کد خبر: ۲۵۷۵۵۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - 2020May 15
موسس انجمن احیا و توانیاب همزمان با روز جهانی خانواده مطرح کرد
موسس انجمن احیا می گوید: پاره شخصیت هر انسانی در دامان خانواده شکل می‌گیرد. پس برای اینکه فرد سهم و لذت از انسانیت و بودن خود در این جهان ببرد، بهتر است شخصیت وی درون خانواده به درستی تکامل پیدا کند در واقع تنی که خاک بخورد، هیچ وقت باد نمی‌خورد.

شفاآنلاین>اجتماعی>همزمان با روز جهانی خانواده و اهمیت این روز به سراغ خسرو منصوریان فعال مدنی و موسس انجمن های احیا و توانیاب رفتیم و پای صحبت های این فعال مدنی قدیمی که تجربیات ارزشمند در ارتباط با خانواده های آسیب دیده دارد نشستیم. منصوریان سال ها است در حوزه رسیدگی و حمایت از جامعه معلولان و افراد مبتلابه ایدز  و کودکان یتیم ایدز فعالیت دارد و تاکنون خدمات زیادی به این افراد ارائه داده و در کنار آن برنامه های متنوعی را درباره ایدز و معلولیت، جهت آگاه سازی جامعه اختصاص داده است.  

به گزارش شفاآنلاین:منصوریان با وام گرفتن از روز جهانی خانواده و تبریک این روز اهمیت خانواده در تربیت فرزند را از ابعاد مختلف بررسی می کند و صحبت های خود را با ارائه مثال هایی ریز و درشت در اینباره، اینطور شروع می کند: بدون شک شخصیت فرزند در کنار پدر و مادر خود شکل می گیرد.  در موارد تک والدی مثل اینکه یکی از والدین در زندان به سر می برد، لازم است که فرزند در زندان به ملاقات والد خود برود. چراکه شخصیت فرزند در آغوش مادر و کنار پدر تکمیل می شود و نباید مانع از این شد.

به گفته موسس انجمن احیا و توانیاب، خانواده ها بایستی بر روی بحث تنظیم اولاد کمی تامل داشته باشند. «اگر خانواده ای امکانات تربیتی و اقتصادی در اختیار دارد و شرایط اجتماعی اش فراهم است این خانواده می تواند بیش از یک فرزند داشته باشد. در نقطه مقابل اگر خانواده ای در شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی و... امکان تربیت درست فرزند را ندارند، در چنین شرایطی داشتن بچه زیاد چه حسنی می تواند داشته باشد؟».

منصوریان در ادامه و با اشاره به شرایط نامناسب بعضی از خانواده ها برای داشتن فرزند اضافه می کند: ما در انجمن احیا موردی داریم که والدین دخترعمو و پسرعمو هستند که از لحاظ ژنتیکی این نوع ازدواج ها می تواند با مشکلاتی روبرو شود. «مادر این خانواده ۸ باروری ناموفق داشته. در چهارباروری اول فرزندان فوت شده و چهار فرزند دیگر با مشکلات معلولیت و نابینایی متولد شده اند. حال پدر این خانواده سلمانی دارد و سوال اینجاست که چطور می تواند هزینه های فرزندان و دارو درمانشان را بپردازد؟ اینجا سرنوشت فرزندان در آینده چه خواهد شد؟ آیا این شکل یک خانواده است یا ندامتگاهی که چندمحکوم در آن زندگی می کنند.

به گفته منصوریان، افراد برای تشکیل خانواده که نظام هستی حکمش به ازدواج و قرار گرفتن زن و مرد کنار هم و فرزندآوری است باید با شناخت و درک این موضوع انجام شود تا در آینده خانواده ها زندگی منسجمی داشته باشند. «این تنها والدین نیستند که به بچه شخصیت می دهند بلکه فرزند نیز در تکمیل شخصیت پدر و مادر اثرگذار است».

کشمکش های انتقام جویانه

موسس انجمن احیا و توانیاب که سال ها است به عنوان یک فعال مدنی با خانواده های درگیر آسیب ارتباط و تعامل دارد ادامه می دهد: اگر خانواده ای شرایط خانواده سالم را دارا نباشد بدون شک در آینده و در تامین اولیه رشد فرزندانش دچار مشکل می شود. پس این موضوع بسیار اهمیت دارد که بر الگوی خانواده سالم فکر کنیم.

وی در بخش دیگری از صحبت هایش به موضوع طلاق و اثرگذاری منفی این موضوع بر روی شخصیت کودکان اشاره می کند و می گوید: متاسفانه مشکلات، خصومت ها و ندانم کاری ها که سرنوشت زندگی را والدین را به جدایی می کشاند، در حقیقت سنگ زیرین آسیباش بچه ها هستند. پس لازم است والدین در مرحله جدایی یا پس از آن و برای انتقام گیری از یکدیگر کودکان را ابزار خود قرار ندهند یا یک والد ذهنیت کودک را درباره پدر یا مادرش خراب نکند و به هم نریزد.   چراکه دود این کشمکش ها و عقده گشایی ها در چشم بچه می رود و وی قربانی این بازی می شود.

 این فعال مدنی با بیان اینکه پدر و مادرها اختلافاتشان را در غیاب کودکان حل کنند، ادامه می دهد: «یادمان باشد ذهن بچه ها گنجایش این همه آلام و ناراحتی را ندارد».

نگاه ابزاری به کودکان ممنوع

برخی از خانواده به کودک نگاه ابزاری دارند. کودک را به صورت یک فرد نمی بینند. بلکه وی را ابزار نان آوری خانواده می بینند و از او توقع کار کردن و پول درآوردن دارند. «مقابل این گروه خانواده هایی قرار دارند که به تک فرزندی معتقدند. چراکه بچه را دست وپاگیر و مانع آسایش و رفاه خود می دانند. در واقع این دسته اگر شرایط اقتصادی و اجتماعی و سواد فرزندآوری و تربیت وی را دارند اما مانع از فرزندآوری می شوند، همان قدر اشتباه می کنند که خانواده دیگر به کودک نگاه ابزاری و نان آور خانواده را دارند».

به گفته منصوریان نیاز نیست خانواده ها از همان ابتدا همه توقعات کودکان را برآورده کنند. «والدین باید عرف جامعه را در نظر بگیرند و به اندازه نیاز کودک امکانات در اختیارش قرار بدهند، نه بیش از حد کشش و ظرفیت وی. چراکه با اینکار آنقدر وی را متوقع می کنند که بعدها در مدرسه، جامعه، محل کار و زندگی مشترک دچار مشکل می شود. چراکه مابقی افراد مثل والدین آن بچه فکر نمی کنند و همین باعث می شود آن فرد بعدها دچار مشکلات زیادی در جامعه شود.

منصوریان می گوید: پدر و مادرها باید نسبت به کودک احساس مسئولیت کنند. والدین شاغل باید همان طور که برای کار خود وقت می گذارند، زمانی را برای فرزند خود قرار بدهند. شاید اگر یک خانواده در تربیت فرزند تمام مسائل جزئی و کوچک را در نظر بگیرد بتوان گفت این خانواده، یک خانواده منسجم است. اینکه در هیچ زمینه ای افراط و تفریط نمی کند و عرف جامعه را در تربیت فرزند در نظر می گیرد.

به وقت نیکوکاری و اجتماعی شدن

«فقط برآورده کردن نیازهای کودک کافی نیست. اکیدا توصیه می کنم بچه هایمان را از سنین کودکی مثل دوران مهد و دبستان، اجتماعی بار بیاوریم. در همین رابطه می توانیم آنها را به موسسات نیکوکاری ببریم تا بچه در کار خیر و نیکی کردن به دیگران آشنا و سهیم شود. تخم و دانه محبت به انسان دیگر را در دلش بکاریم و طوری رفتار نکیم که بچه ما تافته جدا بافته از جامعه باشد». موسس انجمن احیا با گفتن این جملات ادامه می دهد: شاید عده ای ندانند که یکی از مسائل مهم در کشورهای دیگر حین استخدام یا ثبت نام در دانشگاه ها و... فعالیت خبرخواهانه فرد در قالب سازمان های مردم نهاد است. چرا؟ چون در این صورت فرد شخصیت سالم و متعادل دارد و بدون شک انسان بهتری است».

وی با بیان اینکه سازمان های مردم نهاد و خیریه ها می توانند روحیه انسانیت و پرورش استعدادهای انسانی را در فرد ایجاد کنند تصریح می کند:نیکوکاری نیاز فطری است. در واقع ما با نیکی کردن به دیگران به نیاز درونی خودمان پاسخ مثبت می دهیم. ما در همین انجمن احیا خانواده هایی را داریم که جشن تولد فرزندشان را در میان بچه های تحت پوشش انجمن جشن می گیرند و برای همه بچه ها کادو می خرند.  

وی ادامه می دهد: این رفتارها است که شخصیت ساز است. در واقع آن خانواده ریشه نهالی را در دل بچه خود می کارد که وقتی بزرگ می شود جهان بینی اش بسیار متفاوت خواهد بود. این ما هستیم که با رفتارهایمان از زندگی بهشت یا جهنم می سازیم. در این میان اگر زندگی را برای دیگران بهشت کنیم، خودمان هم در این جنت زندگی خواهیم کرد و اگر جهنم کنیم خودمان هم در جهنم زندگی کرده ایم.

«باید به بچه ها ارزش کار خوب و دوست داشتن دیگران را نشان دهیم. برای مثال اگر تولد کودکمان است، جوری تربیتش نکنیم که چشمش به دست مهمان ها و کادوهایشان باشد و کسی را عزیزتر بداند که کادوی بزرگتر یا بهتر و گران قیمت تر برایش آورده. او باید حضور افراد به ویژه بزرگترهای خانواده در جشن تولدش را قدر بداند و از حضور آنها شادی کند».

ارتباط با طبیعت درسی آموزنده است

وی در بخش دیگری با اشاره به آموزش های جنسی تاکید می کند: به بچه ها به نسبت سن و سالشان و با کمک گرفتن از یک مشاور آموزش جنسی بدهیم. در قالب بازی این اموزش ها را می توانیم به انها یاد بدهیم تا مراقب خود باشند و درباره بدنشان تاحدی اطلاعات کسب کنند.

به گفته این فعال مدنی همچنین عادت دادن بچه ها برای انجام کارهای سخت که طاقتشان را زیاد کند یا ارتباط دادنشان با گل و گیاه و طبیعت می تواند در تکمیل شخصیت آنها تاثیر خوبی داشته باشد. «منظورم از کار سخت، به کار گماشتن کودکان نیست. برای مثال بردن کودک به کوه می تواند از وی شخصیت مقاومی بسازد. شاید بار اول از همراهی شما سربازبزند اما وقتی پایش به قله برسد بار دیگر با کمال میل همراهیتان خواهد کرد. چون اعتماد به نفس در او ایجاد می شود و این مسئله بسیار اهمیت دارد».

وی ادامه می دهد: یا بچه ها را به بازی و مشارکت با دیگران تشویق کنیم تا فردی منزوی و اجتماع گریز نشود. آنها را با طبیعت و گل و گیاه و حیوانات آشنا کنیم. ارتباط با طبیعت می تواند درسی آموزنده به بچه ها بدهد. وقتی وی در یک گلدان بذر گوجه بکارد، مسئولیت رشد آن را برعهده بگیرد، از گوجه ای که پرورش داده استفاده کند ارزش آن را بیش از قبل می داند یا وقتی هنری یاد بگیرد و حاصل دسترنجش را به دیگران بفروشد ارزش چیزی که به دست آورده را می داند و جایزه اش این است که با آن پول هرچه دوست دارد را بخرد. کودک نباید تصور کند هرآنچه نیاز داشته باشد را می تواند از جیب پدر خود برایش تهیه کند.

نگاه جنسیتی نداشته باشیم

این فعال مدنی معتقد است که خانواده ها نباید نگاه جنسیتی به فرزندان خود داشته باشند. پسر را بیش از دختر یا بلعکس عزیز بدارند و توجه بیشتر از یک فرزند به کودک داشته باشند. «بچه ها مثل انگشتان یک دست هستند. تفاوت دارند اما ریشه همگی شان متعلق به یکجا است».

وی در بخش دیگری با بیان اینکه باید کودکان با واقعیت های هستی آشنا شوند ادامه می دهد: بعضی از خانواده ها کودکان را به مجالس شادی می برند اما به ختم نمی برند. درحالی که از یک سنی به بعد کودکان باید با واقعیت های زندگی آشنا شوند و آن را درک کنند. اگر زمستان را می بینند که درختان به خواب رفته اند، در بهار باید شکوفا شدن و زیستن دوباره را به آنها نشان بدهیم. کودکان باید نشانه های هستی را در درون زندگی شان پیدا کنند.

منصوریان با اشاره به این مثال که تنی که باد خورده باشد، خاک نمی خورد تصریح می کند: من می خواهم برعکس این مثال را بگویم. وقتی بتوانیم به بچه هایمان آموزش های درستی ارائه بدهیم و درست تربیتش کنیم با شخصیت درستی نیز پرورش می یابد و باید گفت تنی که خاک خورده باشد هیچ وقت باد نمی خورد.

ایرنا
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: