به گزارش شفا آنلاين،در اين مواقع فقط نگاه كوتاهي ميكنم و سرمو به ديدن فوتبال گرم ميكنم. اگر گلي رد و بدل بشه، تا عكسالعمل نشون ميدم دوباره اين حرفها شروع ميشه: «آخه دخترم اين چه كاريه كه تو داري، بچههاي مردم دكتر و مهندس، كارمند و مدير ميشن اون وقت تو دلتو خوش كردي به اينا كه مثلاً چي بشه، پولش به اونا ميرسه حرصشو تو ميخوري، به خدا سركارت گذاشتن.»
البته يه روزهايي از اينكه اين حرفها را به من ميزنند لجم ميگيرد چون وقتي نوبت خودشان ميشود چنان عكسالعملهايي نشان ميدهند كه بيا و ببين. وقتي بازي ايران باشد چشم از تلويزيون برنميدارند و جالب اينجاست كه مادربزرگم قبل از شروع بازي دست به دعا ميشود و تا آخر تسبيح به دست است و صلوات ميفرستد. خب فرق من با آنها اين است كه من هميشه فوتبال دوست بودم اما آنها مثل بسياري از مردم ما تنها در زمانهاي خاصي علاقهمند به اين ورزش پرهياهو شده و با اشتياق بازيها را پيگيري ميكنند.
دوست داشتن يا نداشتن فوتبال دست خودم نيست چون از بچگي اين پديده جادوكننده را دوست داشتم. وقتي كه بچههاي همسن و سالم در كوچه بازي ميكردند من دنبال اين بودم كه كلينزمن و بيرهوف چند گل زدند، هميشه در دوران مدرسه و در بزرگسالي سرزنش شدهام ولي پشيمان هم نيستم، چون مهم دوست داشتن خودم است.
حالا در اين روزها كه بازار بازيهاي جامجهاني حسابي داغداغ است و همه در موردش حرف ميزنند، وقتي در جمع دوستانه و خانوادگي اطرافيان اظهار نظري در مورد مسابقات ميكنند من زياد حرف نميزنم، فقط با دقت به رفتارهايشان نگاه ميكنم و به سوتيهايشان ميخندم. چطور در طول سال فوتبال ديدن من بد بود اما خودشان ميتوانند در اين يك ماه هر كاري انجام بدهند، هيجانات و ابراز احساسات آنها زمان بازيهاي جامجهاني عاقلانه و قابل قبول است؟ جالبتر اين است افرادي كه كمتر ميل به جمعگرايي دارند و كمحرف هستند، چطور با اين رقابتها 180 درجه رفتارشان تغيير ميكند و با اشتياق تمام نظر كارشناسي ميدهند؟ چه اتفاقي پيش ميآيد كه به خاطر يك مسابقه ملي 90 دقيقهاي اين همه تفاوت در زندگي روزمره افراد در كل جامعه ديده ميشود؟ آيا تأثير فوتبال در كشور ما و جوامع مختلف به يك اندازه است؟
حس مشترك ايرانيها
فوتبال بر جنبههاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي زندگي ما اثر دارد اما نبايد مقوله علمي، امنيتي، جامعهشناسي و روانشناسي آن را ناديده گرفت. گاهي سرنوشت سياسي و روابط بينالملل يك كشور را تحت تأثير قرار ميدهد، در اقتصاد ميتواند مثل يك ناجي عمل كند، حتي در رفتار و زندگي خصوصي ما نيز ورود پيدا كرده است و بر اساس آن كارها و برخوردهايمان را انجام ميدهيم. واقعاً هنوز براي كارشناسان ورزشي چيزهاي ناشناختهاي در فوتبال وجود دارد. به راستي دليل اين همه علاقه به فوتبال ناشي از چيست؟ چه اتفاقي پيش ميآيد كه يك بازي فوتبال اينقدر همه را به هم نزديك ميكند و از در كنار هم بودن لذت ميبرند. اعضاي خانوادهاي كه به ندرت شبها كنار هم هستند و هركدام در طول روز مشغول زندگي و كار خود هستند به بهانه اين پديده شگفتانگيز دور هم جمع ميشوند و درباره تمامي صحنهها و اتفاقات بازي صحبت و تبادلنظر ميكنند. اين ميل در بين ما ايرانيها هم نسبت به ساير ملل بيشتر است و به دليل وطندوستي و احساسيبودنمان همه دغدغهها و مشكلاتمان را فراموش ميكنيم و فقط به اين فكر ميكنيم كه تيم ملي كشورمان موفق شود.
در اين روزهاي حساس همه با هم مهربان ميشوند و به يك مسئله مشترك فكر ميكنند. اگر توجه كرده باشيد وقتي پاي تيم ملي كشورمان در ميان است در همه شهرها و در خيابانهاي شهرمان جوشش و نشاط خاصي ديده ميشود و احساس ويژهاي در جريان است. به خاطر همين است كه زمان بازيهاي تيم به قول معروف پشه هم در شهر پر نميزند و افراد در هر گوشه شهر و با هر شغل و پيشهاي كه باشند مشغول ديدن بازي يا نگران نتيجهاش هستند يا از آن پرسوجو ميكنند.
نوستالژي يكسال پيش
همين يك سال پيش بود كه كشور ما به خاطر پيروزي تيم ملي برابر كره و صعود به جامجهاني برزيل چهرهاي متفاوت به خود گرفت. تمامي شهرهاي ايران با صعود تيم ملي به جامجهاني غرق در شور و شادي شد و مردم با رفتن به خيابانها و شركت در اين جشنها تا پاسي از شب خوشحالي ميكردند. باورش كمي سخت بود اما هرچه به ساعات پاياني شب نزديكتر ميشديم از اين شور و حرارت كاسته كه نشد بلكه بيشتر هم ميشد. همه در كنار همديگر مشكلات و تفاوتهايشان را فراموش كردند و يكصدا و يكپارچه شدند.
شايد كمتر اتفاقي باشد كه بتواند اينگونه بر روي مردم تأثير بگذارد و كوچك و بزرگ از هر قوم و قبيله، حزب و جناح و مرد و زن، كوچك و بزرگ همه در خيابانها براي اين موفقيت فرياد شادي سردهند. اين جمعها از منظر جامعهشناسي و ارتباطشناسي انبوه خلق ناميده ميشود كه افراد به خاطر يك اتفاق يا برگزاري يك مراسم خاص دور هم جمع ميشوند و ويژگي آن نيز احساسات و هيجانات آني، ارتباط موقت و ناپايدار، بدون هدف قبلي و تفكر، نداشتن تشكل و انسجام، از دست دادن حس تشخيص و در نهايت پيوستن به گروه است. در واقع اين انبوه خلق موقتي بوده و پس از مدت كوتاهي با گذشت زمان اين گروه از بين رفته و به حالت اوليه برميگردد.
اين پديده از نظر جامعهشناسان و روانشناسان باعث ميشود كه افراد هر معضل، نارضايتي، هيجان و خشمي كه در درون دارند را به يكباره بروز دهند و روح و جسمشان را از مشكلات رها كنند و بدون پرداخت هزينه و آسان به احساسي ميرسند كه برايشان خاطرهانگيز ميشود.
دعوت به يك مهماني پرهيجان
براي اينكه بدانيم تأثير فوتبال در زندگي ما چقدر است و در ايران هم اين روند چطور پيش ميرود به سراغ امير حاجرضايي رفتيم. اين كارشناس فوتبال درمورد تأثير فوتبال ميگويد: به نظرم تأثير فوتبال بر جامعه انكارناشدني است و اگر بخواهيم از منظرهاي مختلف به آن نگاه كنيم، در همين بازي اول ايران برابر نيجريه در جامجهاني، رقيب ما كشوري بود كه دچار تنشهاي داخلي است، اما از زماني كه بازيهاي جامجهاني شروع شده است و تيم ملي كشورشان بازي ميكند، آتش بس غيررسمي اعلام شده است و بدون بيانيه و اتفاقي همه اين مسائل فراموش شده است. همه به مهماني و يك ضيافت دعوت شدهاند و دوران خوش اين كشور همين روزهاست و بايد گفت در خيلي از جاهاي دنيا نيز همين وضعيت حاكم است و اين يك مثال كوچك بود. در جامعه ما كه احساسي هستيم و وطندوستي در آن موج ميزند اين تأثيرات زياد غيرعادي نيست حتي در كشورهايي مثل انگليس، جزاير اسكانديناوي و اسكاتلند كه آدمهاي خونسردي هستند ميبينيم كه با ديدن فوتبال اشك شوق يا حسرت از چشمهايشان سرازير ميشود. فوتبال در هر جامعهاي تأثيرات سياسي، اقتصادي و اجتماعي دارد و ميزان آن بستگي به شرايط آن كشور دارد.
فوتبال؛ كابوس يا رؤياي شيرين
حاج رضايي درباره اثرات اجتماعي فوتبال ادامه ميدهد: در حال حاضر برزيل كه ميزبان رقابتهاي جامجهاني است به علت اينكه فينال 1950 مقابل اروگوئه را در كشورش از دست داد زير آوار فشار است و براي برزيليها اين دوره تبديل به يك كابوس شده و اگر بنا به هر دليلي در هر مرحله از اين جام نتيجه لازم را كسب نكند و شكست بخورد، تبعات اين ناكامي زياد خواهد بود و جامعه برزيل به اين مسئله واكنش بدي نشان ميدهد، بهويژه اينكه مردم اين كشور موافق برگزاري جامجهاني و المپيك در اين كشور نبودند و معتقدند اين هزينههاي گزاف از جيب خودشان خرج ميشود.
البته آنها در اين مدت چند باري اغتشاش و تظاهرات كردند و به فاصله كمي تا آغاز مسابقات فوتبال كاركنان مترو اعتصاب كرده بودند. در صورت عدم نتيجهگيري نهتنها مربي و بازيكنان اين تيم محو ميشوند، بلكه ديلما روسف، رئيسجمهور برزيل هم با مشكلات زيادي مواجه خواهد شد. هر دوي اين مثالها براي اين بود كه بگوييم فوتبال هم ميتواند تأثير منفي داشته باشد و هم مثبت؛ در جايي باعث وحدت، همدلي ملي و شادي ميشود و در كشوري ديگر باعث درگيري و آشفتگي شده است.
فوتبال از خيلي جهات تأثيرگذار است و گاهي كاري كه ديپلماتهاي سياسي از انجام آن درمانده هستند را به راحتي حل و فصل ميكند. پديده فوتبال از طريق امواج ماهواره 3 ميليارد نفر از جمعيت زمين را به مهماني دعوت و آنها را درگير عواطف، احساسات، هيجانات، تضادها، اندوه و شادي ميكند. وقتي تيمشان ميبرد خيلي خوشحال ميشوند و زماني كه ميبازد نيز حالت خاصي برايشان ايجاد ميكند. در زمينه اقتصادي هم اگر بخواهيم بگوييم بايد ساعتها از تأثيرات مهم و بسيارش حرف بزنيم.
تخليهكننده و شادي بخش
اين مفسر درمورد فوتبال كشورهاي جهان بيان ميكند: مردم با پيروزيهاي تيم ملي كشورمان شاد ميشوند و اين فقط مختص كشور ما نيست. وقتي برزيل ميبرد نهتنها در اين كشور بلكه مردم تمامي كشورهاي قاره امريكاي جنوبي شادي ميكنند و اين پيروزيها برايشان رنگ جهاني و سياسي ميگيرد.
در همين دوره ميبينيم وقتي كه بازيكنان انگليس پا به توپ ميشوند مردم آنها را هو ميكنند و اين ريشه در كشورهاي متروپل دارد و در اين كشورها خاطرات تلخي وجود دارد كه با اين كار احساس نفرتشان را تخليه ميكنند و با زبان فوتبال اين مسئله را بروز ميدهند.
خداحافظي با تورم و مشكلات زندگي
وي نقش پيروزيهاي تيم ملي را پررنگ ميداند و ادامه ميدهد: در جامعه خودمان چندروزي است كه مردم تورم، فشار اقتصادي، دردهاي اجتماعي و مشكلات را فراموش كردهاند. حتي ميبينيم دردهاي شخصي خودشان را هم از ياد بردهاند و در لواي پيروزي تيم ملي كشورمان و كسب نتيجه در اين رقابتها اين اتفاق افتاده است.
با پيروزي تيم ملي احساساتمان طغيان كرده و زن و مرد، پير و جوان نميشناسد. درونيات ما به اشكال مختلف خودش را بروز ميدهد و نسبت به ابراز آن هم مقاومت نكرده و شادي و غم را راحت نشان ميدهيم.
غلبه احساس بر منطق
حاجرضايي درخصوص انتظارات بالا از تيم ملي و اميدواري مردم كشورمان در اين روزها ادامه ميدهد: وقتي پاي صحبت مردم مينشينيم ميبينيم كه از تيمشان خواستهها و توقعات بالايي دارند و از اين روياسازي هم لذت ميبرند. در واقع نميتوان بر اين احساس ايراد گرفت چون عاشقان فوتبال به شكل ديگري به آن نگاه ميكنند. به دليل اينكه عاشقند. احساس بر منطقشان غلبه ميكند و از واقعيتها دور شدهاند. يكي از كارشناسان ورزشي تعريف ميكرد كه چند روز پيش در مورد تيم ملي در يكي از دانشگاهها سخنراني داشته است. اين همكار گفت: « ابتداي جلسه از اميد به پيروزي حرف زدم و بعد بحث به سمتي رفت كه گفتم بايد واقعيتها را قبول كرد و با وجود اين مشكلاتي كه در فوتبال ماست شايد نتوانيم نتيجه لازم را بگيريم. پس از اين صحبتها ديدم دانشجويان علاقهاي به شنيدن حقيقتهاي تلخ فوتبالمان ندارند.»
در واقع اين افراد و ساير مردم ما اميد به پيروزي و موفقيت دارند و آن را تبديل به واقعيت كردهاند و ايدهآليستي فكر ميكنند. وقتي دانشجوي ما كه نسل پيشرو و آگاه ماست چنين عكسالعملي نشان ميدهد، مسلماً در بين مردم عادي تبعات ديگري دارد. همه برد را دوست دارند و از تيم ملي پيروزي ميخواهند، خودشان را فريب ميدهند و تلاش ميكنند نااميد نشوند چون احساساتشان جريحهدار ميشود. خيلي روشن است كه موج منفي شكست از برزيل در چند ثانيه به ايران ميآيد و طرفداران با واقعيت تلخي روبهرو ميشوند.
همين مسئله را در كشورهاي ديگر هم مشاهده ميكنيم. واقعاً فوتبال در اين شرايط فقط جسماني نيست بلكه به جهت روحي بر افراد تأثير ميگذارد. بين شادي و اندوه فاصله فقط يك تار مو است و چارهاي هم جز مدارا نيست و بايد با اين مسئله كنار آمد.
جوان