شفاآنلاین>اجتماعی>این روزها گروه بزرگی از شهروندان خبرهای مربوط به کرونا را پیگیری میکنند و تقریبا نیز همه از نوپدید بودن این ویروس اطلاع دارند اما دقیقا آن بخش از آینده کووید-۱۹ که در هالهای ترسناک از سیاهی و مرگ فرو رفته است را فقط میتوان از منابع رسمی دریافت کرد.
برخی از مسئولان انگار با خود قرار گذاشته اند تا درست همزمان با شکل گرفتن کوچکترین روزنههای امید نسبت به فردای کرونا سریع در یک گفتوگوی ویژه خبری و یا در پشت میکروفن یک همایش حاضر شوند و بگویند که خیر نه تنها این گونه نیست بلکه حتی در وحشتناکترین شکل خود باید از این بیماری نوپدید ترسید؛ مثلا در مورد واکسن کرونا همین که جهان سرگرم واکسن روسی شد و یا روی خوشی به خبرهای مربوط به تولید واکسن نشان داد، چهرههای شاخص وزارت بهداشت از راه رسیدند و اصلا منکر کارایی واکسن در آینده شدند. یعنی ملت خیلی امیدوار نباشند چون حتی واکسن هم نمیتواند برای کرونا کاری انجام دهد.
تاکید میکنم که همه مردم از عاقبت نامشخص و افسارگسیخته کرونا مطلع هستند اما این که درست در وسط معرکه برخی مسئولین عادت کرده اند سکاندار ناامیدی باشند و مرگ در بن بست کرونا را دایم مثل صدایی نامنقطع در گوش شهروندان زمزمه کنند، پدیده ای بیشتر زجر آور است که به نظر میرسد مهمترین کارایی آن باید پنهان کردن حداقلی ضعف های اجرایی باشد.
کسی نمیگوید به مردم امید واهی داده شود و یا حرف های غیرواقعی به آنها زده شود، اما این توقع نیز بیراه نیست که در همهمه زندگی سخت شهروندان ایرانی واقعیت ها به گونهای منتقل شوند که بیشتر تبلور تلاش و همت موجود (در بخشهای علمی کشور) برای غلبه بر مشکلات باشند تا صدای شیپور نا امیدی بدهند و زخم به افسردگی مزمن جامعه بزنند.
این زبان، ادبیات و شاید سیاست تزریق ترس برای جلوگیری از شدت بحران البته به کنشی عمومی در بسیاری از حوزههای اجرایی تبدیل شده است. مثلا ما سالها از خشکسالی رنج میبردیم و هنوز نیز تا نقطه ایده آل فاصله بسیار زیادی داریم. مسئولین همیشه این موضوع را گوشزد کرده اند اما رادیوی آنان به گونه ای کار میکند که حتی بعد از یک بارندگی بزرگ و گسترده نیز بلافاصله و فوری روی موج ترس و نا امیدی میرود و مثل بوق در گوش مردم زنگ میزند که به خاطر خشکسالی چیزی نمانده همه از بی آبی بزودی جان به جان آفرین تسلیم کنیم!
شفاآنلاین را در اینستاگرام هم دنبال کنید
هشدار به کسانی که بی آبی را رعایت نمی کنند درست است، اما آیا نمیشود بعد از یک بارندگی مردم را اندکی با نمناکی هوا و بوی خاک باران زده تنها گذاشت و حداقل چند ساعت بعد از شکوه آسمان، کامشان را فشار داد و تداوم طبیعی خشکسالی بعد از بارندگی ها را یادآور شد(آن هم با ادبیاتی آرامتر)؟ بی شک این گونه نیست که تا باران میبارد مردم سراسیمه بروند و شیرهای آب را باز بگذارند. برای همین می شود از زمان بهتر استفاده کرد تا پیام عمیقتر در وجود شنونده بنشیند.
مرحوم فرهاد مهراد (از هنرمندان فراموش ناشدنی کشور) در مصاحبهای با طنزی ظریف به رفتار رسانههای شنیداری اشاره میکند که کله صبح برای مخاطب آهنگهای غمگین پخش میکنند و درواقع با این کار روح و روان شنونده را تا آخر شب به تازیانه میبندند. حالا این حکایت میتواند مثال خوبی برای تحلیل رفتار برخی از مسئولان باشد. جناب رییس و مدیران کارآمد! باور کنید حق با شماست و همه میدانند که کرونا چگونه شیرازه مناسبات جهانی را به هم ریخته است. این که درصدی از ملت جادههای شمال را در این شرایط قفل میکنند، دلیل بر بی اطلاعی آنان نیست که برویم پشت دیوار و ناگهان در بی حواسی عمومی با یورش از پشت دیوار به بیرون جهش کنیم و با صدای مهیب از انتهای گلو موجب ترس و تغییر رفتار اجتماعی شهروندان شویم.
فقدان رعایت مطلوب یا عدم شکل گیری نظم اجتماعی مورد نیاز برای مقابله با کرونا دلایل دیگری هم دارد که یکی از آنها میتواند بی اعتمادی به مجموعه اجرایی کشور باشد. یکی دیگر میتواند انس گرفتن با گرفتاریها و مصیبتها باشد. گسیختگی فرهنگی نیز حتما از دلایل قابل تصور است. حتی اگر بگوییم که "بحران ناکارآمدی" به اتمام رسیده و امروز به فرض محال "بحران رفتار مردم" مصیبت اصلی توسعه محسوب میشود، باز هم تبدیل شدن به مناره ناامیدی و ترویج آیندهای تیره و تار از هیبت کرونا، راه مقابله با گسترش این بیماری نوپدید نیست. حتی در پشت دیوار ایستادن و پریدن در مقابل ملت آن هم در دل تاریکی نمیتواند راهکار خوبی برای غلبه بر بیاعتمادی باشد. برای همین پیشنهاد می شود که لطفا واقعیت ها را با ادبیاتی دیگر روی سر جامعه بریزید. دلخوشیها کم نیستند. می شود برای کاستن از قطر ناامیدی (آن هم در روزگاری که تازیانههای اقتصادی نفس میگیرند) خبرهای ناخوش را به دلگرمیهای خوشایند دوخت و راهی جامعه کرد. نمیشود؟