و این تنها داشته‌مان است. می‌دانیم ولی بی‌رگ شدیم، مثل ابراهیم که اسماعیل را به قربانگاه می‌برد و می‌دانست پسرش را از دست نمی‌دهد! خرافاتی شدیم، خرافاتی شدیم...

ارزش و حرمت مردن ۵۰ درصد یا بیشتر و کمتر، پایین آمد. ارزش دیگر محاسن و معایب‌مان هم. ارزش رفاقت، عشق، احوالپرسی، ... تلفن و واتس‌اپ و شکلک و گل قرمز و لایک کردن جای عیادت و ملاقات و سوپ و گل و مسجد را نخواهد گرفت!

آخر همه گرفتیم
ولی به گمانم قبلش مردیم...
هنوز زمستان به پایان نرسیده...

پی‌نوشت:
۲۴ سال پیش در بزغان نیشابور، اولین مطبم را با تابلویی که سال‌ها آرزویم بود تزیین کردم: تا توانی به جهان خدمت محرومان کن، به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی

همگی محرومیم و همه نیازمندیم به دمی، درمی، قدمی یا قلمی.

دکتر هومن شریفی - ادیکتولوژیست، دکترای تخصصی پژوهش - سلامت تنفس و مسئول کلینیک کاهش آسیب بیمارستان دکتر مسیح دانشوری/ همشهری آنلاین 

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: