اما بد نیست خجالتیها بدانند کمتر کسانی هستند که تا سنین سالمندی این خصلت خود را کاملاحفظ کرده باشند و بیشتر خجالتیها در مقاطع مختلف زندگی و تحت شرایط گوناگون خجالت کشیدنهایشان کمتر و کمتر شده و در بعضی موارد هم کاملا از بین رفته است؛ پس خیلی هم نگران نباشید.
ترس از جمع
خجالت از نوع حسهای پایهای است که رفتار انسان را هدایت میکند. حس خجالت باعث نبود تطبیق فرد با اجتماع شده، ارتباط ناقص افراد را سامان میدهد و باعث طرد آنها از سوی جامعه میشود.
خجالت همیشه منشأ اجتماعی دارد. خجالتزدگی معمولا با حس مورد بیاعتنایی و بیاعتمادی قرار گرفتن و حس دوستداشتنی نبودن و طرد شدن آغاز میشود. فرد خجالتزده فکر میکند رفتاری متفاوت از معیار رایج در جامعه دارد و در نتیجه برآورده نشدن توقع و انتظار فراتر از توان خود سبب خجالت میشود.علامتهای مشخصه ظاهری خجالت، قرمز شدن، عرق یا بغض کردن و بالا رفتن ضربان قلب میباشد. در این حالت فرد خجالتزده از ترس اینکه طرد شود شخصا از جمع کنارهگیری میکند. این مساله میتواند در نهایت باعث بیماری «ترس از جمع» گردد.اما باید به این نکته توجه کرد که خجالتی بودن یا همان چیزی که باعث میشود فرد در ارتباط برقرارکردن با دیگران راحت نباشد، تنها یک احساس است؛ احساسی که تنها در درون فرد وجود دارد و فقط خود فرد آن را میفهمد.
در مهدکودک چه میکنند؟
کودکان خجالتی رویشان را از دیگران برمیگردانند، به پایین نگاه می کنند و حرکات و سخنانشان بسیار احتیاطآمیز است. صدای آنها حین گفتوگو خیلی آهسته، لرزان و مردد است. همچنین در خردسالی ممکن است انگشت دستشان را بمکند، حرکات محجوبانه از خود نشان دهند، لبخند بزنند و خودشان را به کناری بکشند.
کودکان زیر دو سال، نسبت به افراد غریبهای که در اطراف خود میبینند، احساسی از دوری گزیدن و امتناع از روبهرو شدن دارند. برخی از کودکان سه، چهار ساله نیز ممکن است بازیهای آرام و دور از جمع را که کمترین نیازی به تعاملات اجتماعی دارد، به بازیهای گروهی و جمعی ترجیح دهند.دکتر کتایون خوشابی، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان، با بیان اینکه هر یک از ما با ویژگیهای سرشتی خاص خود به دنیا میآییم، میگوید: کودکان خجالتی محتاط، ترسو و محافظه کار هستند. آنها نسبت به هر نوع تغییر حتی تغییر در برنامه غذاییشان حساساند. به طور مثال این کودکان ممکن است به غذاهای جدید حتی اگر بارها آن را دیده باشند تمایلی نشان ندهند.
این فوقتخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان با اشاره به این که اغلب والدین ویژگی سرشتی خود را به بچهها منتقل میکنند، یادآور شد: والدین میتوانند با صحبت از تجربیات مثبت خود مانند سختیهایی که روزهای اول مهد کودک داشتند و چیزهایی که بعد از آن یاد گرفتند تعامل اجتماعی کودک دیرجوش خود را تقویت کنند یا در هنگام رفتن به مغازه پول را به او بدهند تا به مغازهدار بپردازد و در مرحله بعد بخواهند که خودش چیزی را که میخواهد به مغازهدار بگوید.خوشابی با بیان اینکه کودکان دیرجوش مستعد ابتلا به انواع اختلالات اضطرابی مانند اضطراب جدایی از مادر و اضطراب حضور در جمع میشوند، اظهار کرد: سن حضور در مهدکودک بویژه برای کودکان دیرجوش سهسالگی است و معمولا یکی دو سال هم به آنها فرصت داده میشود تا سازگاری آنها با محیط مهد تقویت شود، اما اگر بعد از این مدت هنوز اختلال ارتباطی در کودک وجود داشته باشد، از حضور در فعالیتهای جمعی خودداری کند، با همسالان ارتباط خوبی نداشته باشد و نتواند جواب مربی را بدهد باید از یک روانشناس کمک گرفت.وی به مربیان مهد و مدرسه توصیه کرد با کودکان دیرجوش ملایمتر و با ملاطفت بیشتری تعامل و برخورد کنند و افزود: هرچه افراد بزرگسال روی برقراری رابطه با کودکان دیرجوش وقت بیشتری بگذارند، مهارتهای ارتباطی آنها تقویت میشود، اما یک مربی سختگیر باعث افزایش اضطراب و کاهش اعتماد به نفس آنها میشود و مشکلات این کودکان را تشدید میکند.
ازدواج درونگراها
واقعیت این است که بهترین شکل ازدواج، پیوند دو فرد مثل هم است، اما اگر افراد این دو گروه دچار افراط در خصوصیت شخصیتیشان شوند، یعنی مثلا ویژگیهای درونگرایی در یکی و خصوصیتهای برونگرایی در دیگری در حد بسیار بالایی وجود داشته باشد، نمیتوانند با فردی از گروه مقابل زندگی راحت و موفقیتآمیزی داشته باشند.افراد برونگرا افرادی هستند که بیشتر به دنیای اطرافشان توجه میکنند. ارتباطات پیرامونی این افراد زیاد است، یعنی اهل معاشرت، تفریح و شلوغیاند، اما افراد درونگرا و خجالتی درست عکس این شخصیت را دارند.
گاهی اتفاق میافتد که دو نفر که یک نفرشان خجالتی و دیگری یک برونگرای معمولی و منطقی است؛ ازدواج میکنند، در این حالت شاید زندگی به شکست صددرصد و در نتیجه طلاق منجر نشود، اما به طور حتم عرصه بر فرد برونگرا بشدت تنگ خواهد بود و وی باید از بسیاری از حقوق طبیعی و مسلم خود در زندگی بگذرد که معمولا پس از چند سال از حوصله و توان افراد خارج میشود و زندگی مشترک را به سمت تنش و اختلاف سوق میدهد.
کود کان خجالتی در مدرسه
به طور کلی خجالتی بودن عیب و عار نیست. کودکان خجالتی، اغلب اوقات شنوندههای خوبی هستند؛ خجالتی بودن وقتی بحرانزا میشود که کودک را به فردی افسرده و گوشهگیر تبدیل کند.
بیشتر کودکان در شرایط مختلف قدری احساس خجالت و کمرویی میکنند، اما کودکانی که این مشکل را به صورت حاد دارند، در تمام اوقات زندگیشان احساس خجالت و شرمساری میکنند. این احساس نه تنها میتواند بر رشد اجتماعی کودک تاثیری منفی به جا گذارد، بلکه میتواند موجب کاهش عملکرد تحصیلی و افت آموزش و یادگیری او شود. خجالتی و ساکت بودن اغلب اوقات مشکلساز نیست و طبیعی تلقی میشود، اما توجه داشته باشید که یکی از نشانهها خطوط قرمز محسوب میشود و نیازمند درمان است. اگر فرزند شما به صورت مرتب پیش از مدرسه و در مدرسه گریه یا کجخلقی میکند، همواره منزوی است، نگاهش را از نگاه دیگران میدزدد یا در مدرسه با کودکان و معلم با خشونت رفتار میکند، نمیتواند در مدرسه دوست پیدا کند، حوصله مهمانی رفتن یا دیدن مسابقات ورزشی را ندارد، این موضوع را با پزشک مربوطه یا روانشناس مطرح کنید.
راهکارهای از بین بردن خجالت
ممکن است فکر کنید بهترین راه برای رفع خجالت این است که فرد به طور مرتب به خود تلقین کند که دلیلی برای خجالت نیست و نباید خجالت بکشد، اما باید گفت این نوع تلقین وضع شخص خجالتی را به مراتب بدتر میکند.
اگر فرد خجالتی قبل از روبهرو شدن با موقعیت جدیدی به طور مثال شرکت در جمعی ناآشنا یا صحبت با افرادی که تاکنون با آنها آشنایی نداشته و... به خود تلقین کند، من خجالت نخواهم کشید دست و پای خود را گم نمیکنم رنگم سرخ نمیشود، مطمئن باشید که به محض روبهرو شدن با موقعیت دچار خجالت همیشگی خواهد شد.
راههای زیادی برای غلبه بر احساس خجالت وجود دارد؛ اما نخست باید شناخت خود از تواناییها، استعدادها و ویژگیهای شخصیتی خویش را اصلاح کنید و با واقعیت تطبیق دهید؛ معاشرت خود را با دیگران بیشتر کنید؛ صحبت کردن در جمع را یاد بگیرید. اگر از حرف زدن در جمع میترسید، در کلاسهایی که به همین منظور برگزار میشود، ثبتنام کنید.
قبل از شرکت در یک جمع یا مهمانی اطلاعاتی در مورد آن جمع به دست آورید و درباره چیزهایی که میخواهید یا میشود در آنجا مطرح کرد، فکر کنید؛ هنگام سخن گفتن، خود را گرفتار آداب و رسوم و تکلفهای بیمورد نسازید و ساده، راحت و عاری از هرگونه آداب خاص، هدفتان را بیان کنید؛ تا حد ممکن از انزوا و گوشهگیری دوری کنید.
یکی دیگر از راههای رفع خجالت این است که با افراد فعال و پرتحرکی که احساس خجالت نمیکنند، بیشتر مانوس باشید؛ همیشه کلامی برای گفتن و عمل یا هنری برای ارائه به جمع داشته باشید و آن را ارائه کنید و در جاهایی که کمتر احساس کمرویی میکنید و شبیه کلاس است، فعالتر باشید.
توقعتان را کم کنید. بنا نیست در پایان یک گفتوگو، شما افراد را کاملا مجذوب خود کرده باشید. همین که همه از همصحبتی یکدیگر لذت برده باشید، کافی است. باور کنید!
پذیرش محدودیتها و توانمندیها در کنار هم نکتهای است که نباید آن را نادیده گرفت چرا که هر فردی حداقل یک یا چند نقطه ضعف دارد، اما مهم این است که نقاط ضعف خود را بدون نگرانی و ناراحتی بپذیریم و از آنها احساس گناه و شرمساری نکنیم چرا که هیچ فردی نمیتواند انسانی کامل باشد.
در واقع یک فرد موفق با آگاهی و پذیرش نقاط مثبت و ضعف خود احساس رضایت و خشنودی میکند و اجازه نمیدهد تا محدودیتها و نقاط ضعف جلوی موفقیتهای او را بگیرد . چرا که همواره درصدد برطرف کردن نقاط ضعف خود است.
شغلهای مناسب
افراد ساکت، خجالتی و درونگرا میتوانند در زمینههای مختلف کسب و کار، علم، آموزش، سیاست و هنر موفق باشند.شغلهایی را پیدا کنید که با تواناییهای شما درخواندن، پژوهش، نگارش، تمرکز و توانایی حل مساله سروکار دارند.اگر خجالتی هستید و شخصیتی گوشهگیر دارید شغلی مناسب شماست که نیاز به ارتباط وسیع با افراد دیگر نداشته باشد چون هر قدر هم که سعی کنید با روحیهتان جور درنمیآید؛ همینطور نیاز به خلاقیت بالا دارد چون معمولا افراد خجالتی خلاقیت بالایی دارند ولی به دلیل کمرو بودن مجال بروز آن را پیدا نمیکنند.
با انتخاب شغلهایی مانند نقاشی، طراحی گرافیک، نویسندگی و... بهخوبی میتوانید بدون نیاز به برقرار کردن ارتباط مستقیم با دیگران، حس خود را به آنها منتقل کنید.
اگر به رشتههای هنری علاقه ندارید؛ ولی خلاقیتتان نسبت به اطرافیانتان بیشتر است. سراغ رشتههای کامپیوتری بروید و طراحی سایتهای اینترنتی را به عنوان گرایش شغلی اصلی انتخاب کنید.
و نکته بعدی اینکه افراد خجالتی باید به دنبال شغلهایی باشند که نیاز به تمرکز بالایی دارد چون در شغلهایی مانند حسابداری و مسئول بایگانی تمرکز شرط اول است.
نقش خانواده در خجالتی شدن فرزندان
یکی از مهمترین عوامل خجالتی شدن جوانان، محیط خانه و نیز طرز برخورد افراد خانواده بخصوص والدین با آنها است. بیشتر کودکانی که مورد محبت و توجه پدر و مادرشان قرار نگیرند، در سن جوانی اعتماد به نفس خویش را از دست میدهند و دچار خجالت میشوند.
متاسفانه اغلب والدین وقتی فرزندشان اشتباه میکند، او را سرزنش میکنند و نیز رفتار و گفتار او را مایه خجالت خود میدانند و از هر کاری که او انجام میدهد، انتقاد میکنند. آیا میدانید سرزنشها و انتقادهای شما چه ضربه بزرگی بر روح و روان فرزندتان میگذارد؟ و چگونه او را بیاعتماد به خویشتن میکند؟ بنابراین والدین آگاه و دانا بهتر است به جای انتقاد و سرزنش فرزند خویش با لحنی دوستانه و صمیمی با او صحبت کنند و علت رفتارش را جویا شوند.خانوادهها باید از مسخره کردن یا سربهسر گذاشتن فرزند خجالتی خود دوری کنند و هیچگاه عملکرد کودک دیگری بخصوص برادر یا خواهرش را به رخ او نکشند، زیرا این کار علاوه بر ایجاد حس کینه در فرد به خجالت بیشتر او منجر میشود.
بهترین راه این است که به فرزندتان کمک کنید تا گروهی از همسالانش را دعوت و با آنها گفتوگو کند؛ این کار سبب میشود فرزندتان از ارتباط برقرار کردن نترسد یا به بیانی دیگر ترسش بریزد.
به فرزندانتان اجازه دهید از مهارتهای اجتماعیشان در موقعیتهای گوناگون استفاده کنند، مثلا از کودکتان بخواهید تا با صندوقدار فروشگاه حرف بزند و پول پرداخت کند یا هنگامی که به رستوران رفتهاید، از او بخواهید غذا سفارش دهد. از تجربه پیروزی خود بر کمرویی برای او صحبت کنید و در کل به او عشق بورزید و تائیدش کنید تا بر خجالت خود پیروز شود و حس خجالت به مرور در او از بین برود.
نبود اعتماد به نفس
مهمترین علت خجالت کشیدن در مقابل دیگران یا موقعیتهای تازه این است که فرد بیش از حد به محدودیتها، کمبودها و نقطه ضعفها فکر میکند. یک فرد خجالتی قبل از روبهرو شدن با کسی که او را نمیشناسد، به طور مرتب با خود فکر میکند که اگر از من چیزی بپرسد که ندانم چه کنم؟ اگر از من کاری را بخواهد که بلد نباشم، چه کنم؟ و... به این ترتیب میبینیم که تمام فکر شخص خجالتی روی ناتواناییها متمرکز میشود. به طور مسلم در افراد ناتوانایی و ضعفهایی وجود دارد. باید توجه داشت که در وجود انسان، نیرو، توانمندیها و استعدادهای فراوان نهفته شده که باید آنها را کشف کرد، به آنها بها داد و برای تقویت آنها تلاش کرد. برای موفقیت در رفع احساس خجالت باید قبل از هر چیز خود را قبول داشته و درواقع خود را درست همانگونه که هستیم، بپذیریم. برای این منظور لازم است نگاهی بیطرفانه و دقیق به خود بیندازیم و ببینیم که دارای چه قابلیتهایی هستیم.
در این حال با کشف خود و توانمندیهای فراوان، احساس خجالت بتدریج محدود و نابود میشود. هرچه شناخت از توانمندیها و استعدادها بیشتر باشد، اعتماد به نفس بیشتر خواهد بود و جایی برای خجالت کشیدن باقی نمیماند.
تربیت بچههای خجالتی
اولین گام در پرورش کودک خجالتی، پذیرش اوست. کودک خود را آنطور که هست، بپذیرید، نه آنطور که دوست داشتید یا انتظار دارید باشد. کودک با دانستن این مطلب که «همینطور که هست» بسیار دوستداشتنی است، اعتماد به نفساش ترمیم خواهد شد؛ البته این مطلب در مورد بزرگترها نیز صدق میکند.سعی در تغییر رفتار خجالت کودکتان داشته باشید، با تاکید بر این نکته که مجبور نیست کاری را که دوست ندارد، انجام دهد؛ زیرا اصرار بر انجام کار، روحیه تدافعی در کودک را افزایش میدهد.احساسات کودک خود را شناخته و اجازه دهید خودش باشد. اطمینان داشته باشید با صرف وقت، عشق و حمایت شما، او میتواند بر ترسهای خود غلبه کند. به عبارت دیگر فرزند خود را باور کنید تا او نیز خود را باور کند.کودک خود را در یافتن فرصتهای زمانی که میتواند خارج از محیط آشنای خود قدم بردارد، یاری دهید. همه ما در موقعیتهای سخت و مبهمی برای تصمیمگیری درباره مسائل قرار گرفتهایم. ما دوست داریم کاری را انجام دهیم، ولی میترسیم و همین ترس ما را منصرف میکند. زمانی که چنین موقعیتهایی هم برای کودکتان پیش میآید، او را تشویق به پریدن از مانع و سعی در رسیدن به مقصود کنید. اگر او سعی کرد، از او تقدیر کرده و تشویق کنید، ولی اگر سعی نکرد، مشکلی نیست و به او بگویید همچنان مقبول نظر شماست.
پرخاشگری نسبت به کودکی که با ترسهایش درگیر است، به هیچ وجه مناسب نیست. پذیرش، عشقورزی و تشویق از نکات کلیدی پرورش کودک خجالتی است. بنابراین درک این نکته که موفقیت یا شکست او در رفع خجالت و کمرویی آنقدر مهم نیست تا یادگیری دوست داشتن خود، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
روی آوردن به اینترنت
بسیاری اوقات مردم اینترنت را به عنوان راهی برای گریز از واقعیات یا راهی برای برقراری ارتباط با دیگران بدون نگرانی درباره پیامدهای اجتماعی آن برمیگزینند. مطالب بسیاری درباره اعتیاد اینترنتی منتشر شده است. بسیاری از محققان مطالبی درخصوص رابطه میان اعتیاد اینترنتی و مشکلات اجتماعی از قبیل اضطراب و افسردگی منتشر کردهاند؛ اما یافتن رابطه میان کمرویی و اعتیاد اینترنتی مشکل است.شکی نیست که اینترنت در حال گرفتن جای زندگی فعال واقعی است. اینترنت از نظر اجتماعی کاملا امن است. افرادی که از نظر روابط اجتماعی، حال به دلیل کمرویی و کمبود اعتماد به نفس یا هر دلیل دیگری موفق نیستند در اینترنت میتوانند هر جا که دوست دارند با هر هویتی که میخواهند بروند؛ میتوانند خیلی راحت وانمود کنند که جوان، زیبا و خوشهیکل هستند، دخترها و پسرهای خجالتی میتوانند روابط اینترنتی داشته باشند بدون ترس از اینکه پس زده شوند.
تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته نشان داده است نوجوانان بیشتر از افراد بزرگسال در معرض خطرند، دخترها و پسرهای خجالتی در مدرسههای بزرگ در معرض مشکلات زیادی هستند آنها از مدرسه به خانههایشان پسزده میشوند و بیصبر و ناراحت میشوند؛ جای تعجب نیست که خیلی از آنها دنیای مجازی اینترنت را به دنیای واقعی که در آن تنها هستند، ترجیح دهند.استفاده از اینترنت الزام سنی ندارد و بسیاری از نوجوانان در دسترسی به آن محدودیتی ندارند. این نوجوانان در معرض تغییرات متعددی هستند که هم فیزیکی و هم عاطفی است و عموما در دوره بسیار کمرویی قرار داشتهاند بویژه هنگامی که آنان میخواهند با دیگران ارتباط برقرار کنند. لذا خجالتی بودن عاملی است کهزمینه را برای اعتیاد نوجوانان به اینترنت فراهم میکند.
تحقیقات نشان داده است که افزایش محبوبیت اینترنت و امکانات ارتباطی آن میتواند برای آنهایی که مشکلاتی با جنبههای خارج از اینترنت دارند زیانآور بوده و بویژه موجب انزوای اجتماعی آنهایی شود که از سطح کمرویی بالایی برخوردارند. همچنین این نکته حائز اهمیت است که اعتیاد به اینترنت یک پدیده فرهنگی نیست و سرانجام اینکه گرچه برخی کارشناسان کمرویی را به عنوان عاملی کمکی در استفاده نادرست از اینترنت نشناختهاند، اما آنها فرضیاتی را تنظیم کردند که براساس آن کمرویی به استفاده مفرط از اینترنت برای برقراری ارتباط کمک میکند. همانطور که اعتیاد به اینترنت زیادتر میشود، به منزوی شدن و رفتار نابهجا از نظر اجتماعی بیشتر کمک خواهد کرد. برخی دیگر هم برای اینکه بر احساس خجالتی بودن خود غلبه کنند به موادمخدر یا الکل روی میآورند که این شرایط از اوایل نوجوانیشان شروع میشود. آنها به خیال خود اینگونه شهامت حضور در جامعه را پیدا میکنند، اما متاسفانه با این نوع رفتار آنها مهارتهای اجتماعی واقعی و دانش برخورد با دیگران را نمیآموزند و نهفقط در روابطشان با افراد جامعه بهبودی مشاهده نمیشود، بلکه سرخوردهتر از پیش به موادمخدر بیشتری پناه میآورند.