به گزارش شفا آنلاین،چرا برخی جوامع توسعه یافته اند، برخی با سرعت در حال توسعه و برخی نیز با سرعت کمی در حال توسعه اند؟ این کشورها چه عملکردی داشته اند که به این مهم دست یافته اند؟ اگر بخواهیم جواب این سؤال را بیابیم ابتدا باید عوامل زمینه ساز توسعه را بیابیم و آنها را در جهت رشد و نمو کشور به کار گیریم.
در میان عوامل گوناگون زمینهساز توسعه و پیشرفت جوامع، به نظر میرسد که دو عامل در اولویت قرار دارد که عبارتند از: 1-نیروی انسانی 2-زمینهها و بسترهای توسعه. جا دارد در این مقال به بررسی آنها بپردازیم. اگر به عوامل و محورهای توسعه و پیشرفت در دوران و جوامع مختلف بنگریم، اصلیترین محور را نیروی انسانی مییابیم. این افراد هستند که با عملکرد، طرز فکر و رفتار خود، حرکت یک جامعه را تعریف میکنند و به آن شکل میبخشند. بیگمان عملکرد تک تک افراد جامعه در زمینه پیشرفت موثر است؛ اما در این میان افرادی هستند که تاثیر چشمگیرتری بر روند این موضوع دارند و با عملکرد آنها توسعه کشور روند سریعتری مییابد.
در جامعه به این افراد " نخبه " میگویند که در فرهنگ لغت به معنی " برگزیده " است. افراد نخبه بودهاند که در طول سالیان و دورانهای متمادی تاثیراتی شگرف و ماندگار بر جامعه انسانی و جهانی گذاشته اند و تحولاتی عظیم را در زمین پدید آوردهاند. جوامع پیشرفته با پی بردن به اهمیت این موضوع، توجه ویژه خود را به نخبگان و ارزش نهادن به آنها متمرکز نمودهاند. وقتی زندگی نخبگان، مخترعان، ایدهپردازان و کاشفان بزرگ را مورد کنکاش قرار میدهیم میبینیم که اکثر آنها به دلیل کمبود امکانات و کمبود توجه تصمیمگیران و نبود بسترهای لازم، با مشقت و گذشت زمان طولانی توانستهاند به اجراییسازی اختراع و ایده خود دست یابند. از سویی اکثر آنها با فقر مالی، نبود تکنولوژی، لوازم و ابزار آلات و حتی برخی نیز درگیر در امورات روزمره و معیشت خود بودهاند و به نوعی با نبود یا کمبود منابع مختلف دست و پنجه نرم کردهاند و با یک فرایند سخت و طاقتفرسا به خلق نظر خود دست یافتهاند.
به همین دلیل شاید بسیاری از نخبگان نتوانستهاند به خلق ایده خود برسند و گاه برخی متاسفانه درگذشتهاند و ایدههایشان با آنها دفن گردیده است و برخی نیز دلسرد شده و از دنبال کردن راه خود وا ماندهاند؛ و چه بسا بشریت نیز از یک کشف یا اختراع بزرگ محروم شده است. در اینجاست که باید گفت: " قدر آیینه بدانیم چو هست/ نه در آن لحظه که افتاد و شکست". با این اوضاع و احوال بود که کم کم جوامع پیشرفته به اهمیت نخبگان پی برده و آن را در اهم برنامههای خود قرار دادند و توجه ویژه خود را بر روی نخبگان متمرکز کردند و این شد که سرعت پیشرفت، توسعه و تکنولوژی از چند قرن گذشته تاکنون سیر صعودی داشته است و آن جوامع نه تنها به عنوان سردمدار و علمدار توسعه گشتند، دیگر جوامع و بشریت را نیز از رفاه- امنیت- آسایش و امکانات خلق ایده نخبگان خود بهره مند کردهاند. البته اگر خواهان توسعه و پیشرفت واقعی و با سرعت در جامعه خود هستیم باید با برنامهریزی، ایجاد راهکارها و سیستمهای مدون دانشمحور به شناسایی و استفاده از توان نخبگان همت گماشت؛ اما توجه به چند نکته را بایست مدنظر قرار داد.
1- با توجه به تجربه جهانی، نخبگان و بزرگان بسیاری در زمینههای گوناگون ( اختراع، اکتشاف، کارآفرینی، ایدهپردازی، هنری، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و...) در گذشته و حال وجود داشته و دارند که دارای تحصیلات عالیه نبودهاند اما بسیاری از تحولات و پیشرفتهای جوامع و جهان را عامل و مسبب بودهاند و رفاه، امنیت، آسایش، سلامتی و... جامعه جهانی مدیون آنان است. پس با رویکرد نخبهپروری تمام نخبگان را دریابیم و بشناسیم و زمینههای رشد و ظهورشان را فراهم سازیم.
2-ایجاد بسترهای لازم: ایجاد بسترهای ظهور نخبگان و استفاده از توان آنها به پیشرفت جامعه سرعت میبخشد. نخبگان را اگر تمثیل سوخت برای حرکت توسعه بنامیم، مانند سوخت جت هستند و در تمثیلی دیگر اگر یک بذر عالی که دارای توان بالای به بالفعل رسیدن دارد و بتواند به بازدهی بالایی برسد در یک بستر مناسب قرار نگیرد و رشد نکند، بیگمان به نهایت بازدهی خود نخواهد رسید. پس ایجاد بستر مناسب آب، خاک، نور و... برای ظهور یک دانه عالی نیز نیاز است و هرچقدر این بسترها دارای نقصان باشد به همان اندازه در باروری دانه نقصان و کاستی خواهد بود و این قضیه در ظهور نخبگان و ایجاد بسترهای لازم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... مصداق دارد.
دیگر اینکه آیا تفاوت فاحشی بین مغز انسانها در جوامع مختلف وجود دارد که در برخی جوامع نخبگان بسیاری وجود دارد و در بعضی اندک؟ با کمی تفکر و آگاهی در می یابیم مغز همه انسانها شبیه و نزدیک به هم است و این تفاوت در استفاده و به کارگیری مغزها بایکدیگر است که این فاصلهها را شکل میدهد. پس بیائیم به شناخت واقعی نخبگان و ایجاد بسترهای لازم برای رشد آنان بیندیشیم و عمل کنیم.
3-سرمایهگذاری در مساله نخبگان، ارزش افزوده بالایی ایجاد میکند. چه بسا یک نخبه با تفکر عالی خود بتواند رهیافت ویژهای در رسیدن به چشمانداز و اعتلای ملی (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و...) فردی و گروهی بنماید و بر طبق چنین نگرش و عملکردی شاید بتوان گفت ارزش اقتصادی یا اجتماعی و ... که یک نخبه میتواند ایجاد کند هم رتبه با دیگر صنایع است؛ کما این که برخی منابع و صنایع پایان پذیرند اما دستاورد یک نخبه شاید سالیان سال ماندگار بماند و راه رسیدن به دیگر پیشرفتها را هموار سازد.
4-در هرجامعه چند دسته از نخبگان وجود دارند: دسته اول نخبگانی که شناخته شدهاند. دوم نخبگانی که تا حدودی شناخته شدهاند و سوم نخبگانی که ناشناخته اند. با اینکه هر سه دسته از نخبگان نیاز به توجه، یاری و داشتن بسترهای لازم دارند اما دسته سوم گرفتار مظلومیت و محدودیت بیشتری برای به ظهور رسیدن و به کاربردن ایدههای خود هستند. با توجه به خدمات ارزندهای که نخبگان ایجاد میکنند شاید بتوان مقام آنان را همچون شهید زنده دانست و دسته آخر را نخبگان گمنام نامید. شایان ذکر است که افراد نخبه مغز فعال و پویای هر جامعه هستند. ایجاد تغییر و تحول در جامعه یکی از نقشهایی است که این گروه بر عهده دارد. نخبگان هر جامعه سبب بالا رفتن شأن و منزلت جامعه میشوند و اگر چه این افراد دارای استعدادهای عالی هستند اما از درون جامعه بر میخیزند و بدون حمایت، تشویق و بسترسازی از سوی آحاد جامعه و به ویژه مسئولان مجالی برای بروز استعدادها و تواناییهای خود نخواهند داشت و میدانیم که متاسفانه بسیاری از نخبگان مملکت به دلیل مهیا نبودن زمینهها و بسترهای لازم برای رشد و ظهور تواناییها و استعدادهای خود اقدام به مهاجرت در طول سالیان گذشته کردهاند. چرا جامعه ما نباید در زمره جوامع توسعه یافته باشد؟ بیایید نخبگان خود را که سرمایههای معنوی کشور هستند دریابیم و کشوری نخبهپرور باشیم. چه بسا کشوری که نخبهپروری را پیش نگیرد، ناخواسته به سوی نخبهکشی گام بر میدارد. همانا که " هست را اگر قدر ندانیم میشود بود و چه تلخ است دارم که به داشتم بدل شود".
تسنیم