کد خبر: ۲۴۵۷۶۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۹ - ۱۹ آبان ۱۳۹۸ - 2019November 10
وقتی مرد خطایی انجام می‌دهد جامعه مرد سالار حق را به او می‌دهد و می‌گوید مرد است پس حق دارد اما وقتی زنی دچار اشتباهی می‌شود بدترین عناوین به آن زده می‌شود بدون اینکه دلیل آن اشتباه را ریشه یابی کنند
شفاآنلاین>اجتماعی>روانشناسی>«شما تلویزیون دارید سینما نمی‌روید؟» این شاید عادی ترین صحبتی باشد که برخی جوانان به صورت طنز برای توجیه خیانت‌هایشان عنوان می‌کنند، با این مضمون که وقتی دارای همسر هستید باز هم این اجازه را دارید که ارتباط‌های خارج از چارچوب و عرف داشته باشید.

 با کمی دقت متوجه خواهید شد که چنین ارتباط‌هایی زیر پوست شهر در حال افزایش هستند و از آن جایی که به صورت مخفیانه صورت می‌گیرند آسیب شناسی دقیقی هم نسبت به آن‌ها صورت نمی‌گیرد اما این دلیل نمی‌شود که بتوانیم وجود چنین روابطی را انکار کنیم. اما چرا این اتفاق افتاده است؟ 

چند وقتی است که شاهد یک سری روابط نامتعارف در جامعه <Society>هستیم که طی آن برخی افراد متاهل به روابط خارج از چارچوب رو می‌آورند. دلیل به‌وجود آمدن چنین روابط نا متعارفی چیست؟

نباید فکر کنیم که این مسائل به یکبار و خلق‌الساعه به‌وجود آمده اند، این موضوع از زمان‌های قدیم وجود داشته است و در گذشته تا حد زیادی برای مردان پذیرفته شده هم بوده است،اما آنچه که امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم به این دلیل است که شناخت درست اولیه‌ای که باید قبل از ازدواج صورت می‌پذیرفت، رخ نداده است. 

ازدواجی موفق است و تداوم دارد که قبل از آن شناخت رخ داده باشد، در این ازدواج‌ها سلامت روحی و روانی و جسمی افراد کاملا تضمین شده است اما زمانی این ازدواج سالم رخ می‌دهد که افراد فرصت شناخت یکدیگر را داشته باشند. اکثر افرادی که امروز به چنین روابطی کشیده شده‌اند مربوط به دهه‌هایی هستند که ازدواج در آن بدون شناخت قبلی و کاملا سنتی رخ می‌داد.

 هر چند که حالا هم در برخی از موارد ازدواج‌ها به همین شکل اتفاق می‌افتند اما ازدواج‌هایی هم که بر پایه شناخت رخ می‌دهد معمولا به مشاوره‌هایی مراجعه می‌کنند که سواد لازم برای راهنمایی آن فرد را ندارند و بیشتر آن‌ها را برای تشکیل زندگی زناشویی دچار مشکل می‌کنند. 

بنابر این عدم وجود شناخت در ازدواج‌ها دلیل اصلی به‌وجود آمدن چنین روابطی بعد از ازدواج است چون طرفین بعد از ازدواجشان تازه شناخت پیدا می‌کنند و متوجه می‌شوند که همسرشان فرد دلخواه آن‌ها نیست و باز هم به جای رفتن پیش مشاور و درمان موضوع، با روابط خارجی سعی دارند خلاء وجودشان را پر کنند. 

کانال‌های ماهواره‌ای هم یکی دیگر از دلایلی هستند که سبب می‌شوند زوجهای جوان برای پیدا کردن روابط عاطفی اغراق شده که برای آن‌ها توصیف کرده‌اند در شبکه‌های مجازی شروع به ساخت شخصیتی متفاوت از خودشان کنند.

 شخصیت مجازی شکل می‌گیرد و معمولا ارتباط‌ها از همینجا شروع می‌شود اما این ارتباط‌ها تا چه زمانی می‌تواند مجازی باقی بماند، دقیقا زمانی که شکل واقعی پیدا می‌کند خانواده از هم پاشیده می‌شود هر چند که من فکر می‌کنم از همان ابتدای تشکیل شخصیت مجازی «خیانت» شکل گرفته است. به نظرم باید خیانت در کشور ما باز تعریف شود؛ به نظر من هر نوع رابطه‌ای که بین زن و شوهر فاصله ایجاد کند خیانت محسوب می‌شود، زوج‌های جوان باید این موضوع را بدانند و به آن آگاه باشند.

 در این گونه روابط بیشترین آسیب‌ها به زنان وارد می‌شود، وقتی مرد خطایی انجام می‌دهد جامعه مرد سالار حق را به او می‌دهد و می‌گوید مرد است پس حق دارد اما وقتی زنی دچار اشتباهی می‌شود بدترین عناوین به آن زده می‌شود بدون اینکه دلیل آن اشتباه را ریشه یابی کنند.

 در واقع قبح این مسئله برای مردان ریخته است و این موضوع بسیار خطرناک است و باید مورد بررسی قرار بگیرد چون امروز که زنان کشور به برابری بین زن و مرد معتقدند وقتی خیانت مرد را می‌بینند می‌تواند آسیب‌های زیادی را به همراه داشته باشد چون وقتی قدم اول کج برداشته شود قدم‌های بعدی هم با سرعت و در همان راستا برداشته می‌شود.

چرا در ادبیات روزانه به عنوان طنز این موضوع قبح شکنی می‌شود، مثلا گفته می‌شود «طرف زن دارد، ایدز که ندارد!» یا می‌گویند«کسی که در خانه درخت داشته باشد جنگل نمی‌رود؟ کسی که تلویزیون داشته باشد سینما نمی‌رود؟»

این صحبت‌ها دقیقا تحت تاثیر فیلم‌های ماهواره‌ای است. تا 2 سال پیش کارشناسان فریاد می‌زدند که این سریال‌ها تاثیر‌های مخربی را بر جامعه خواهد گذاشت اما کسی توجهی نمی‌کرد، حالا می‌بینیم که تاثیراتشان را بعد از گذشت چند سال نشان می‌دهند و ما حالا شاهدیم که این موضوع به قدری در افکار برخی افراد جامعه عادی‌سازی شده است که این دست روابط را عادی می‌پندارند، شاید خیلی از آن‌هایی که حتی این حرف‌ها را می‌زنند در عمل قبح داشته باشند و انجام ندهند اما این عادی سازی که از صحبت‌های روزانه و شوخی‌های ما نشات می‌گیرد می‌تواند در آینده نزدیک قبح خیلی از مسائل را در جامعه از بین ببرد.

در برخی موارد با اشخاصی رو به رو می‌شویم که در ابتدا متاهل یا مطلقه بودن خودشان را انکار یا پنهان می‌کنند و بعد وقتی رابطه به یک استحکام رسید این موضوع را عنوان می‌کنند که طرف مقابل تحت تاثیر احساسات نتواند کار درست را انجام دهد، به نظر شما این بازی با احساس دیگران نیست؟

این دقیقا سوء استفاده از احساس دیگران است. اگر کسی بخواهد از همان ابتدا صادقانه برخورد کند و بگوید من متاهلم و وارد یک رابطه شود، طرف مقابل اگر پایبند به اصول اخلاقی باشد وارد این رابطه نخواهد شد. فرد متاهل هم معمولا شروع به عجز و زاری می‌کند که همسرم چنین است و چنان است تا دل طرف مقابل را نرم کند این دقیقا بازی با احساس طرف مقابل است. 

این نوع رفتار در واقع نوعی دزدی عاطفی است؛ عواطف شخصی را به بازی می‌گیرند و بدون اینکه واقعیت را به آن نشان دهند او را وابسته و دلبسته خودشان می‌کنند بعد چهره واقعیشان را نشان می‌دهند، آن هم دقیقا زمانی که طرف دلبسته شده است. به این دلیل این کار همچنان تکرار می‌شود چون جواب داده است یعنی نتیجه دلخواه را از آن گرفته‌اند. بازی با احساسات افراد در کشور ما به هر دلیلی جواب داده است و ما شاهدیم که با عناوین مختلف این کار را انجام می‌دهند و به مقصود و هدفشان هم می‌رسند و این یعنی خیانت به خانواده‌ها.

آیا چشم و هم چشمی می‌تواند دلیل رواج این نوع روابط باشد؟

بله این موضوع یکی از دلایل افزایش و شیوع روابط نا متعارف است. چون گاهی هر چند اندک نسبت به جامعه داشتن چنین ارتباط‌هایی یک پز جدید و یک ابزار جدید برای خود نمایی است.

 جوانان به شکل‌های مختلف خودشان را به نمایش می‌گذارند که بگویند همیشه جذابیت‌های لازم را دارند، این یک خاصیت جوانی است اما برتری‌جویی این گونه که با فریب کاری و خیانت همراه است جوانان را به ابتذال می‌کشاند و وقتی«من» گفتن‌های فرد زیاد شود «ما» بودنش را فراموش می‌کند. وای به آن زمانی که همین جوانان برای یکدیگر نسخه هم می‌پیچند و در تبادلات اجتماعیشان فریب‌هایشان را منتقل می‌کنند.

برای جلوگیری از رواج این موضوع چه‌باید کرد؟

ما شناختی از ازدواج نداریم بنابر این نمی‌توانیم اهمیت آن را درک کنیم و همین می‌شود که بیشترین آمار طلاق را در کشور داریم. باید مشکلات ازدواج‌هایی که در آن چنین مشکلاتی به‌وجود می‌آید ریشه یابی شود مثلا کسی که می‌گوید من نمی‌خواستم با همسرم ازدواج کنم من را مجبور کردند، باید این مسئله اجبار تعریف شود که چرا همچنان به یک سری از زنان ازدواج تحمیل می‌شود؟ ما هنوز در سنت‌ها گرفتار هستیم و گیر کردیم. 

بنابراین این فرصت به جوان‌ها داده نمی‌شود که شناخت درست و دقیقی از هم داشته باشند. دیگر زمان آتش و پنبه گذشته است، جوان بالغ امروز که می‌خواهد ازدواج کند دیگر نه آتش است و نه پنبه، باید به آن‌ها فرصت داده شود که بیشتر یکدیگر را بشناسند. 

وقتی این شناخت‌ها حاصل شود همدلی ایجاد می‌شود و به دنبال آن اگر ازدواجی صورت بگیرد بدون تردید همراهی همیشگی خواهد بود و طرفین از زندگی لذت خواهند برد. نباید بگذاریم قبح روابط نا متعارف در افراد متاهل از بین برود چرا که اگر این اتفاق بیفتد دیگر خیانت شناخته نمی‌شود بلکه حق شناخته می‌شود و همه به دنبال حقوقشان می‌روند.

البته جامعه ایرانی که جامعه مذهبی است هر چند اندک این اتفاقات هم بزرگ جلوه می‌کند و برای آن باید چاره‌ای اندیشید.آفتاب یزد 


امیر محمود حریرچی 

آسیب شناس و جامعه شناس اجتماعی 
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: