بعد از چندبار کلانتری رفتن، بالاخره مرد بینوا، متوجه میشود، اگر میخواهد در این شهر زندگی کند، باید دونده خوبی باشد
شفاآنلاین>سلامت>عزیز نسین - نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه، در کتاب «فلان فلان شدهها»، داستانی به نام «دونده برنده است» دارد. داستان به صورت خلاصه به این صورت است که، یک نفر برای زندگی به شهر کوچکی در ترکیه میرود، روز اول سوار یک تاکسی میشود، از آنجا که راننده میخواهد کرایه زیادی بگیرد، با راننده جر و بحث میکند، در همان حال، راننده فوراً تاکسی خود را پارک میکند و با سرعت شروع به دویدن میکند، مرد متعجب میشود و با حیرت به او نگاه میکند، مردم اطراف به او میگویند، تا بدبخت نشدی، بدو و خودت را به راننده تاکسی برسان. او هم دنبال راننده تاکسی میدود. راننده به سرعت خودش را به کلانتری رسانده، یکراست پیش افسر نگهبان میرود و مرد بیچاره را به افسر نگهبان نشان میدهد و میگوید: جناب سروان، خودش بود، خود نامردش بود، من با چشمهای خودم دیدم و با گوشهای خودم شنیدم که به آتاتورک توهین کرد. خلاصه همین کار راننده تاکسی، باعث میشود تا گرفتاری زیادی برای آن مرد ایجاد شود، تا بتواند بیگناهی خود را ثابت کند. دفعه بعد، باز در حین خرید، با بقال گرانفروش جر و بحث میکند، دوباره بقال به جای جواب، فوراً از مغازه خودش بیرون میرود و شروع به دویدن میکند، آن مرد که حالا معنای دویدن را خوب میداند هم، شروع به دویدن میکند. اما بقال زودتر به کلانتری میرسد و باز هم همان داستان قبل تکرار میشود. این قضیه
چندبار دیگر هم تکرار میشود. بعد از چندبار کلانتری رفتن، بالاخره مرد بینوا، متوجه میشود، اگر میخواهد در این شهر زندگی کند، باید دونده خوبی باشد تا بتواند زودتر از بقیه به کلانتری برسد و برعلیه طرف مقابلش اقامه دعوی کند. این داستان، حکایت قانون و بیقانونی است، قانون به جای اینکه با گرانفروش برخورد کند، حق را به کسی میدهد که دونده بهتری است. حالا این حکایت بسیاری از اقدامات و رفتارهای گروههایی از جامعه است که دونده بهتری هستند. شورای شهر تهران که نمایندگان مردم شهر هستند، مصوبهای مبنی بر نامگذاری یکی از خیابانهای شهر تهران به نام استاد محمدرضا شجریان را تصویب و شهرداری نیز آن را اجرا میکند، اما گروهی که دونده خوبی هستند، بدون توجه به قانون و بدون توجه به اینکه این مصوبه توسط نمایندگان این شهر، که در یک فرایند دموکراتیک انتخاب شدهاند، اتخاذ شده است، اقدام به تغییر این تابلو مینمایند. آنها فقط چند نفرند، اما چون دونده خوبی هستند در مقابل چند میلیون رایدهنده و نمایندگان منتخب آنها قرار میگیرند. چرا؟ چون آن چند نفر، دونده خوبی هستند. چون که میلیونها رای دهنده، نمیتوانند به اندازه آن چند نفر دونده باشند. این مصوبه با توجه به اینکه توسط منتخبان شورای شهر تهران اتخاذ شده است را میتوان نظر اکثریت مردم شهر تهران دانست و احترام به قانون و احترام به تصمیم اکثریت، وظیفه همه شهروندان یک جامعه است. روی سخنم با همان تعداد اندک است. آیا اگر برعکس این اقدام شما، تعداد اندکی دیگر از همین مردم، تابلو یکی از افراد محبوب شما را پایین میآوردند چه میکردید؟ شما چه احساسی داشتید؟
اصلاً نهادهای انتظامی و امنیتی با آن گروه چهرفتاری انجام میداد؟ آیا با آنها هم مصالحه میکرد؟ مگر حضرت علی (ع) در نامه 31 نهجالبلاغه نفرموده اند: «اى فرزند عزیز، نفس خویش را میزانى بین خود و بین دیگران قرار ده، پس از براى دیگران دوست بدار، آنچه را که براى خودت دوست میدارى، و خوشندار براى دیگران، آنچه را براى خودت خوشندارى». پس از شما انتظار میرود، این را در عمل نشان دهید و همانگونه که دوست ندارید دیگران این رفتار را با شما انجام دهند، شما هم به تصمیم نمایندگان منتخب این شهر و علاقه بسیاری از مردم به استاد محمدرضا شجریان نیز احترام بگذارید و همانگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. باور کنید شاید در ظاهر، دونده برنده باشد. اما در اعماق دل و وجدان آدمی، همیشه دونده برنده نیست. باور کنید چه شما بخواهید و چه نخواهید، استاد محمدرضا شجریان بخشی از تاریخ هنر و موسیقی این کشور است، باور کنید چه شما بخواهید و چه نخواهید، ایشان در قلب بسیاری از مردم این کشور جای دارد و این اقدام شما، نه آن علاقه قلبی را مخدوش خواهد کرد و نه ذرهای او را به فراموشی خواهد سپرد. این اقدام فقط عدم توجه شما به قانون را فریاد خواهد زد.
آفتاب یزد