اگر آمار رضایت مردم به اهدای عضو از پنج درصد در سال ۱۳۸۳ به حدود ۷۰ درصد در کل ایران رسیده، به دلیل همکاری همه دستگاه ها و ارگانهاست.
شفاآنلاین>سلامت>انگار رنگ همه چیز عوض میشود، طعم همه چیز عوض میشود، زندگی سیاه و سفید، رنگ میگیرد... "یا ابوالفضلهایی" که در گلو طنین میاندازند، انتظاری که بعد از ماهها و سالها، بعد از هزاران بار رفتن روی مرز امید و ناامیدی با هدیه برگزیدگانی پایان مییابد که از مرگ مطلق زندگی میآفرینند...
به گزارش شفاآنلاین: باور کنیم که مرگ مغزی، مرگ مطلق است، سفری بی بازگشت به دنیایی دیگر. هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند سرنوشت را تغییر دهد. معجزه، بازگشت آن عزیز نیست، بلکه تولد زندگیست از مرگی مطلق. تولد امید است از ناامیدی، موهبتی است از سوی برگزیدگان. برگزیدگانی که تنها یک درصدند، یک درصدی که با مرگ مغزی میروند، اما یادگاریهایشان در تنی دیگر در این کره خاکی باقی میماند و سرود زندگی میخواند برای ناامیدانِ در انتظاری که نفسهایشان به شماره افتاده است.
در این دنیا ۹۹ درصد آدمها با مرگ قلبی میروند، اما تنها یک درصدند که مرگ مغزی مسیر رفتن شان از این دنیاست. مرگ مغزی، کما نیست؛ در مرگ مغزی فرد نفس ندارد، بلکه فقط با کمک دستگاه تنفس مصنوعی سینهاش بالا و پایین میرود، او دیگر هیچوقت بازنمیگردد، اما به مدد پیشرفت علم پزشکی میتوان با پدیده شگفتانگیز پیوند، اعضایش را در این جهان نگه داشت تا هم آرامش برای او و خانوادهاش به ارمغان آید و هم ارمغان زندگی به بیماران در انتظار پیوند داده شود.
دکتر کتایون نجفیزاده- مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان، با اشاره به موضوع اهدای عضو به ایسنا، گفت: از جنبههای مختلفی به اهدای عضو پرداخته شده است، اما میخواهم از جنبه جدیدی درباره اهدای عضو صحبت کنم که از جنبههای مهمی است که معمولا مغفول میماند، اما در واقع مهمترین قسمت اهدای عضو است.
یک ضربه ناگهانی
وی افزود: باید توجه کرد که مرگ مغزی به صورت ناگهانی اتفاق میافتد. مرگ مغزی به دنبال یک ضربه، خونریزی مغزی، پاره شدن یک رگ در مغز و... اتفاق میافتد و در نتیجه بسیار ناگهانی است. بر این اساس خانواده تا چند روز قبل از این اتفاق، با عزیزش زندگی میکرده، برای او آرزوها داشته و حالا ناگهان چنین اتفاقی رخ میدهد. این اتفاق برای خانواده بسیار سخت است. تا زمانیکه قلب فرد میتپد، خانواده امید دارد، اما سختتر اینجاست که به خانواده میگوییم قلبی که دارد میتپد، به دلیل وجود دستگاهها و داروهاست و اگر یک لحظه دستگاه تنفس مصنوعی را جدا کنیم، از آنجایی که مرکز تنفس فرد تخریب شده و خودش نفس ندارد، قلبش بعد از شش تا هشت دقیقه از کار میافتد. سخت است که به این خانواده بگوییم که عزیز شما که شبیه بیمار کمایی است، در کما نیست، بلکه دچار مرگ مغزی شده و هیچ برگشتی برایش وجود ندارد؛ چراکه مغزش تخریب شده و تبدیل به یک ماده بی شکل و متعفن شده است.
نجفیزاده ادامه داد: حال این اخبار بد را به خانواده دادیم و مجددا میخواهیم به آنها بگوییم که قبول کن که قفسه سینه عزیزت را باز کنیم و قلب، ریه، کبد و... را به بیمارانی دهیم که به پیوند نیاز دارند. این موضوع مسالهای بسیار عظیم، عمیق، عجیب و شگفتانگیز است.
یادگاری که در کره خاکی میماند
نجفیزاده گفت: نسبت به این موضوع انواع و اقسام واکنشها دیده میشود. فرض کنید زمانیکه یک نفر به خانه میرود و میبیند که خانهاش آتش گرفته و تخریب شده است. دو نوع واکنش نسبت به این موضوع وجود دارد؛ یک فرد ممکن است بگوید چرا خانه من اینطور شد، من به همه کمک میکردم، چرا این بلا سر من آمد؟ یا بگوید شهرداری و شرکت گاز و... مقصر بودند. این فرد دنبال مقصر میگردد و اتفاقی که افتاده را نمیپذیرد. در حالی که این اتفاق افتاده و دیگر نمیتوان آن را برگرداند. حال عده دیگری در این شرایط میگویند اکنون این اتفاق بسیار بسیار بد رخ داده و نمیتوانم آن را برگردانم. حال بهترین کاری که میتوانم انجام دهم، چیست؟. آن کسی که چنین فکری میکند، متوجه میشود که عزیزش دیگر برنمیگردد و با خودش میگوید بهترین کار این است که یک یادگاری از او در این کره خاکی نگه دارم و ای کاش اهدای اعضای عزیزم به بیماران نیازمند باقیات الصالحاتش شود. یکی از خانوادههای اهداکننده میگفت، وقتی در خیابان راه میروم، احساس میکنم همه آدمهایی که اطرافم هستند، سلولهایی از عزیز من در بدنشان است و احساس میکنم که عزیز من همیشه زنده است.
در انتظار معجزه
کورسوی امیدی که نیست
وی گفت: بنابراین یک جنبه این موضوع، خانوادهای است که عزیزش را از دست داده و با هزار امید و آرزو دنبال کورسوی امیدی است که بگویند عزیزش برمیگردد، اما به هر دری که میزند، میبیند که برگشتی وجود ندارد. گاهی خانواده با خودش میگوید شاید معجزه شود و اگر رضایت ندهم، برگردد. مگر در فلان برنامه تلویزیونی ندیدید که فردی گفت که من مرگ مغزی شده بودم و زنده شدم؟. واقعا چندبار این اشتباه در تلویزیون تکرار شده و تا کی میخواهد تکرار شود؟. این اشتباهات باعث میشود که خانواده با خود بگوید که من اعضای عزیزم را اهدا نکنم و منتظر باشم تا روزی برگردد.
معجزه اهدای عضو
نجفیزاده با اشاره به جنبه دیگر اهدای عضو، یعنی زندگی بخشیدن به بیماران نیازمند پیوند، گفت: اگر کسی آن لحظه را درک کند و متوجه شود که معجزهای که منتظرش است، این نیست که فرد مرده بلند شود و راه رود، بلکه معجزه این است که از یک فرد مرده، چند نفر زندگی پیدا میکنند. یک بیمار نیازمند پیوند، زندگیاش از مرگ بدتر است و مکرراً آرزوی مرگ میکند، ونمی میرد اما زجر میکشد. وقتی به این بیمار ارگان مورد نیازش را اهدا میکنید، زندگی پیدا میکند و به زندگی طبیعی بازمیگردد. بنابراین از یک طرف خانوادهای وجود دارد که عزیزش را از دست داده و باید چنین تصمیم سختی بگیرد؛ اینکه یا رضایت دهی تا اعضای بدن عزیزت را بردارند یا صبر کنی شاید برگردد و حالا اگر برنگردد و دکترها راست گفته باشند، چه؟. این یک قسمت موضوع است که میتوان دربارهاش صدها فیلم ساخت.
قلبهای زندگیبخش
وی ادامه داد: طرف دیگر قضیه فردی است که سالم بوده و مشکلی نداشته، اما مثلاً سکته قلبی کرده و عملکرد قلبش را از دست داده. فردی بسیار شاد، کسی که محور خانواده بوده و نبودش غیرقابل تحمل است. حال این فرد حتی نمیتواند حرف بزند. چه چیزی نجاتش میدهد؟. تنها کاری که میتوان انجام داد، پیوند قلب است. حال قلب اهدایی وجود ندارد و این فرد میمیرد. ما چه باید انجام دهیم؟. راهی که وجود دارد، وصل کردن این دو بعد به یکدیگر است.
انتظار...
نجفیزاده با بیان اینکه بیمار شدن به طور کلی سخت است، گفت: حال فرض کنید که فردی به بیماری مبتلا شود که روزبروز بدتر شود و به دیگران وابسته شود. فرض کنید جوانی را که مادرش باید لگن زیر پایش بگذارد یا کودکی است که نمیتواند بیشتر از حد شلنگ اکسیژنش بازی کند، خانم جوانی است که حتی کارهای عادی زندگیاش را هم نمیتواند انجام دهد و بعد انتظار، انتظار و انتظار و امید به اینکه آیا میشود روزی به خانه ما زنگ بزنند و بگویند که یک اهداکننده وجود دارد؟. بعد با خودشان میگویند اصلا نمیشود و مطمئنم به اینجا نمیرسم. بعد دوباره با خودش میگوید خدا بزرگ است و شاید بشود. در عین حال باز هم پیش خودشان فکر میکنند که اگر من بخواهم زندگی کنم، یکی باید بمیرد، اما من راضی نیستم که کسی بمیرد تا من زندگی کنم. این مشکل بسیاری از بیماران پیوندی است که دلشان نمیخواهد کسی بمیرد. البته ما برایشان توضیح میدهیم که این موضوع ربطی به شما ندارد و کسی به خاطر شما از بین نرفته، فردی به هر دلیلی از بین رفته است، اما خدا این فرصت را به او داده تا رفتنش نجاتبخش زندگی دیگران باشد.
وقتی زندگی رنگی میشود
وی ادامه داد: زمانیکه منتظر کسی هستید، زمان برایتان چگونه میگذرد؟. حالا فکر کنید که همیشه منتظر باشید که تلفنتان زنگ بخورد. نه فقط در ایران، بلکه در همه کشورهای دنیا، لحظهای که به بیمار تلفن میزنند، باورنکردنی است. در فیلمها میبینیم که لحظهای که تلفن زده میشود، همه چیز کند شده و متوقف میشود، بعد فرد گوشی را برمیدارد و ناگهان رنگ زندگی عوض میشود و همه چیز تند میشود تا فرد به بیمارستان برود، پیوند شود و حالش خوب شود.
یک تلفن برای زندگی
طنین "یا ابوالفضل"
نجفیزاده درباره یکی از تجربیاتش در این باره گفت: یکبار که یک اهداکننده با ریه مناسب داشتیم، هماهنگ کننده پیوند برای کارهای یک بیمار پیوندی رفته بود و من خودم به بیمار نیازمند پیوند تلفن زدم که یک پسر ۱۷ سالهای بود که قم زندگی میکرد و دو سال در لیست انتظار پیوند بود. بهش گفتم خوبی، عفونت و تب نداری که گفت نه خوب هستم. بعد به او گفتم آرام باش، یک اهداکنندهای پیدا شده که ممکن است ...، هنوز اجازه نداد که جملهام را تمام کنم و شنیدم که تمام خانواده با صدای بلند میگفتند "یا ابوالفضل، یا ابوالفضل...".
حرکتی همیشگی در مرز امید و ناامیدی
وی ادامه داد: من کاملا شوک شده بودم، گوشی دستم بود و صداهایشان را میشنیدم. دو سه دقیقه گذشت تا خواهرش گوشی را برداشت و گفت الو، دیگر من نتوانستم صحبت کنم. گوشی را به بچهها دادم تا بگویند که برای پیوند بیاید. این تلفن زدن چیز عجیبی است و به نظر من میتوان فیلمها درباره این تلفن درست کنند و فردی که انتظار میکشد. آیا این فرد ایمانش را از دست میدهد یا نه؟. هرچقدر شخصیت قدرتمندی داشته باشد، این انتظار را چطور تحمل میکند؟. یک اتفاق بدی که در پیوند میافتد، این است که وقتی یک اهداکننده وجود دارد، سه گیرنده دعوت میشود تا هر سه را بررسی کنند و ببینند که ارگان برای کدام یک مناسبتر است. نمیتوان یکی یکی به آنها بگوییم زیرا ارگان هدر میشود. در نتیجه در تمام دنیا دو یا سه گیرنده را باهم دعوت می کنند. حال فرض کنید که یک بار بیماری را دعوت کردی و پیوند برایش انجام نشده و ...، ما یک بیمارمان پنجمین بار پیوند شد. یعنی چهار بار آمده بود و پیوند کنسل شده بود. اینکه چه بلایی سر شخصیت گیرنده، اعتقاداتش و... می آید، مهم است. اینکه همواره انتظار بکشی و امید داشته باشی و دوباره ناامید شوی و دوباره امیدوار شوی، میبُری. چند بار این فرد تا دم مرگ میرود و برمیگردد و چند بار امیدوار می شود و دوباره ناامید.
نجفیزاده گفت: حال، فرد پیوند میشود که عمل بسیار سنگینی است. به ویژه در زمینه قلب و ریه. به قول یکی از اساتید پیوند ریه، عمل پیوند، مانند این است که موتور یک هواپیما را در حال حرکت عوض کنید. به عنوان مثال بیمار پیوند ریه نمیتواند نفس نکشد تا ریهاش را عوض کنند. بنابراین عمل بسیار سختی است و به بیماران گفته می شود که شاید برنگردید. یعنی بیمار به اتاق عمل میرود، اما میداند که ممکن است برنگردد. در زمینه برخی عملها به ویژه اوایلی که کار در ایران آغاز شده بود، بخصوص در پیوند ریه میگفتیم مرگ و زندگیات پنجاه - پنجاه است و بیمار انتخاب میکرد. یعنی آنقدر سختی کشیده بود که حاضر بود بمیرد، اما این سختی تمام شود.
تولد زندگی از یک مرگ مطلق
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان به جنبه سوم اهدای عضو اشاره و اظهار کرد: حال عمل پیوند تمام میشود. فرد روز بعد از عمل بهوش میآید، دستگاهها را جدا میکنیم و فرد خودش نفس میکشد. من هیچوقت این لحظه را به کس دیگری نمیدادم که انجام دهد. ما هر پیوند ریهای که انجام میدادیم، خودم بودم که لوله را میکشیدم و بسیار لحظه خوبی بود. زیرا شما لوله تنفس را میکشید و بیمار خودش شروع به نفس کشیدن میکند و باورشان نمیشود. جالب است که بیماران پیوند ریه میترسیدند که اکسیژنشان را کنار بگذارند. زیرا سالها با اکسیژن زندگی کرده بودند و زمان می برد تا جرات کنند و اکسیژنشان را کنار بگذارند. بعد از چند روز که از فاز حاد رد میشوند، بیماری که با اکسیژن و ویلچر آمده بود، با پای خودش به خانه میرود. این یکی از شگفتانگیز ترین اتفاقاتی است که ممکن است در عالم پزشکی و انسانی بیفتد. یعنی از یک مرگ مطلق، زندگی آفریده میشود.
مرگ مغزی مساوی با مرگ مطلق
او به زندگی بازنمیگردد
نجفیزاده با بیان اینکه درباره این موضوع به چند صورت باید اطلاعرسانی شود، گفت: اول اینکه باید بدانیم که فردی که دچار مرگ مغزی شده، مرده است. مرگ مغزی با کما فرق دارد. همه تهیهکنندگان، مسئولان و... باید در برنامههای خودشان دقت کنند. اگر در یک برنامه تلویزیونی فردی حضور پیدا میکند و می گوید من مرگ مغزی شده بودم و حالا زنده شدم، از او بپرسید که چگونه مرگ مغزی شده بودی؟. یعنی چهار نفر پزشکی که شامل یک جراح اعصاب، داخلی اعصاب، یک متخصص داخلی و یک متخصص بیهوشی هستند، این را تایید کردند؟. مطمئن باشید هیچ یک از این افراد در این پروسه نبودهاند. یکبار فردی در تلویزیون گفت من مرگ مغزی بودم و زنده شدم. به او زنگ زدم و گفتم چطور این اتفاق افتاد؟. جواب داد که به خانوادهام گفته بودند که اگر مرگ مغزی شد، میتواند اهدا کند. به او گفتم پس چرا در تلویزیون میگویی که من مرگ مغزی شدم و زنده شدم. بنابراین باید دقت کنیم. مجریان و تهیه کنندگان باید آنقدر در این حوزه دانششان بالا باشد که وقتی یک نفر در برنامهشان چنین حرفی میزند، از او بپرسند چگونه بود و چه کسی این حرف را زد که مرگ مغزی شدهای؟. باید این موضوع را جا بیندازیم. این کار واقعا سطح پایین است و اگر تهیه کنندهای اجازه دهد که در برنامهاش چنین حرفی زده شود، به این معناست که این تهیهکننده کوچکترین دانش و مطالعهای در این حوزه ندارد.
قهرمانان نمیمیرند!
یک درصدی که برگزیدهاند...
وی تاکید کرد: در عین حال باید نشان دهیم که اگر فردی مرده و دیگر به زندگی برنمیگردد، اگر اعضایش را اهدا کنیم، هم این فرد قهرمان است و هم خانواده او. این را باید به عنوان یک الگو به عنوان ایثارگرانی که در آن لحظات بسیار سخت کار درست را انجام میدهند و اعضای عزیزشان را اهدا میکنند، معرفی کنیم. حتما این افراد قهرمانند. این یک فرصت است؛ چراکه ۹۹ درصد افراد با ایست قلبی از دنیا میروند و فقط یک درصد افراد با مرگ مغزی از دنیا میروند. این یک درصد، افراد برگزیده اند و خدا این موهبت را نصیبشان کرده که رفتن شان نجاتبخش زندگی دیگران باشد و چه چیزی بهتر از این.
وقتی یک زندگی سیاه و سفید، رنگی میشود
نجفیزاده گفت: زمانیکه دوره پیوند ریه را در کانادا میگذراندم، یک خانمی که پیوند شده بود، میگفت پیوند مانند این است که رنگ همه چیز عوض میشود، طعم همه چیز عوض میشود. انگار دنیا سیاه و سفید بود و حالا رنگی میشود. باید این را به تصویر بکشیم. نه اینکه فیلم سینمایی بسازیم و توهمات خودمان را در آن جا دهیم. چیزی که اصلا صحت ندارد. مثلا درباره تخصیص عضو بگوییم که پارتی بازی است. در حالی که اصلا چنین چیزی نیست. بعد که با تهیه کننده صحبت میکنیم، میگوید مگر اطلاعیههای روی دیوار را ندیدید!، میگوییم این اطلاعیهها برای پیوند کلیه از زنده است که البته خداراشکر وزارت بهداشت این موضوع را هم برچید. یعنی اینقدر موضوع را مطالعه نکردند و حتی مشاور پزشکی نداشتند که به آنها بگویند که کار درست و غلط چگونه است.
وی تاکید کرد: در عین حال باید توجه کرد که در حوزه اهدای عضو و پیوند باید با یک متخصص اهدای عضو و پیوند مشورت کنند. در حال حاضر فیلمی در حوزه پیوند در شمال کشور در حال ساخت است. آیا فیلمنامهاش را داده اند که یک متخصص پیوند بخواند؟، آیا اینطور نمیشود که مانند بسیاری از فیلمهای دیگر ساخته شود و تمام شود و بعد ببینیم که یک موضوع بسیار غلط دارد، چرا؟. یکی از دلایل تاسیس انجمن اهدای عضو ایرانیان این بود که جای مشخصی وجود داشته باشد که هر هنرمندی وقتی میخواهد اثری بیافریند، چک کند تا از نظر علمی مشکلی نداشته باشد. هنرمندانی که فیلمنامهشان را از ابتدا با انجمن چک میکنند، ما حمایتشان میکنیم، علاوه بر تصحیح فیلمنامه در تامین لوکیشن حتی بدون هزینه کمکشان میکنیم و از طرفی عواملمان را بر سر صحنه فیلمبرداری میفرستیم تا اشتباه نداشته باشند.
اهدای عضو و چالش کرونا
کاهش ۵۰ درصدی اهدای عضو بعد از کرونا
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان در ادامه صحبتهایش درباره تاثیر کرونا بر روند اهدای عضو، گفت: متاسفانه کرونا باعث شد که آمار اهدای عضو در کل جهان کاهش یابد. البته برخی کشورها بعد از این اُفت، توانستند دوباره اهدای عضوشان را به سطح اولیه یا دو سوم سطح اولیه بازگردانند. در ایران متاسفانه آمار اهدای عضو نصف شد و به حالت عادی هم برنگشته است. بر این اساس ما کاهش ۵۰ درصدی داشتیم. پیش از این محاسبه کرده بودیم که روزی هفت تا ۱۰ نفر به دلیل نرسیدن عضو پیوندی در لیست انتظار پیوند، فوت میکنند. حال تصور کنید که اکنون چند نفر به دلیل نرسیدن عضو فوت میکنند. علت هم فقط این نیست که تمام نیروی انسانی و تجهیزات بیمارستانی برای کرونا به کار گرفته شده و در عین حال علت فقط این نیست که مشکل است ثابت کنید که یک اهدا کننده کرونا ندارد، بلکه در برخی مناطق به بهانه کرونا آمارمان اُفت کرده است. البته باید توجه کرد که حتی یک ویروس کرونا میتواند فرد پیوندی را از بین ببرد. حدود هفت تا ۱۰ برابر کار تیمها سختتر شده است؛ چراکه باید مطمئن باشند که اهداکننده ویروس کرونا را در بدنش ندارد.
نجفیزاده با بیان اینکه سالانه از ۳۰۰۰ مورد بالقوه مرگ مغزی مناسب فقط ۱۰۰۰ مورد اهدا میشود، گفت: در عین حال ۵۶ واحد اهدای عضو در کل کشور داریم. دوسال قبل ۱۰۷۸ مورد اهدا داشتیم که سال گذشته حدود ۵۰۰ اهدا بود و نشان میدهد که آمار بسیار اُفت داشته است.
سرانجام درج نشان اهدای عضو بر روی گواهینامه
۱۰ درصد بزرگسالان کشور کارت اهدای عضو دارند
مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان با بیان اینکه متاسفانه در ایران حدود ۱۰ درصد بزرگسالانمان کارت اهدای عضو دارند، گفت: در حالی که این آمار در آمریکا به ۵۶ درصد رسید و در انگلیس بیش از یکسوم بزرگسالان کارت اهدای عضو دارند. زیرا در کشورهای غربی بر روی گواهینامه درج میشود که فرد تمایل به اهدای عضو دارد. در ایران هشت سال است که پیگیری کردیم که نشان تمایل به اهدای عضو بر روی گواهی نامه درج شود، اما موفق نشده بودیم. حتی یکبار تا کمیسیون اجتماعی دولت رفت و رد شد. ما مجددا از طریق وزارت بهداشت، وزارت کشور و راهنمایی رانندگی اقدام کردیم و با پیگیری جناب آقای دکتر جهانگیری دوباره موضوع در کمیسیون اجتماعی مطرح شد که ما را دعوت کردند و دلایلمان را توضیح دادیم. خوشبختانه پذیرفتند و چند روز قبل در هیات دولت تصویب شد. حتی به این صورت تصویب شد که نهتنها کارت گواهی نامه، بلکه در اطلاعات کارت ملی ثبت شود که فرد تمایل به اهدای عضو دارد. قرار است طی روزهای آینده این مصوبه ابلاغ شود و بعد باید برای اجرای آن را پیگیری کنیم.
چگونه کارت اهدای عضو دریافت کنیم؟
وی گفت: مردم از هر طریقی که کارت اهدای عضو دریافت کنند اعم از دانشگاه های علوم پزشکی و... کاملا معتبر است. زیرا کارت اهدای عضو جنبه اطلاعرسانی به خانواده دارد. ما در انجمن سامانه مرکزی کارت اهدای عضو را یعنی Ehdacener.ir را راهانداختیم. در این سامانه که از تمام کشور قابل دسترس است، تمام اطلاعات ثبت میشود و مردم میتوانند از تمام کشور به آن دسترسی داشته باشند. در عین حال برای آسانتر کردن پروسه کاری کردیم که مردم میتوانند کد ملی خود را به شماره ۳۴۳۲ ارسال کنند و در عرض ۳۰ ثانیه لینک کارت اهدای عضو برای افراد ارسال شده و اطلاعاتشان هم در سامانه مرکزی ثبت میشود. در عین حال از مردم میخواهیم که اگر از جاهای دیگر هم کارت گرفتند باز در سامانه مرکزی یا از طریق ارسال کد ملی به شماره ۳۴۳۲ ثبت نام کنند تا اطلاعاتشان به صورت سراسری ثبت شود.
امسال؛ ایران دیار "نفس"
وی همچنین گفت: جشن نفس در سال ۱۳۸۳ آغاز شد. پیش از آن برای اینکه بیمارانی که در لیست انتظار پیوند ریه بودند، امیدشان را از دست ندهند، طی برنامهای بیمارانی که پیوند شده بودند را با آنهایی که در لیست انتظار بودند، دور هم جمع میکردیم و مراسمی برایشان برگزار میکردیم، اما سال ۱۳۸۳ اولین جشن نفس را برگزار کردیم و خانوادههای اهدا کننده و گیرنده حضور داشتند و استقبال خوب بود. از آن سال هر ساله مراسم جشن نفس را داشتیم. امسال همه برای جشن نفس آستین بالا زدند و امسال در جای جای کشور بوی نفس را خواهیم شنید و نام پویش جشن نفس شد "ایران دیار نفس". بر این اساس طی چند روز آینده در همه کشور تبلیغ اهدای عضو را خواهیم داشت. آنقدر باید تبلیغ کنیم تا به جایی برسیم که مانند اسپانیا که مردم همانطور که فوتبالشان را میشناسند، اهدای عضو را هم میشناسند در کشور ما هم کسی نباشد که با این امر مهم آشنا نباشد.
نحوه شکل گیری انجمن اهدای عضو ایرانیان
نجفیزاده در ادامه صحبتهایش با اشاره به نحوه شکلگیری انجمن اهدای عضو و همچنین نحوه ورودش به حوزه پیوند، گفت: من فوقتخصص بیماریهای ریوی هستم. در سال ۱۳۷۷ برای بورس تحصیلی به کانادا رفتم. در آنجا به بحث پیوند گرایش پیدا کردم. اولین پیوند ریه موفق دنیا در کانادا انجام شده است. در دانشگاه تورنتو متوجه شدم که برنامه بسیار قوی دارند. علاقهمند شدم و در این حوزه دوره گذراندم. وقتی که برگشتم دکتر سید حسین احمدی که در انگلیس دوره پیوند را گذرانده بود، به درخواست یک بیمار نیازمند پیوند ریه یک پیوند ریه را انجام دادند که ریه این جوان ۲۰ سال کار کرد و متاسفانه به تازگی به دلیل کرونا از دنیا رفت. در آن زمان با دکتر احمدی پیوند را راه انداختیم و به تدریج پیوندها را در خود بیمارستان مسیح دانشوری انجام میدادیم و برنامه را منسجم کردیم. با این حال از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ در بیمارستان مسیح دانشوری تنها شش پیوند ریه انجام داده بودیم، در حالی که کلینیکهای پیوند ما برقرار بود و بیماران می آمدند. به طوری که در لیست انتظار ۷۰ تا ۸۰ بیماری که سریعاً باید پیوند شوند، وجود داشت، اما در سال فقط دو تا سه اهداکننده به ما معرفی میکردند.
وی ادامه داد: در آن زمان میگفتند که مرگ مغزی نیست، اما با حجم بالای تصادفاتی که وجود داشت چنین چیزی ممکن نبود. در نتیجه از وزارت بهداشت و رییس وقت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اجازه گرفتیم و در مسیح دانشوری اهدای عضو را هم راه انداختیم. ما آذر ۱۳۸۳ در مسیح دانشوری اهدای عضو را راهاندازی کردیم و تا پایان این سال پنج اهدای عضو داشتیم. جالب است بدانید که دکتر قبادی-نایب رییس انجمن اهدای عضو ایرانیان اولین کوردیناتور یا هماهنگ کننده اهدای عضوی بودند که به ما ملحق شدند. در آذر ۱۳۸۳ یک موتور کرایه کردند و از تجریش تک به تک بیمارستانهای دانشگاه شهید بهشتی را بازدید کردند و اولین مورد مرگ مغزی را پیدا کردند. در آن زمان با خانواده صحبت کردیم و اقدام را انجام دادیم.
نجفیزاده گفت: یکسال بعد متوجه شدم که اسپانیا در زمینه اهدای عضو رتبه اول دنیا را دارد و دورههای آموزشی برگزار میکند. بر این اساس توانستم با کمک رییس دانشگاه وقت علوم پزشکی شهید بهشتی به آنجا رفته و یک دوره یک هفته ای را بگذرانم. در آن دوره ۲۰۰ سوال پرسیدم و وقتی برگشتم تازه فهمیدم اهدای عضو یک علم است و وقتی علمش را ندارید اجازه ندارید با خانواده صحبت کنید یا از فرد مرگ مغزی مراقبت کنید. در نتیجه ما این علم را پیاده کردیم و سیستم را در بیمارستان مسیح دانشوری ایجاد کردیم. در سال ۱۳۸۴ متوجه شدیم که مردم نمیدانند مرگ مغزی چه هست و باید فرهنگسازی کنیم. بر این اساس سایت اهدای عضو و کارت اهدای عضو را ایجاد کردیم. برای مردم کارت صادر میکردیم که به تدریج درخواست ها زیاد شد و هزینه زیادی داشت که ماهیانه ۲۰ میلیون هزینه تهیه و پست کارتها بود. بعد با بانکها تعامل کردیم. تا اینکه بعد از ۱۱ سال از من خواستند که به عنوان رییس اداره پیوند به وزارت بهداشت بروم که سه سال در این سمت بودم. در آنجا سعی کردیم سیستمی را که راهاندازی کرده بودیم، گسترش دهیم. اسپانیایی ها را برای ارائه آموزش تیمهای ایران چندین بار دعوت کردیم.
وی افزود: در سال ۱۳۹۴ متوجه شدیم که اقدامات ما در بدنه دولت نمیگنجد. میخواستیم جشن نفس برگزار کنیم، دوره آموزشی و... برگزار کنیم و در وزارت بهداشت این کارها راحت نبود. در نتیجه تصمیم گرفتیم که انجمن اهدای عضو ایرانیان را راهاندازی کنیم که با کمک بزرگان حوزه اهدا و پیوند این اقدام را انجام دادیم. در حال حاضر ۱۶ هزار سفیر اهدای عضو در کل کشور داریم. بعد از مدتی فعالیت وزارت بهداشت به دلیل کیفیت کارمان با انجمن اهدای عضو تفاهمنامهای امضا کرد و تمام فعالیتهای اهدای عضو را به انجمن واگذار کرد و اکنون انجمن رسما بازوی وزارت بهداشت در اهدای عضو است. در عین حال در حال راهاندازی سامانه ثبت اطلاعات اهدای عضو هستیم که تا چند ماه دیگر راه میافتد و دقیقا میگوییم که در سال چقدر اهدای عضو داشتهایم.
نجفیزاده گفت: اگر آمار رضایت مردم به اهدای عضو از پنج درصد در سال ۱۳۸۳ به حدود ۷۰ درصد در کل ایران رسیده، به دلیل همکاری همه دستگاه ها و ارگانهاست. جشن نفس برای همه مردم ایران است و امیدواریم کمپین "ایران، دیار نفس" امسال موجب افزایش اطلاعات و آگاهی مردم و در نتیجه افزایش رضایت به اهدای عضو شود. امیدوارم هیچکس دچار مرگ مغزی نشود، اما اگر شد، اعضایش را با خودش زیر خاک نبرد.