کد خبر: ۲۵۹۵۹
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۴ - ۰۴ تير ۱۳۹۳ - 2014June 25
شفاآنلاین-اینجا کوهستان توچال است؛ جایی که قرار است دقایق و ساعاتی از شهر و چهارراه‌هایش، از روابط کج و معوج، از ترافیک و دود کنده شوی و با طبیعت و روابط خوشایندش پیوند بخوری، اما به لطف تبلیغات محیطی، بیشتر شبیه یک‌جور نمایشگاه دارو شده است؛ نمایشگاهی برای خوشایندتر کردن تصویر دارو در ذهن‌ها.
به گزارش شفا آنلاین،تابلوهای بزرگ تبلیغاتی در اینجا مامور شده‌اند تصویری شیرین و دلپذیر از دارو ارائه کنند، دارو نه به‌عنوان یک همراه مقطعی بلکه به‌عنوان جزئی مهم و همیشگی از سبد خوراکی.

دارو یعنی گاز زدن تکه‌ای شکلات!

دارو عموما تصویری تلخ و گریزناپذیر در ذهن ما دارد، اما به خاطر تشکیل کارتل‌های بزرگ دارویی و زد و بندهای تجاری و واسطه‌ای، اصراری وجود دارد که دارو بخشی لاینفک از زندگی ما شود. این اصرار را می‌توان اینجا در نوع تصویرسازی‌هایی که در استندها صورت گرفته است، دید. تصویر خانمی در قسمت بالایی یک استند دیده می‌شود که در حال گاز زدن تکه‌ای شکلات است. در زیر این تصویر به همراه تبلیغ قرص آهن نوشته شده، طعم دلپذیر شکلات. در استند دیگر، شیشه حاوی قرص‌های ویتامین ‍‍C به مدد تصویرسازی به قوطی آب پرتقال تشبیه شده و زیر تصویر هم نوشته شده هفت پرتقال را یکباره میل کنید. تصویرهای دیگر هم به همین شکل اصرار دارند داروها را به طبیعت و شادابی و قدرت گره بزنند. مثلا در تابلوی دیگری که در محوطه باز کوهستان توچال نصب شده تصویر ورزشکاری را می‌بینیم که با قدرت در حال طی صخره‌های برفی کوهستان است و با گام‌های بلند در حال خیز برداشتن به بلندی‌های برف گرفته، اما به موازات این تصویر، چند قوطی دارو هم تبلیغ و زیر تصویر نوشته شده مکمل‌های ورزشی برای افزایش حجم و تفکیک عضلات و بالا بردن وزن و قدرت.

در تابلوی دیگر تصویر خانمی را می‌بینیم که تکه‌ای دستمال روی بینی خود قرار داده که تداعی‌کننده سرماخوردگی و آبریزش بینی است. در این تصویر هم راهکاری برای پیشگیری از سرماخوردگی پیشنهاد شده است؛ ویتامین با طعم پرتقال را میل کنید. این در حالی است که امروزه بسیاری از کارشناسان تغذیه بدرستی بر این حقیقت پافشاری می‌کنند که وقتی می‌توان مجموعه ویتامین‌ها و مواد مغذی را به صورت طبیعی از مواد غذایی گرفت، چه نیازی است که ما به داروها پناه ببریم؟ به‌عنوان مثال وقتی می‌توان پرتقال خورد و به صورت طبیعی مواد مغذی و ویتامین‌ها را از یک محصول طبیعی گرفت، چه حاجتی به خوردن دارو می‌ماند؟

از قضا سرکنگبین صفرا فزود

داشتن زاویه دید درست نسبت به مقوله سلامت، بخش قابل توجهی از وزن درمان را تامین می‌کند. درست است که بخشی از وزن سلامت در گرو تامین داروست، اما اتفاقا اگر این تعادل از دست برود نتیجه عکس حاصل می‌شود. مثلا آیا موضوع قابل افتخاری است که مصرف دارو در یک کشور بالا باشد؟ درست است که بخشی از سلامت یک جامعه در گرو فعالیت بیمارستان‌ها و مطب‌ها و کلینیک‌هاست، اما ‌آیا مایه مباهات خواهد بود که سر هر کوچه دستگاه‌های سی‌تی‌اسکن و ام‌آر‌آی و انواع دستگاه‌های تشخیص و عکسبرداری باشد؟ آیا اگر سر هر خیابان یک بیمارستان 500 تختخوابی احداث شود، می‌توان به آن جامعه بالید؟ یا نه، این صدای هشدار در آن جامعه است که بگردید ببینید چه چالشی در سبک زندگی آن مردم پیش آمده که همه در مطب‌ها، کلینیک‌ها، بیمارستان‌ها و داروخانه‌ها به دنبال احیا و بازگرداندن سلامت‌شان هستند؟

واقعیت آن است که ما گاه درک و دریافت درستی از صورت مساله پیشرفت نداریم. گاهی به چیزهایی می‌بالیم که واقعا بالیدنی نیست. این‌که دارو باید به مقدار کافی برای بیماران عادی و صعب‌العلاج در داروخانه‌ها موجود باشد، تردیدی نیست، اما آیا رشد بیماران عادی و صعب‌العلاج علامت مثبت و قابل افتخاری برای یک جامعه است؟ حتی اگر داروها به مقدار کافی و بی‌کم و کاست و به قیمت پایین یا رایگان در اختیار بیماران قرار گیرد؟ ما گاهی به خاطر افق‌های محدود برنامه‌ریزی و روی کاغذ ماندن برنامه‌های توسعه در گرداب‌های روزمرگی دست و پا می‌زنیم. بنابراین تنها چاره‌ای که می‌ماند متوسل شدن به مسکن‌ها برای تخفیف درد است. درواقع کاری که یک مسکن می‌کند، تخفیف و پنهان‌سازی دردی است که در عروق و بافت‌ها و عضله‌ها وجود دارد، اما به خاطر فقدان مدیریت و برنامه‌ریزی، به پنهان‌سازی آن اکتفا می‌شود.

ظرایف حکایت سعدی و سبک زندگی

سعدی در گلستان، حکایتی شنیدنی درباره سایه‌اندازی‌ سبک زندگی بر سلامت آدمی دارد: یکی از ملوک عجم، طبیبی حاذق به خدمت مصطفی(صلی‌الله علیه وسلم) فرستاد، سالی در دیار عرب بود و کسی تجربه پیش او نیاورد و معالجه از وی در نخواست. پیش پیغمبر آمد و گله کرد که مر این بنده را برای معالجت اصحاب فرستاده‌اند و در این مدت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معین است، به جای آورد. رسول علیه‌السلام گفت این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی بود که دست از طعام بدارند. حکیم گفت این است موجب تندرستی. زمین ببوسید و برفت. آنچه امروز در سبک زندگی ـ مجموعه‌ای از رفتارها، باورها، دستورالعمل‌ها و نیت‌ها ـ تاکید می‌شود دقیقا مثل دوایری که همپوشانی دارند، بر همدیگر سایه‌اندازی می‌کنند، به این معنا که مثلا وقتی کسی دچار افسردگی و ملال درونی می‌شود، ممکن است برای گریز از این ملال و یکنواختی به راهکارهایی رو بیاورد که او را از چاله به چاه بیندازد. بسیاری از ما این حالت یا حالات را در خود یا دیگران تجربه کرده‌ایم و سراغ داریم که در مواقع افسردگی به پرخوری روی می‌آوریم و سعی می‌کنیم، آن شکاف و خلأ درونی ـ حفره‌ای که درون ما باز شده است ـ را با خوردن پر کنیم، در صورتی که نه‌تنها وضع با خوردن بهتر نمی‌شود، بلکه بغرنج‌تر می‌شود، یعنی به واسطه آن اضافه دریافت‌های کالری هم تن خود را به زحمت می‌اندازیم و هم تن را در معرض بیماری‌ها و آسیب‌هایی چون فشار خون و چربی و قند بالا قرار می‌دهیم. درواقع اتفاقی که اینجا می‌افتد، تبدیل یک ملال درونی به یک بیماری جسمی است و نهایتا نیاز به تجویز دارو و بالا رفتن هزینه‌های درمان.

