آیا پژوهش می تواند مشکلات سلامت یک جامعه را حل کند؟ پژوهش فرایندی علمی و تعریف شده است که برای پاسخ به یک سوال پژوهشی طی می شود. سوالاتی در حوزه سلامت برای مثال در خصوص کووید ۱۹ مطرح می شود عبارتند از: وضعیت بیماری در جامعه: گروه های آسیب پذیر کدامند؟ وضعیت درگیری گروه های سنی مختلف، زنان و مردان، گروه های مختلف شغلی، سطوح مختلف اقتصادی اجتماعی، ساکنین حاشیه شهر و شهرها و مبتلایان به بیماری های مختلف زمینه ای چگونه است؟
- چه عواملی ایجاد کننده بیماری هستند یا احتمال ابتلا به آن را بالا می برند؟ به عبارت دیگر عوامل خطر ایجادکننده بیماری و علل آن شناسایی شوند.
- چه راهکارهایی برای کنترل بیماری در حیطه های پیشگیری و درمان وجود دارند؟ روش های محافظت فردی مناسب، واکسن موثر، داروی موثر، روش های کمک درمان موثر و ... کدامند؟
- هزینه اثربخش ترین مداخلات کدامند؟ در این سوالات به مقایسه روش های درمان و پیشگیری با هم و انتخاب هزینه اثر بخش ترین مداخلات پرداخته می شود.
فلسفه انجام پژوهش پاسخ به این سوالات است. محصول پژوهش شواهد علمی است که این شواهد به خودی خود مشکلی را حل نمی کند بلکه باید توسط سیاست گذار به کار گرفته شود تا مشکلی حل شود، برای مثال اگر اثر بخشی ماسک یا واکسن در پیشگیری یا داروی در درمان با پژوهش تایید شد سیاستگذار و متولی سلامت جامعه باید از این شواهد بهره برداری نماید و با هماهنگی واحدهای پشتیبانی یا بخش خصوصی تامین منابع نماید و این محصولات به تولید انبوه برسند و با برقراری دسترسی عادلانه به بازار سلامت وارد شوند.
برای شفافیت بیشتر اگر پژوهش مشخص کند که افرادی که در حاشیه شهر زندگی می کنند بیشتر به کرونا مبتلا می شوند و بیشتر این افراد کسانی هستند که کارگران روزمزد هستند مشکل آنان حل نخواهد شد؛ بلکه شواهدی برای سیاست گذاران فراهم کرده است تا برنامه ریزی و سیاست گذاری برای ایجاد منابعی برای حمایت از این اقشار در دوره ای خاص فراهم آورند و در تخصیص منابع نسبی بیشتری را به حاشیه شهرها اختصاص دهند.
آیا در نظام سلامت سیاست گذاری و برنامه ریزی مبتنی بر شواهد اتفاق می افتد؟
آنچه در سالیان اخیر در حال انجام است نشان از بهبود نسبی اوضاع دارد اما تا وضعیت مطلوب فاصله بسیار داریم. این فاصله ناشی از فرایند نادرست طرح سوالات پژوهشی است.
در حال حاضر طرح سوالات پژوهشی عمدتا توسط پژوهشگران انجام می شود و هر پژوهشگری از زاویه دید خود که لزوما منطبق با نیاز های جامعه نیست اقدام به طرح سوال و طراحی یک پروژه می کند. در سطح فردی او بسیار موفق است و شواهدی درست می کند که با مشکلاتی روبروست:
- در سطح کلان وقتی این شواهد با هم جمع می شوند برای پاسخگویی به یک مشکل کافی نیستند و قطعات یک پازل را تکمیل نمی کنند. به عنوان مثال دیده شده که مرگ و میر کووید- ۱۹ در افراد دچار چاقی و اضافه وزن بیشتر دیده شده اما مطالعات کارآزمایی بالینی روی جمعیت عام بدون در نظر گرفتن وزن آنها انجام شده است.
- وقتی فردی یک پژوهش را انجام می دهد برای به کارگیری نتایج باید بازاریابی انجام دهد. به این ترتیب که شواهد ایجاد شده را به دست استفاده کننده آن برساند که کمتر محققی توانمندی یا وقت انجام این کار را دارد. پذیرش نتایج پژوهش توسط مدیران نیز از چالش های دیگر است.
راه چاره چیست؟
مهم ترین عامل در به کارگیری شواهد احساس نیاز واقعی مدیران و سیاست گذاران به شواهد است. اگر این احساس نیاز وجود داشته باشد ارتباط صنعت و نظام مدیریت با پژوهش برقرار می شود و صنعت و نظام مدیریت اجرایی سفارش دهنده پژوهش می شوند.