روسیه به حرف حساب پشت دروازههای تهران نیامد که به حرف حساب برود؛ سرنیزه میباید و نداریم
شفاآنلاین>سلامت>شاید نخستین رابطه رسمی ایران و آمریکا به اوایل قرن بیستم و به سال ۱۹۱۰ برمیگردد. در این سال، مقامات دولت مشروطه ایران که اوضاع مالی کشور را آشفته میدیدند، تصمیم به استخدام یک مدیر مالی میگیرند. آنها مورگان شوستر را از آمریکا برمیگزینند و او راهی ایران میشود و سعی میکند به اوضاع آشفته مالی ایران سر و سامانی بدهد. موضوع بسیار سادهای بود: استخدام یک کارشناس برای ساماندهی اوضاع بهم ریخته مالی کشور. اما آیا باور میکنید همین اتفاق ساده که نه امنیتی بود و نه نظامی، موجب برآشفته شدن دولتهای روسیه و انگلستان شد؟ و آیا باور میکنید همین اتفاق کاملا عادی و ساده موجب شد روسیه با توافق انگلستان تا پشت دیوارهای تهران، پایتخت ایران قشونکشی کند تا آنکه سرانجام در شب کریسمس ۱۹۱۱ حکم اخراج مورگان شوستر از ایران صادر شد؟ آقای آنتونی بلینکن! بگذارید در اینجا سخنی از مقامات عالیرتبه آن روز دولت مشروطه ایران را در برابر این اتفاق برایتان بیاورم. حاج مهدیقلی خان هدایت مخبرالسلطنه که از اعضای هیئت مدیره اداره آن روز کشور بود، در کتاب خود «خاطرات و خطرات» میگوید: «روسیه به حرف حساب پشت دروازههای تهران نیامد که به حرف حساب برود؛ سرنیزه میباید و نداریم».
پس در نتیجه دولت تسلیم زورگویی دولتهای برتر آن موقع شد و مورگان شوستر را از ایران اخراج کرد.
جناب آقای وزیر خارجه، منظور این نیست که تاریخ را به شما یادآوری کنیم. چرا که میدانیم نیک از آن باخبرید. اما برای یک یادآوری دیگر بد نیست که بازگو کنیم درست در زمانی که ایران سرگرم انقلاب مشروطه خود بود، با وساطت دولت فرانسه، روسیه و انگلستان اختلافهای خود را در شرق به یک سو مینهند تا قوای خود را برای مقابله با آلمان پیشرو متمرکز نمایند. خب تا اینجای کار عیبی نداشت. اما میدانید نتیجه این کنار نهادن اختلافات بین روسیه و انگلستان برای ایران چه بود؟ من برایتان میگویم: تقسیم ایران. بله. دو دولت در توافقی پنهانی با اطلاع دولت فرانسه، جنوب و شمال ایران را بر پایه قرارداد ۱۹۰۷ به دو حوزه نفوذ خود تقسیم میکنند و نقاط مرکزی را بیطرف میگذارند. بدون آنکه روح دولت ایران با خبر باشد. میدانید چرا؟ چون ایران ضعیف بود و قدرتی برای دفاع از خود نداشت.
آنتونی گرامی، کمی اینسوتر بیاییم. در سال ۱۹۱۴. وقتی در ۲۸ژوئن این سال آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد و وارث تاج و تخت
اتریش- مجارستان و همسرش سوفی در سارایوو دچار آتش خشم یک مجنون شدند و آتش جنگ جهانی اول در اروپا برافروخته شد، ایران در این گوشه جهان هیچ دخلی با اروپا نداشت. اما بیشتر از همه اروپا رنج دید، اشغال شد، دچار قحطی، گرسنگی و بیماری همهگیری گردید و کشته داد. بدتر آنکه در گرماگرم جنگ جهانی، در ۱۹۱۵ آن نقاط بیطرف در قرارداد ۱۹۰۷ را هم روس و انگلیس بین خود تقسیم میکنند.
جناب آقای وزیر، در سال ۱۹۴۵ وقتی ایران پل پیروزی متفقین در جنگ دوم اروپایی گردید، و یک بار دیگر ناخواسته زخمدار قحطی و بیماری و رنجهای فراوان شد، دولت استالین در استان آذربایجان باقی ماند و آنجا را به اشغال خود درآورد و قصد خروج نداشت. چرا؟ چون دولت ایران ضعیف بود.
ماجرای باز هم ساده نفت ایران و ملی شدن آن و تحریمهای انگلستان علیه ایران و سرانجام آن کودتای ننگین در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که شهره عام و خاص و زبانزد جهانیان است. و جنگ هشت ساله هم که نیاز به توضیح ندارد. لابد میدانید که بیشتر دولتهای منطقه با همراهی قدرتهای جهانی چگونه دیوانهای را مسلح کردند تا آتشی بر کیان ایران و سپس
خودشان بیفشاند.
ایران کاروانسرای دیرینه تاریخ است. تاریخ در اینجا آرمیده است. تاریخ به این کاروانسرا پند داده و آموخته است که برای حفاظت و حراست از خود نیاز به یک سپر دفاعی دارد. در اینجا آن سخن حکیمانه مخبرالسلطنه را بار دیگر یادآور میشوم که در ماجرای مورگان شوستر و لشگرکشی روسها به سمت تهران گفت: «سرنیزه میباید و نداریم». و حالا ایران فقط و فقط برای دفاع از خود سرنیزه دارد. انتظار ندارید که ایران بر خلاف همه آموزههای روشن تاریخ، سرنیزه دفاعی خود را کناری نهاده و یک بار دیگر برای استخدام مثلا یک کارشناس امور مالی از یک کشور دیگر، مورد تهاجم و تاخت و تاز نظامی از این سوی و آن سوی قرار گیرد؟!
آقای وزیر خارجه، به حکمت تاریخ، شما را به پیروی نکردن از مسیر شکست خورده ترامپ دعوت میکنم. اگر آن مسیر جواب میداد هیچ کس تواناتر از خود او برای نتیجهگیری نبود. اما شما و جهانیان دیدید که جز آشفتگی برای آمریکا و انسجام درونی برای ایران، نتیجه دیگری نداشت. خاورمیانه اکنون آماده صلح است. زمینههای تاریخی مساعد برای تفاهم و گفتگو فراهم است. سمت درست تاریخ این است که وضعیت کنونی دو طرف را پذیرفته و با حسن نیت درهای گفتگو را باز نماییم. این به نفع منطقه و جهان است.
آفتاب یزد