نکته ظریفی که در حکایت سعدی و قول پیامبر وجود دارد، در عین سادگی بسیار راهگشاست و به همان نتایجی منجر می‌شود که در همان حکایت گوشزد شده است. اگر کسی اعتدال در مصرف غذا را مراعات کند ـ پیش از آن که اشتها داشته باشد، دست به غذا نبرد و تفننی نخورد ـ و از آن سو پیش از آن که کامل سیر شود ـ یعنی با شتاب و عجله غذا نخورد ـ دست از غذا بکشد، در آن صورت بسیاری از بیماری‌های قلبی و عروقی ناشی از چربی و قند خون بالا، بیماری‌های اسکلتی و استخوانی به خاطر وزن بالا و فشار زیاد بر زانوها و ستون فقرات و بیماری‌های مشابه دیگر قابل پیشگیری خواهد بود.

نکته‌ای که اینجا وجود دارد، سایه‌اندازی سبک زیستن بر شیوع بیماری‌هایی است که امروز به واسطه نوع زندگی‌مان چنان با ما عجین شده‌ که کاملا عادی جلوه می‌کند، در صورتی که موضوع اصلا عادی نیست و می‌توان با اصلاح شیوه و عادت‌های زندگی،‌ بخش قابل توجهی از این بحران‌ها را مهار کرد. مثلا اگر سامانه‌های مدیریتی در کلانشهرها به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده باشد که سلامت هوا دست‌کم در اکثر روزهای سال تضمین شده باشد، (مصرف انرژی و سوخت در خانه‌ها و خودروها به گونه‌ای باشد که کیفیت سلامت هوا را تهدید نکند)‌ این موضوع دقیقا با سلامت شهروندان در ارتباط خواهد بود، به این معنا که تصمیم‌های جمعی و مدیریتی بر تعداد بیماران یک کلانشهر اثر خواهد گذاشت. این‌که خانواده‌ای خودخواهانه از چند خودرو برای تردد ـ آن هم در روزهای بحران آلودگی هوا ـ استفاده می‌کند، به میزان حجم اگزوزهایی که وارد شهر می‌کند سلامت شهروندان را به مخاطره می‌اندازد. درواقع اینجا به یک معنا بنزین و احتراق سوخت نیست که هوای شهر را آلوده می‌کند، بلکه خودخواهی جمعی است که شرایط را به سمت بحران و فاجعه هل می‌دهد.

وقتی کاسبکاری نقاب بهداشت می‌زند

دوباره به سمت جنگل اگزوزها روانه می‌شوم. آنچه امروز و فردا در انتظار ما خواهد بود، از همین جا به شکل یک تندیس عظیم دیده می‌شود؛ در همین آپارتمان‌ها و برج‌ها که از اینجا به شکل قوطی کبریت‌ها و خلال دندان‌ها دیده می‌شود و شبکه عظیمی از رفتارها در همین قوطی کبریت‌ها زاده می‌شود. از کنار تابلوهای تبلیغاتی می‌گذرم، از کنار اصراری که برای خوراکی جلوه دادن دارو وجود دارد و سوالی که همچنان چشمک می‌زند: آیا این گفتمان‌های کاسبکارانه که ماسک و نقابی از بهداشت و پزشکی و سلامت بر صورت زده، می‌تواند گره‌های بزرگ ما در دنیای عادت‌ها و سبک و شیوه زندگی را باز کند؟

جام جم

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: