کد خبر: ۲۶۹۱۶۱
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۵ - ۲۵ آذر ۱۳۹۹ - 2020December 15
در روزهاي گذشته يک مکالمه عجيب در رسانه «ملي»، با آنچه که برخلاف عُرف جامعه است بار ديگر مطرح گرديد و سبب شد که مردم نسبت به اظهارات مجري برنامه تلويزيوني واکنش‌هاي تندي در شبکه‌هاي اجتماعي و رسانه‌ها نشان دهند.
شفاآنلاین>اجتماعی>در دوران کودکي‌ نسل ما در دهه 60، يکي از سوالات عذاب‌آور براي دانش آموزان در روز اول بازگشايي مدارس که عمدتا از سوي مدير مدرسه سرکلاس پرسيده مي‌شد اين بود که شغل پدرتان چيست؟ شغل پدر در تعيين ميزان «کمک خانواده‌ها به مدرسه» تاثير بسياري داشت و هر چه شغل پدر درآمد بيشتري داشت، ميزان هزينه کمک والدين به مدرسه نيز افزايش مي‌يافت. پاسخ بسياري از دانش‌آموزان اين بود: «آقا اجازه، کارگر»، «آقا اجازه راننده تاکسي» و مشاغلي از اين دست، اما برخي از دانش‌آموزان که مي‌خواستند وجهه خود را در کلاس و در مقابل دوستان جديدشان بالاتر ببرند، مي‌گفتند که شغل پدرشان دکتر و مهندس است. کم کم با گذشت زمان و تغيير ساختار اجتماعي و فرهنگي جامعه، اين سوال ديگر در مدارس پرسيده نمي‌شد، چون روانشناسان نسبت به عواقب آن و احساس ناخوشايندي که در کودکان ايجاد مي‌کرد، هشدار مي‌دادند. اتفاقا از آن زمان به بعد به باور روانشناسان، پدر هرچه زحمت‌کش‌تر باشد، فرزندش تمايل و احساس مسئوليت بيشتري نسبت به درس خواندن از خود نشان مي‌دهد. اما در روزهاي گذشته يک مکالمه عجيب در رسانه «ملي»، با آنچه که برخلاف عُرف جامعه است بار ديگر مطرح گرديد و سبب شد که مردم نسبت به اظهارات مجري برنامه تلويزيوني واکنش‌هاي تندي در شبکه‌هاي اجتماعي و رسانه‌ها نشان دهند. در برنامه‌ دستپخت، مجري و تهيه‌کننده آن برنامه از يک دختر مي‌پرسد: «اينکه بابا راننده تاکسي است پيش دوستات ناراحتت نمي‌کنه؟!» دختر که انتظار اين سوال را ندارد پاسخ مي‌دهد: «نه خب، راننده تاکسي هم يک شغله ديگه. مگه همه بايد دکتر و مهندس باشند؟» مجري دوباره تاکيد مي‌کند: «يعني همه دوستات مي‌دونن که بابات راننده تاکسي است!؟» طرح اين سوال از سوي آقاي مجري که ظاهرا در پشت ديوارهاي بلند صدا و سيما و با درآمد چند صد ميليوني از تهيه‌کنندگي اين برنامه محبوس شده، نشان مي‌دهد که به احتمال زياد او نيز مانند رسانه متبوعش خبري از واقعيت‌هاي جامعه ندارد. اينکه گسترش بيکاري تا چه اندازه ساختار اجتماعي و اقتصادي کشور را تغيير داده و صدها بلکه هزاران دکتر و مهندس‌ از سربيکاري و عدم تامين هزينه‌هاي روزمره زندگي مشغول مسافرکشي يا کار در اسنپ و تپسي هستند. هرچند که کار «عار» نيست، اما بد نيست براي اثبات اين ادعا نگاهي به آمارهاي رسمي وزارت علوم بيندازيم؛ در بهار امسال سهم جمعيت بيکار فارغ التحصيل آموزش‌عالي از کل بيکاران 36.0 درصد بود، يعني 902 هزار فارغ التحصيل از دانشگاه‌ها که شغلي برايشان نيست. از سوي ديگر در سال‌هاي اخير تحصيلکردگان بيشتري به مشاغلي مانند مسافرکشي، پيک موتوري و کارگر قراردادي (به عنوان شغل اول يا دوم که حقوق وزارت کار کفاف زندگي‌شان را نمي‌دهد)‌ روي آورده‌اند که بر روي کاغذ آنها عنوان دکتر و مهندس را از دانشگاه‌هاي دولتي و خصوصي گرفته‌اند. همچنين بر اساس تحقيقات ميداني نگارنده اين يادداشت، از ميان ده‌ها فارغ‌التحصيل دانشگاه معتبر تهران، مسافرکشي و کار در اسنپ نخستين مقصد شغلي فارغ‌‌التحصيلان بيکار است. بد نيست به اظهارات سال گذشته فرماندار تهران، قبل از پاندمي کرونا و سرازير شدن سيل بيکاري ناشي از شيوع اين بيماري در اين مجال اشاره‌اي داشته باشيم، در جايي که فرهادي فرماندار تهران گفته يا اعتراف کرده بود: «844 نفر از رانندگان تاکسي ليسانس دارند و رانندگان داراي مدرک تحصيلي فوق‌ليسانس و دکترا نيز در اين حوزه خدمت مي‌کنند.» پس آنچه در ديالوگ ميان مجري برنامه دستپخت و دختر مهمان رد و بدل شد، نشانگر اين واقعيت است که مسئولان و برنامه‌سازان صدا و سيما يا از واقعيت‌هاي جامعه اطلاعي ندارند يا نمي‌خواهند اين واقعيت‌ها را ببينند و منعکس کنند. همچنين حضور افراد غيرمتخصص در برنامه‌ها به‌عنوان متخصص، بايد از سوي رسانه ملي، بار ديگر و با جديت بيشتري مورد بازنگري قرار بگيرد. هنوز اظهارنظر خانم کارشناس شبکه افق که گفته بود: «هر کسي مثل من فکر نمي‌کند، جمع کند و از ايران برود» سوژه طنز و لطيفه‌سازي مردم است. اگر امروز نگارنده اين سطور به زمان محصلي‌اش بازگردد و بار ديگر مدير مدرسه در سرکلاس از او بپرسد که شغل پدرت چيست؟ با افتخار بيشتري مي‌گويد: «آقا اجازه، شغل پدرم راننده است.»‌

وحید استرون روزنامه‌نگار


روزنامه آرمان ملی


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: