کد خبر: ۲۷۵۰۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۱۸ تير ۱۳۹۳ - 2014July 09
شفاآنلاین-یکی از اختلالات مطرح در حوزه روان‌شناسی اختلال شخصیت خودشیفته است. در این اختلال، فرد الگوهای فراگیر بزرگ‌منشی از خود نشان می‌دهد و نیاز دارد که بیش از حد تحسین شود و همدلی او با دیگران پایین است.
به گزارش شفا آنلاین،اکثر افراد بسیار موفق، صفات شخصیتی دارند که ممکن است به نظر خودشیفته باشند، اما زمانی اختلال تلقی می‌شود که صفات فرد انعطاف‌ناپذیر، ناسازگار و پایدار باشد.

این اختلال اوایل بزرگسالی آغاز می‌شود و بین 50 تا 75 درصد از افراد مبتلا مرد هستند. در این اختلال فرد مغرور و پرمدعاست و با شادمانی تصور می‌کند که دیگران ارزش خاصی برای او قائل هستند و بشدت اصرار دارند که با افراد سطح بالا مراوده کنند و خود را فرد شماره یک می‌داند.

این افراد نسبت به انتقاد حساسند و با سازگار شدن با افزایش سن دچار مشکل هستند و زیبایی و قدرت و مزایای جوانی برایشان مهم است.

آنها در شروع یک رابطه، ابتدا به افراد نزدیک می‌شوند و بعد فاصله می‌گیرند. چنانچه پنج مورد از موارد زیر یا بیشتر در فرد دیده شود فرد دچار اختلال است و به درمان نیاز دارد.

ـ فرد احساس می‌کند که بسیار شخصیت مهمی است و در پیشرفت‌ها و استعدادهایی که در زندگی داشته اغراق می‌کند و انتظار دارد که بدون تناسب با پیشرفت‌هایی که داشته برتر شناخته شود.

ـ او با خیالپردازی به طور دائم به موفقیت‌های نامحدود، قدرت، زیرکی، عشق یا زیبایی آرمانی فکر می‌کند و ذهن او این موارد را به صورت خیالپردازانه دنبال می‌کند.

ـ او معتقد است که فردی عادی نیست و با توجه به استثنایی بودن فقط قشر خاصی از مردم می‌توانند او را درک کنند که از طبقه بالا هستند.

ـ او به صورت افراطی به تحسین نیازمند است.

ـ او انتظاراتش غیرمنطقی است و احساس می‌کند که همواره حق با اوست.

ـ در روابط بین فردی خود بسیار استثمار گر است و از دیگران برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کند.

ـ حس همدلی بالایی ندارد و بیشتر نمایشی از همدلی ارائه می‌دهد.

ـ او غالبا به حال دیگران غبطه می‌خورد و در عین حال معتقد است که دیگران به او رشک می‌ورزند.

ـ رفتارهایی که از خود نشان می‌دهد خودخواهانه و تکبرآمیز است.

متاسفانه مسیر درمان برای این افراد بسیار دشوار است و احتمال ابتلا به افسردگی بالاست. مناسب‌ترین درمان ترکیبی از دارودرمانی و درمان‌های روان‌شناختی (روانکاوی و شناخت درمانی) است.

برای درمان‌های شناختی می‌توان با شناسایی ریشه افکار ناکارآمد فرد شروع کرد و در مورد احساس‌های ناشی از این افکار با درمانگر وارد گفت‌وگو شد و سپس رفتارهایی که ناشی از این افکار و احساس است از سوی فرد بیان و یادداشت می‌شود.

لازم است احساس ناشی از ناکامی در این افراد مورد بررسی قرار گیرد و طی فرآیند درمان باید افکار ناکارآمد آنان به طور فهرست‌وار شناسایی شود و تغییر کند تا بتوانند رفتار دیگری از خود ارائه دهند.

همچنین میزان کنترل چنین افرادی روی حوادث پیرامون و دادن امتیاز درصدی به میزان کنترل نیز به تغییر در الگوهای فکری‌شان کمک می‌کند.(دکتر مهرنوش دارینی - روان‌شناس و مشاور)

جام جم

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: