دکتر سید محمود ابراهیمی، استاد دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله معتقد است که ویروسی مانند ویروس "برونشیت" طیور از مهمترین سویههای کرونا ویروس از لحاظ ساختار ژنومی و مکانیسم عفونتزایی و قابلیت جهشزایی مثل کووید- ۱۹ یا سارس است، اما مختص صنعت طیور بوده که از سال ۱۹۳۰ میلادی شناسایی شده و ایزولههای مختلف آن در صنعت طیور چرخش دارد و سالیانه واکسن علیه آن استفاده میشود. با اینکه این ویروس ماهیتاً قابلیت جهش دارد و فشار ایمنی ناشی از کاربرد واکسن نیز غالب بوده است و ایزولههای متفاوت از آن را سبب شده است، ولی این ویروس تا کنون هیچ خطری برای انسان نداشته است.
وی همچنین نظریهای در خصوص واکسیناسیون دارد و معتقد است کشور باید برای انجام واکسیناسیون سراسری محتاطتر عمل کند.
ضد و نقیضهایی درباره یک ویروس
متناسب با تغییر ماهیت جنگها و مفاهیم مرتبط با آن، اهداف تهدیدات زیستی دچار دگرگونی شده و اهداف اقتصادی و سیاسی ناشی از آن بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. به طوری که این اهداف با استفاده از برخی ویروسهای تنفسی که قابلیت شیوع گسترده دارند در مسیر بسیار خطرناکتری از جمله آسیب رساندن به زیرساختهای کشور و از بین بردن امنیت اجتماعی، اقتصادی، روانی، بهداشتی و غذایی کشور و حتی کاهش مهندسی شده جمعیت کره زمین قرار گرفته است.
در همین راستا، ویروس کرونا به صورت مقطعی و زودگذر فقط بخشی از اهداف تهدیدات زیستی (بدون تاثیر بر امنیت غذایی) را با خود به همراه دارد که با این حال تبعات بسیار سنگین و همه جانبه ناشی از شیوع آن بر کسی پوشیده نیست. حال، اگر با لحاظ وضعیت موجود با ویروس نوظهور و کشنده آنفلوآنزا مواجه میشدیم که همزمان هم جمعیت انسانی و هم صنعت مرغداری کشور را درگیر میکرد و یا با وجود استریل بودن جامعه از ویروس "آبله" به دلیل ریشه کنی ناشی از برنامه واکسیناسیون با شیوع ویروس آبله مواجه میشدیم، قطعا شرایط بسیار متفاوتتر میبود، به نحوی که قلم از توصیف عواقب آن ناتوان میماند.
البته معتقدم که کاربرد "سلاح بیولوژیک" و عمدی یا سهوی بودن شیوع کرونا ویروس و ورود به تبعاتی غیر از سلولی و مولکولی آن از وظایف علوم بیولوژی نیست. اما در اینجا بحث از یک ویروس نوظهور با منشاء خفاش است که به هیچ عنوان نمیتوانسته بدون دستکاری آزمایشگاهی به جمعیت انسانی انتقال یابد و سبب چنین شیوع غیر کنترل شدهای شود. هر چند که همه محققان حیطه بیولوژی اذعان به پذیرش جهش ژنی در این ویروس دارند و این انتقال بین گونهای را ناشی از چنین جهش ژنی قلمداد میکنند. اما غالب آنها بر این باورند که آن جهشهای ژنومی، مهندسی شده نبوده و آن را امری طبیعی و برگرفته از ماهیت ناپایدار ویروس کرونا قلمداد میکنند.
حتی خیلی از مقالات منتشر شده در ژورنالهای بسیار معتبر از جمله "نیچر مدیکال" به صورت زیرکانه و با استدلالها و توجیهاتی کاملا سطحی و انحرافی میکوشد که این واقعه را ناشی از یک جهش طبیعی و رایج که در نهایت با انتخاب طبیعی، بقاء یاقته و به چنین دامنهای از تکثیر و شیوع رسیده است، به جامعه جهانی القاء کنند. کما اینکه اخیراً مقامات کشور چین نیز محدودیتهای تازهای را برای انتشار تحقیقات دانشگاهی درباره منشاء ویروس کرونا وضع کردهاند.
متاسفانه همه این موارد و تحریفهای فاحش در رابطه با منشاء کروناویروس نشان از این است که امروزه علوم از استقلال در تجزیه و تحلیل فاصله گرفته و با سیاست و قدرت در آمیخته است. لذا بر خلاف رویه جاری، باید محتاط بود و نباید با هدف تولید علم و بدون توسعه زیرساختها صرفاً به تولید مقاله متکی شد و ناخواسته وضعیت بهداشتی کشور و فراوانیهای موجود در امر بهداشت را منعکس کرد. کما اینکه کشور ما تجربه آسیبهای زیادی ناشی از کابرد سلاحهای شیمیایی در دوران جنگ تحمیلی را دارد که به صورت ناخواسته و با خیال تولید علم، نتایج تاثیرات سلولی و مولکولی آن سموم شیمیایی در افراد آسیب دیده را به بهترین شکل ممکن و با صرف هزینههای زیاد در قالب تولید مقاله به خودشان تقدیم کردهایم.
پیغامی که شیوع کرونا ویروس به ما داد
اما در رابطه کرونا ویروس با آن همه خسارات همه جانبهاش، این ویروس چندین پیغام مهم و کلیدی را به جامعه تزریق کرد. اول اینکه، تضمین امنیت زیستی هم از بعد امنیت بهداشتی و هم از بعد امنیت غذایی زیربنای تمام امور است. اما بر خلاف اهمیتش و با سوق بنیه دفاعی کشور مبتنی بر دفاع سختافزاری (تسلیحات نظامی) و نرمافزاری (فرهنگی-سیاسی)، بنیه دفاعی کشور مبتنی بر دفاع بیولوژیک کاملاً مورد مغفول واقع شده است. به طوری که کشور در شرایط کنونی از نظر مراکز تحقیقاتی استاندارد با نیروهای علمی خبره و با تجربه و حتی حیوانات آزمایشگاهی استاندارد جهت تحقیقات مداخلهای و کاربردی در حیطه ویروسشناسی و ایمونولوژی در وضعیت خوبی قرار ندارد و یا به جرأت میتوان گفت که کشور فاقد آن است.
متاسفانه این ضعف در حیطه دفاع بیولوژیک یک نقص بسیار بزرگ و غیر قابل اغماضی است و نیاز است مسئولان ذی ربط بویژه سازمان پدافند غیر عامل کشور به این مقوله مهم توجه ویژهای با چشم اندازهای مشخص داشته باشند.
دوم اینکه، امروزه ویروسها به عنوان ابزاری در راستای منافع اقتصادی و سیاسی برخی کشورها قرار گرفتهاند و در مقابل، ایران در این زمینه بسیار آسیبپذیر است. هر چند که خیلی از محققان داخلی و خارجی میکوشند تا ویروس کرونای کووید- ۱۹ را ناشی از جهش طبیعی بدانند. اما بنا به دلایل ذیل، این ادعاها و توجیهات در رد آزمایشگاهی نبودن این ویروس، اصلاً قابل اعتنا نیست و باید با قاطعیت بر این فرضیه خط بطانی کشید؛ چرا که خیلی از آن مقالات و تجزیه و تحلیلها از یک جهت میتواند هدفمند و تحریفی باشد و از جهت دیگر برداشتی کاملاً تک بعدی از منظر علم ژنتیک و به صرف مبتنی بر ساختار ژنومی این ویروس بوده است، بدون اینکه ماهیت ساختاری و مکانیسم عفونتزایی ویروس و سیستم ایمنی میزبان مورد لحاظ قرار گیرد.
از اینکه منشاء ژنومی ویروس کرونای کووید- ۱۹ خفاش بوده است، شکی نیست. اما صرف نظر از ورود به موضوع چالشی سلاح بیولوژیک قلمداد کردن این ویروس یا نشر عمدی یا سهوی آن از آزمایشگاه یا کشور مبدا نشر، بحث اصلی بر سر این است که این ویروس صرفاً با دستکاریهای ژنتیکی و مهندسی شده قابلیت انتقال از خفاش به انسان را یافته است. همین موارد نیز اخیراً در مقاله معتبری که در ژورنال "نیچر مدیکال" به چاپ رسید، اشاره شده است؛ اما محققان آن به نحوی کوشیدهاند که آن دستکاریهای ژنومی رخ داده را به جهشی طبیعی و انتخابی طبیعی مرتبط بدانند.
اما واقعیت امر این طور نیست. بررسی توالی ژنومی و توالی اسید آمینه پروتئین سطحی (S glycoprotein) ویروس کووید- ۱۹ و مقایسه آن با سارس و ویروس خفاش و پنگولین موید این است که پروتئین سطحی S این ویروس که نقش اصلی در اتصال اختصاصی به رسپتوری خاص از سلول میزبان و اختصاصیت در تمایل به نوع و گونه میزبان و حتی میزان عفونتزایی دارد، به صورت هدفمند و حرفهای هم در انتخاب محل جهش و هم در انتخاب نوع و ترتیب توالی نوکلئوتیدی الحاقی به آن دچار تغییراتی شده است که به هیچ عنوان با فلسفه جهش طبیعی که همیشه غیر هدفمند و کور است و همچنین با ماهیت ژنومی این ویروس که فقط قادر به تغییرات ژنومی از نوع دریفت است، هیچ تطابقی ندارد.
طبق گزارشات علمی موجود و بررسی توالی ژنومی پروتئین سطحی S کووید- ۱۹ محرز است که دو تغییر همزمان و مهندسی شده رخ داده که یکی از این تغییرات شامل تغییر توالی نوکلئوتیدی پشت سر هم در ناحیه رسپتورباندینگ دومین (RBD) این ویروس رخ داده است که نتیجه آن ایجاد ۶ اسید امینه خاص با تمایل بالا به گیرنده ACE2 سلولهای انسانی است که این واقعه انتقال بین گونهای این ویروس از خفاش به انسان را شکل داده است. جالب اینکه از این ۶ اسید آمینه ایجاد شده در این ناحیه خاص از کووید- ۱۹، فقط یکی از آن در ویروس "سارس" و "کرونا" ویروس مختص خفاش و سایر کرونا ویروسها وجود دارد. البته در این میان تنها کروناویروس مختص پنگولین است که ۵ تا از آن توالی اسید آمینه را داراست.
تغییر ژنومی مهندسی شده دیگر که همزمان رخ داده، الحاق ۱۲ نوکلوتید خاص در منطقه ویژه بین دو ساب یونیت پروتئین سطحی S است که سبب شکلگیری توالی اسید آمینههایی شده است که برش این دو ساب یونیت را تحت تاثیر پروتئازهای سلولی تسهیل کرده است و این مورد خاصی است که سبب عفونتزایی این ویروس در انسانها شده است و جالب اینکه این ۱۲ نوکلئوتید الحاق شده فقط مختص کووید-۱۹ است و در هیچ کدام از سایر کرونا ویروسها وجود ندارد. یعنی به صورت هوشمندانه و دستکاری ژنتیکی هم انتقال ویروس از خفاش به انسان و هم روند عفونتزایی آن را در انسان تسهیل کردهاند.
به بیانی دیگر، انتقال بین گونهای به تنهایی باعث چنین شیوع و عفونتزایی در گونه جدید نمیشود. برای مثال، ویروس "نیوکاسل" طیور همخانواده با ویروس "سرخک" است و دارای رسپتورهای قندی جهت اتصال به سلولهای انسانی، اما با توجه به رابطه نزدیک انسانها با صنعت طیور و با وجود جهشهای ژنومی در ویروس نیوکاسل که مشابه با کرونا ویروس از نوع دریفت است و با وجود تشخیص عفونتزایی محدود و زودگذر ویروس نیوکاسل در برخی کارگران مرغداریها و تشخیص "تیتر آنتی بادی" اختصاصی در آنها، ولی ما هیچ وقت شاهد انتقال بین گونهای یا انتقال انسان به انسان این ویروس نبودهایم که این خود به وضوح نشان از این است که مکانیسم اتصال و عفونتزایی و شیوع بین گونهای نمیتواند به صورت همزمان و ناشی از جهش طبیعی رخ داده باشد. مضافاً اینکه دهها سال است که علیه ویروس نیوکاسل در صنعت مرغداری واکسن استفاده میشود و به خاطر فشارهای ایمنی حاصل از واکسیناسیون که عامل بسیار مهمی است تا ویروس ناپایدار نیوکاسل نسبت به کروناویروس خفاشی یا پنگولین بسیار مستعدتر به جهش ژنومی منتج به انتقال بین گونهای شود، ولی با این حال ویروس نیوکاسل یک خطر بهداشتی برای انسانها مطرح نیست.
اما با لحاظ این مصداقها، غیر از موتاسیون هدفمند در RBD کووید- ۱۹ که منجر به اتصال کروناویروس خفاش به گیرنده ACE2 انسانی شده است، این واقعه میتواند با موتاسیون نقطهای قابل توجیه باشد و باید گفت که باز هم با جهش طبیعی مقدور نیست که همزمان چنین تغییر نوکلوتیدی هم از بعد تعداد و هم از بعد ترتیب به صورت هدفمندی رخ داده باشد.
وانگهی باید خاطر نشان کرد که در ویروسهای RNA دار جهشها عمدتاً نقطهای است که فقط میتواند منجر به تغییر یک یا چند نوکلوتید شود که این تغییر تحت هیچ شرایط در حالت طبیعی نمیتواند منجر به چنین شیوع بین گونهای شود. اما بررسی توالی ژنی پروتئین سطحی S کووید- ۱۹ اثبات کننده این است که جهشها از نوع الحاقی در فاصله بین ساب یونیتهای S1 و S2 بوده است که به صورت هدفمند ۱۲ نوکلئوتید خاص که یک سایت برشی غیر معمول ایجاد کرده، اضافه شده است که این موتاسیون از نوع اضافه شدن نوکلئوتید در ویروسهای تک رشتهای مثل کروناویروسها و نیوکاسل غیر مقدور است. متاسفانه همین الحاق ۱۲ نوکلئوتید باعث عفونتزایی و شیوع غیر قابل کنترلشده بین گونهای از این کروناویروس شده است.
تفاوت همخانواده دیگر کرونا ویروسها با کووید-۱۹
از همه مهمتر سویه دیگر از کرونا ویروسها، ویروس "برونشیت" طیور است که از لحاظ ساختار ژنومی و مکانیسم عفونتزایی و قابلیت جهشزایی مثل کووید- ۱۹ یا سارس است، اما مختص صنعت طیور بوده که از سال ۱۹۳۰ میلادی شناسایی شده و ایزولههای مختلف آن در صنعت طیور چرخش دارد و سالیانه واکسن علیه آن استفاده میشود. با اینکه این ویروس ماهیتاً قابلیت جهش دارد و فشار ایمنی ناشی از کاربرد واکسن نیز غالب بوده است و ایزولههای متفاوت از آن را سبب شده است، ولی این ویروس تا کنون هیچ خطری برای انسان نداشته است.
قطعاً با تطبیق چنین مصداق آشکار و علمی از برونشیت طیور یا نیوکاسل با کروناویروس خفاش در مییابیم که نه انسانها ارتباط شغلی گسترده و مستمری با خفاش داشتهاند و نه علیه چنین ویروسی در خفاش واکسن یا دارویی استفاده میشده است که باعث ترغیب به جهش ژنی با چنین گستردگی در کروناویروس خفاش شود. اگر این شرایط مثل برونشیت طیور برای این ویروس هم مهیا میشد، باز هم در حد تولید ایزولههای مختلف آن پیش میرفت؛ چرا که نهایت قابلیت جهشپذیری کلیه کرونا ویروسها فقط در حد تولید ایزولههای متفاوت است، نه شکل گیری ویروس نوظهور با قابلیت عفونتزایی و انتقال بین گونهای و با شیوع گسترده در میزبانی جدید که قرابت گونهای نزدیکی با آن ندارد.
همچنین ویروسهای نوظهور صرفاً با مکانیسم بازآرایی ژنی ناشی از جهش ژنی از نوع شیفت شکل میگیرد و فقط مختص ویروسهای ناپایدار و چند قطعهای آنفلوآنزا است. با اینکه گیرنده اختصاصی ویروس آنفلوآنزا در طیور و انسان از لحاظ ترکیب یکسان است، اما فقط یک قند مشابه از آن گیرندهها در دو جایگاه متفاوت قرار گرفتهاند که همین اشکال بسیار جزئی باعث شده تا به این راحتی انتقال بین گونهای آنفلوآنزا از پرندگان به انسان شکل نگیرد. اما برای ویروس آنفلوآنزا علیرغم ماهیت ژنتیکی خاص آن، یک حیوان واسطی بهنام خوک وجود دارد که سلولهای سیستم تنفسی خوک دارای هر دو رسپتور انسانی و پرندگان است. لذا خوک قابلیت عفونی شدن همزمان توسط هر دوی آنفلوآنزای پرندگان و انسانی را داراست که ماهیت ژنومی خاص چند قطعهای آنفلوآنزا طوری است که خوک به عنوان یک ظرف اختلاط ژنتیکی برای آنها عمل میکند و میتواند ویروس بازآرایی شده را به عنوان ویروس نوظهور به جمعیت انسانی منتقل کند. در اینجا نیز اگر آنفلوآنزای پرندگان علیرغم گیرندههای یکسان میتوانست مستقیماً سلولهای انسانی را عفونی کند، قطعا حافظه ایمنولوژیکی برای پروتئین سطحی آن شکل میگرفت و در این صورت ویروس بازآرایی شده در خوک نیز نوظهور قلمداد نمیشد!
اما برای کرونا ویروس خفاش یا سایر کروناویروسها هیچ کدام از شرایطی ژنومی و مکانیسم عفونتزایی و انتقال بین گونهای که برای آنفلوآنزا وجود دارد به صورت حداقلی نیز مهیا نیست و تحت هر توجیهی نمیتوان پذیرفت که حیواناتی مثل پنگولین یا سگ بتواند نقش حیوان واسط جهت چنین انتقال بین گونهای کرونا ویروس را ایفا کند. اینها وقتی مدعیاند که کروناویروس خفاش از طریق پنگولین یا سگ منتقل شده، یعنی پذیرفتهاند که کروناویروس خفاشی قابلیت انتقال مستقیم به گونهای دیگر مثل انسان را ندارد و به همین خاطر هم همین ویروس قابلیت انتقال از خفاش به گونهای دیگر به نام سگ یا پنگولین نیز ندارد و به همین دلیل از سگ یا پنگولین نیز به گونه دیگر به نام انسان نیز انتقال نخواهد یافت.
نتیجتاً اینکه کووید- ۱۹ ویروسی با منشاء خفاش است، اما به شرح فوق با دستکاری ژنومی به چنین سطحی از نوظهوری رسیده است. به نظرم حتی انتخاب کرونا ویروس از خفاش نیز آگاهانه و هدفمند بوده است. به نحوی که هم انتقال تنفسی و هم استریل بودن جامعه نسبت به این ویروس دو ابزار قوی برای شیوع گسترده و غیر کنترل شده این ویروس بودهاند، به گونهای که شاهد تبعات همه جانبه این ویروس در جوامع درگیر هستیم.
واکسیناسیون و مانع تراشی برای چرخش طبیعی ویروسها
ولی با این حال و با مشکلات بهداشتی حاصل از این ویروس نوظهور، میتوان گفت که اهمیت توجه به برخی ویروسها در حوزه دفاعی به تضمین امنیت غذایی و زیستی یک کشور بسیار مهم است که متاسفانه تاکنون مغفول واقع شده است. ما باید به این نکته پی ببریم که کشور ایران از این بعد بسیار آسیب پذیرتر است. لذا در مقوله دفاع به تضمین امنیت زیستی و امنیت غذایی کشور هم باید به ماهیت ویروسها و هم به وضعیت استریل کردن جامعه با استفاده از واکسیناسیون یک نگاه تحلیلی عقلایی داشته باشیم و برای آن برنامههایی با چشماندازهای مشخص بچینیم.
یعنی وقتی ما داریم واکسیناسیون اجباری در جامعه اعمال میکنیم، یعنی داریم جامعه را از چرخش طبیعی ویروس هدف که میتواند نقش یک واکسن طبیعی جهت تحریک و فعالسازی سیستم ایمنی افراد جامعه داشته باشد را پاک میکنیم. یعنی داریم جامعه را استریل میکنیم. وقتی جامعه استریل شد و سیستم ایمنی خاطرهای افراد علیه ویروسها شکل نگرفت، یعنی جامعه مثل شرایط کنونی مستعد هر آسیبی است. وقتی جامعه استریل شد و ویروسی را که با اعمال واکسیناسیون از طبیعت ریشهکن کردهایم، بدون شک همان ویروس مثل کووید- ۱۹ مجدداً برای طبیعت نوظهور قلمداد خواهد شد و تبعات زیست محیطی آن فاجعهبار میتواند باشد.
امروزه مدعی هستیم و مفتخریم که با اعمال واکسیناسیون آبله را ریشه کن کردهایم. فلج اطفال و سرخک و اوریون نیز همین طور. اما بدون شک، تبعات استریل شدن جامعه از چنین ویروسهایی بهویژه ویروس آبله به حدی فاجعه بار خواهد بود که تبعات همه جانبه کووید- ۱۹ در برابر آن یک شوخی با طبیعت به نظر خواهد رسید. لذا اعمال برنامه واکسیناسیون که منجر به استریل شدن جامعه خواهد شد، باید منطبق با پتانسیل و بنیه بومیسازی صنایع واکسن سازی و داروسازی کشور و تجهیز آزمایشگاههای ویروسشناسی و علوم مرتبط باشد که اگر شرایط مثل وضعیت جاری بحرانی شد، از بابت مقابله ضربتی با آن مشکلی نداشته باشیم.
حال، اگر ویروس آبله به دست یک گروه تروریستی بیفتد که دسترسی به آن نیز بسیار سهلتر و قابل انتقال از سایر سلاحهاست، در مقابل با استریل کردن جامعه که مستعد هر حمله بیولوژی است، چه زیرساخت و سازوکاری جهت کنترل یا مهار آن آماده کردهایم؟
با این ادله میتوان گفت که استریل کردن جامعه با استفاده از خیلی از واکسنهای رایج در راستای امنیت زیستی و غذایی کشور نیست و نباید به صورت کورکورانه و بدون توجه به تعاملات زیستی ویروسها با میزبان و ماهیت ژنومی ویروسها دست به اعمال واکسیناسیون زد. این موردی است که در رابطه با به کارگیری واکسنها علیه دو ویروس ناپایدار و مستعد موتاسیون "آنفلوآنزا" و "هپاتیت B"صادق است و سابقاً نیز از طریق سایتهای خبری مورد نقد علمی قرار گرفته است.
به نظرم ویروس آنفلوآنزا نیز یکی از ویروسهای بسیار مهمی است که میتواند یک مشکل عدیدهای برای کشور ما بوجود آورد و استفاده از واکسنهای رایج آنفلوآنزا در صنعت طیور و حتی انسانی یک ندانمکاری محض است و بدترین شیوه پیشگیری از شیوع بیماری آنفلوآنزا؛ چرا که ما به کمک واکسیناسیون، نادانسته داریم ویروس آنفلوآنزا را علیه خودمان و صنعت طیور میشورانیم و همین موضوع نیز در مورد واکسن هپاتیت B صادق است. متاسفانه در برنامه واکسیناسیون کشوری به ماهیت ویروسها و عواقب استریل کردن جامعه توجه نشده است. مثلاً ویروس آنفلوآنزا یکی از ویروسهای خطرناک است که قابلیت موتاسیون و تغییر ژنتیکی بسیار زیادی دارد. این ویروس از طریق تنفسی قابلیت انتشار بسیار سریع و وسیعی دارد و دوران کمون و تکثیر آن در بدن میزبان بسیار کوتاه است. مهمتر از همه این ویروس میتواند غیر از انسانها، صنعت طیور که از بعد گستردگی و اقتصادی و اشتغالزایی بعد از صنعت نفت قرار دارد و محور امنیت غذایی کشور است را در ورطه ورشکستگی محض قرار دهد و مشکلات داخلی را از تمام ابعاد شدیدتر میکند.
بیتوجهی به ویروسهای جاری از جمله نیوکاسل، برونشیت و گامبرو در صنعت طیور و تب برفکی در صنعت دام کشور نیز مواردی مهم از بیاعتنایی به امنیت غذایی کشور است که میتواند سبب تبعات غیرقابل کنترل برای جامعه شود. لذا باید ویروس کرونا را یک تلنگری بدانیم جهت تغییر رویههای اشتباه در اعمال برنامه واکسیناسیون کشور و تجدید نظر از شعارهای تبلیغاتی به تولید علم مبتنی بر تولید مقاله و بدون توجه به اینکه اثر تولید علم باید در صنعت، تولید، اقتصاد و زندگی مردم جاری و ساری شود نه فقط در نشریات و ژورنالها.
باید به این نکته توجه کنیم که حجم بازار جهانی واکسن و دارو در حیطه انسانی و دامی و طیور در سال بالغ بر ۷ تریلیون دلار است. به همین خاطر نه ویروسی ریشهکن و نه از کثرت بیماریها و معضلات بهداشتی کم خواهد شد. غیر از عواقب اقتصادی و بهداشتی، جنگ آتی هم بیشتر بیولوژی است؛ با استفاده از ویروسها در جهت گزینش نژادی و به منظور کنترل جمعیت کشورهای جهان سوم و در حال توسعه. در نتیجه، خود کشورها از جمله کشور ایران باید در زمینه تضمین امنیت زیستی و غذایی خود راسا، اقدام و زیر ساختهای لازم برای این کار را مهیا کند.ایسنا