در سالهای اخیر جامعه ما شاهد فجایعی با عنوان قتلهای ناموسی بودهاست، قتلهایی که عموما توسط خود خانواده مقتول انجام میشود، زنان و دخترانی که بدون محاکمه، محکوم شده و گناهکار یا بیگناه به قتل میرسند و به زندگیآنها پایان داده میشود.
شفاآنلاین>سلامت> در سالهای اخیر جامعه ما شاهد فجایعی با عنوان قتلهای ناموسی بودهاست، قتلهایی که عموما توسط خود خانواده مقتول انجام میشود، زنان و دخترانی که بدون محاکمه، محکوم شده و گناهکار یا بیگناه به قتل میرسند و به زندگیآنها پایان داده میشود.
به گزارش شفاآنلاین: حال سوال این است که مقصران اصلی در قتلهای ناموسی چه کسانی هستند؟ زنان، مردان، جامعه سنتی، عدم فرهنگسازی، کمسوادی و محرومیت یا مشکلات معیشتی و اقتصادی؟ دکتر امانالله قراییمقدم (مردمشناس و استاد دانشگاه) به این سوالات پاسخ میدهد.
چه افراد یا مسائلی باعث
قتلهای ناموسی میشود؟
قتلهای ناموسی کم و بیش در مناطق مختلف کشور از آذربایجان تا شمال خراسان، بوشهر، سیستان و بلوچستان و... وجود دارد، اما این مساله بیشتر از همه در خوزستان نمود دارد. در خوزستان قتلهای ناموسی را تحت عنوان «نهوه» کردن انجام میدهند، تجربه قومی و ناهنجاریای که بیش از هزار سال در میان جوامع عشیرهای و قبیلهای اعراب خوزستان سابقه داشته و ریشه فرهنگی دارد. تمام کسانی که در آن مناطق زندگی میکنند با این مساله آشنا هستند، از دختر ۵ ساله گرفته تا پسر چهل ساله.
پس کسی مثل غزل حیدری هم با این مسئله آشنا بوده؟
نمیتوان گفت که مونا (غزل)حیدری از عقوبت مسائل ناموسی بیخبر بوده، فردی هم که با مونا در رابطه بوده نیز از رسم نهوه کردن و عاقبت این کار خبر داشته است.
مقصر اصلی در قتل مونا حیدری کیست. خانوده، خودش، همسر یا جامعه؟
ساختار اجتماعی حال حاضر اعراب خوزستان سابقه بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ ساله دارد که به مجموع این فرهنگها «طی» گفته میشود و رسم نهوه کردن که به نوعی قتل ناموسی محسوب میشود نیز در تمامی این قبایل مرسوم است. در قتل مونا همه افراد و بزرگان قبیله مقصر هستند، از رئیس قبیله، پدر، برادر، همسر و خود او، زیرا با اینکه از عاقبت کار خبر داشتند، اما او را به اهواز بازگرداندند و این دختر ۱۷ساله با اینکه میدانست در صورت رابطه با فرد دیگری چه اشتباه بزرگی میکند باز چنین اشتباهی انجام داد.
اما با این وجود باز هم قتل ناموسی را نمیشود توجیه کرد؟
خب بینید، بعد از گذشت قرنها و تغییرات اساسی در فرهنگها و روابط اجتماعی، هنوز اما در خوزستان قوانین قبیلهای حاکم است، مثلا برای ازدواج با دختر یکی از افراد مهمی که باید با ازدواج موافقت کند پسرعموی دختر است، چرا که اعتقاد بر این است که هر دختری در وهله اول سهم پسرعموی خود بوده و اگر ایشان قصد ازدواج با او را نداشته باشد، دختر میتواند با فرد دیگری ازدواج کند، همچنین طبق قانون قبایل عرب، پسرعموی دختر جزو اولیای دم او نیز محسوب میشود.
بعضی از افراد ناآگاه که گاها خود را روشنفکر و جامعهشناس نیز میدانند، فقر، خشونت، کمسوادی و ... را دلیل قتلهای ناموسی میدانند، در حالی که این قتلها هیچ ربطی به صغیر و کبیر، با سواد و بیسواد و غنی و فقیر ندارد و در همه سطوح و طبقات اجتماعی قبایل انجام میشود، چرا که آنها قتلهای ناموسی را نوعی اعاده حیثیت و دفاع از شرافت خود میدانند.
قانون در این میان چه نقشی دارد؟
در دورهها و ریاستهای مختلف قوه قضائیه سختگیریهایی در مقابله با قتلهای ناموسی انجام شد، اما تاثیری نداشته و همچنان شاهد این فجایع هستیم، زیرا افرادی که مرتکب قتلهای ناموسی میشوند، این مساله را حق خود دانسته و از حمایت قبیله نیز برخوردار میشوند، در این مواقع رسم «عونه» انجام میشود، یعنی دیه مقتول به صورت جمعی توسط افراد قبیله پرداخت و به راحتی خون ریخته شده پایمال میشود.
ولی دم در این مواقع چه میکند؟
افراد کشته شده در قتلهای ناموسی در خوزستان ولی دم ندارند، به این معنی که اولیا دم خودشان به این قتل راضی بوده و شاکی نیستند. مبلغ دیه نیز با رسم عونه تهیه و پرداخت شده و قاتل پس از مدت کوتاهی تحمل جزای حبس باز به زندگی عادی باز میگردد. درباره مونا حیدری اگر خود همسر او را به قتل نمیرساند، این کار توسط بستگان او انجام میشد، به همین دلیل قاتل وقتی سر بریده را در خیابان میگرداند، فریاد میزد؛ «حالا راضی شدین» قاتل به نوعی با این عمل، شرافت از دست رفته خود را احیا میکند، به طور حتم این افراد توسط بزرگان و غیرتمندان قبیله نیز مورد تشویق قرار میگیرند.
در واقع محاکم قضایی در جریان دادرسی نمیتوانند قاتل را به سزای عمل خود برساند، زیرا در این پروندهها عموما شاکیای وجود ندارد و مبلغ دیه نیز توسط قبیله پرداخت میشود، بنابراین باید بگوییم که در این زمینه ضعف حقوقی و قانونی وجود دارد، مثلا در باره قتل رمینا اشرفی که در تالش توسط پدرش کشته شد، قاتل قصاص نشد و تنها شامل ۷ سال زندان شد.
یک رسم دیگری در میان اعراب خوزستان وجود دارد که دیگران کمتر از آن خبر دارند، مثلا اگر زن دارای شوهر مثل مونا با مردی رابطه برقرار کند، اگر همسر او بخواهد از خون وی بگذرد باید از سوی مرد مقابل که با همسرش وارد رابطه شده است عمل «فصل» انجام شود، به این معنا که مرد خاطی طبق رسم فصل باید یک زن و یک دختر را به همسر آن زن اهدا کند.
آیا این مسائل مختص خوزستان است؟
قتل مونا و قتلهایی از این دست، به غیر از خوزستان در لرستان، کرمانشاه، ایلام و کردستان نیز اتفاق میافتد، اما خیلی کمتر، زن در این مناطق جایگاه والایی ندارد، به طور مثال در شهر الشتر لرستان ارثی که به دختر میرسد باید به برادر خود تقدیم کند و زن نیز ارثیهای که پس از مرگ شوهر به او میرسد را باید به پسر خود بدهد.
آیا میتوان شبکههای اجتماعی را متهم ردیف اول این قتل دانست؟
به هیچ عنوان نمیتوان شبکههای اجتماعی را به عنوان متهم ردیف اول معرفی کرد. شبکههای اجتماعی بیتاثیر نبودند، اما در خبررسانی و تشویش اذهان، بزرگنمایی، ریختن آبروی افراد با افشای مسائل خصوصی و به نوعی سرک کشیدن در زندگی دیگران، مثلا درباره سفر مونا به ترکیه که توسط فضای مجازی، این مساله در بوق و کرنا شد و به نوعی عمل «لیبلینگ» (برچسب زدن) انجام گرفت. در این موارد میتوان فضای مجازی را مقصر دانست.
کودک همسری و ازدواج در سنین پایین چقدر در اینگونه قتلها دخیل است؟
ازدواج در سن پایین یکی از دلایل مهم در وقوع این قتلهاست، در این مناطق دختر در انتخاب همسر اختیاری ندارد و این پدر، برادر و پسرعموی او هستند که برای دختر تصمیم میگیرند. با وجود اینکه در خانوادههای اعراب خوزستان بیشتر زنها هستند که کار میکنند، از کاشت، داشت و برداشت تا ارائه محصول در بازارها بر عهده زنان است.
با این شرایط این امکان وجود دارد که بعد از ازدواج دخترها جذب محبت مردان دیگر شوند؟
بله بدون شک، چرا که دختران هیچگونه اظهار نظری در ازدواج خود نمیتوانند داشته باشند و در خیلی از این ازدواجها رابطه عاطفی شکل نمیگیرد و بنابراین شالوده درستی در اینگونه زندگیها شکل نمیگیرد.
قانون میتواند از این زنها محافظت کند؟
بدون شک میتواند، اما مثلا درباره قتل رومینا اشرفی مقصر اصلی دادستانی است که او را به خانه پدرش بازگرداند، در حالی که باید این مساله را در نظر میگرفت که ممکن است قتل ناموسی اتفاق بیافتد.
جامعه حال حاضر ما تا چه حد، توان مواجهه با این اخبار را دارد؟
اینگونه اخبار باعث ایجاد ناراحتی و اضطراب در هر جامعهای میشود، اما جامعه ما مدتهاست دچار بیتفاوتی شده است. برای مثال سال ۸۶ در پل مدیریت در دگیریای که باعث کشته شدن یک دختر شد، کسی دخالت نکرد و به نوعی مردم فقط تماشا کردند یا نهایتا با موبایلهای خود فیلم گرفتند. انسجام معنوی در جامعه ما از بین رفته است و در نتیجه مادیات و زندگی تجملاتی شهری باعث بیتفاوتی مردم شده است.
مردم تنها چند روز درگیر اینگونه اخبار شده، اظهار نظری میکنند و خیلی زود به فراموش میسپارند. در نظر جامعه کنونی ارزش افراد به اندازه داراییهای مادی آنهاست.
اینگونه مسائل توسط رسانهها چگونه باید اطلاعرسانی شوند؟
اطلاعرسانی این اخبار توسط رسانهها بسیار کار مفیدیاست، زیرا مردم را با فرهنگهای مختلف آشنا میکند که خود نوعی آموزش محسوب میشود و همچنین مسئولین را از اخبار جامعه مطلع میکند.
قتلها ناموسی باید توسط رسانههای مختلف تجزیه و تحلیل شود، حتی باید درباره این مسائل فیلم و سریال ساخته شود، چرا که باعث آگاهی جامعه شده و میتواند تا حدودی از تکرار این فجایع جلوگیری کند.