کد خبر: ۲۳۹۸۷۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۵ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ - 2019August 19
در بخشي از قشر مغز كه كار بينايي را بر عهده دارد دو سلول در كنار هم قرار گرفته اند كه يكي رنگ سياه و يكي رنگ سفيد را درك ميكند
شفا آنلاین>سلامت>  مغز انسان مكانيسمي خاص در شناخت  كليت اشكال و تحريكات دارد  .  اگر چه يك توپ  شكلي "گرد "دارد و "رنگي "مشخص !واگرچه مغز "گردي "و "رنگ "را جدا جدا  تشخيص ميدهد اما خود" توپ "را هم به شكل يك أيتم مستقل  و حتي مقدم بر اين دو خصلت ، تشخيص ميدهد .

به گزارش شفا آنلاین:حتي اگر دهها خاصيت ديگر براي يك توپ ذكر كنيد باز كليت ان توپ و تاثيري كه ان كليت بر ذهن ميگذارد خاصيتي مستقل است و همين كليت است كه باعث شناخت ميگردد .

در بخشي از قشر مغز <Brain cortex>كه كار بينايي را بر عهده دارد دو سلول در كنار هم قرار گرفته اند كه يكي رنگ سياه و يكي رنگ سفيد را درك ميكند . يعني وقتي انسان رنگ سفيد را ميبيند در سلول سفيد ووقتي رنگ سياه را ميبيند در سلول سياه  ميزان خاصي از الكتريسيته بر اثر فعاليت اين سلول ها پديد مي ايد اما اگر هم زمان سفيد و سياه را كنار هم ببينيم ميزان الكتريسيته اي كه پديد مي ايد از دفعه قبل بيشتر خواهد بود .


در بيمارستان براي بررسي اين سلول ها در بالين بيماران سال ها پيش  از يك منبع نوراني كه خاموش وروشن ميشد استفاده ميكرديم اما الان سالهاست كه از يك صفحه شطرنج نوراني استفاده ميكنيم كه به تناوب خانه هاي سياهش سفيد و خانه هاي سفيدش سياه ميشوند !اين ساده ترين پاترن است

    اما به راستي معناي اين حقيقت در كار وبار روزمره ما چيست ؟يك معناي ان اين است كه وقتي به يك تابلو مينگريم تأثر نهايي ما چيزي ماوراي جزييات ان تأبلو است !معناي ديگر انكه وقتي  مجنوني عاشق ليلي خود ميگردد حالتي كه او در ليلي مييابد با جزييات چهره وحالات ليلي قابل توجيه نيست!

همين طور وقتي  طبيبان بيماري را تشخيص ميدهند البته كه جزييات علايم در اين تشخيص اهميت زيادي دارند اما نهايتا تصوير "كلي "بيماري است كه احساسات با تجربه طبيب  را تحريك ميكند و به تشخيص مي انجامد .اين دستور العملي براي استفاده از كليات در برابر جزييات نيست .شناخت ، ساخت وكاريست   كه را ه گريزي ندارد! .راه گريزي ندارد يعني اينكه اگر هزاران صفحه كتاب را هم در ذهن تلنبار كنيم و امتحانات بسيار دشواري را هم با اين حفظيات از سر بگذرانيم نهايتا به هنگام كار عملي و ويزيت بيماران تنها ان چيزهايي به كار ما مي ايند كه در گذشته به شكل يك ساختار ، احساسات ما را تحت  تاثير قرار داده اند !نقش معلم در كاربست  اطلاعات فني موجود در كتاب ها تنها و تنها در همين چارچوب است ، در شكل گيري ساختارهايي ذهني كه وراي ان جزييات ،كليتي را كه باعث تشخيص يا هر تصميم باليني ديگر ميشود شكل دهند  .به همين دليل است كه تكثر سرسام اور اطلاعات خام لزوم چنين اموزش باليني عملي اي را در شكل گيري ان كليت چند برابر ميكند . در برخورد وتأثر از موارد جديد هم  قطع نظر از اينكه بيمار باشند ، ساختمان ، يا يك موضوع اقتصادي، روش معلم و نحوه كار خود او  مهم تر از اطلاعات خامي است كه ارايه ميدهد اين روش است كه به شكل گيري يك ساختار كاملا جديد كمك ميكند تا در تجربيات بديع اينده هم به كار ايد  .از اينجا به بعد نتايج بسياري ميتوان گرفت اموزش و طبابت و عشق و افرينش ادبي همه با  اين موضوع در ارتباطند اما انچه كه من در اينجا ميخواهم به ان اشاره كنم اموزش دستياري پزشكي ماست كه بيشترين اسيب را از اين ناديده انگاري قوانين شناخت تجربه ميكند .

جايي كه دستياران تنها بر اساس حفظياتشان -كه ان هم توسط مؤسسات خاصي تقويت شده نه بيمارستان هايي كه تجربيات انها را صيقل داده باشند -ونه ساختار ها و توانايي هاي كسب شده شان در دوران عمومي  وبدون كمترين نظر خواهي از اساتيد -كه مسيول شكل گيري ان كليت هاو پاترن ها بوده اند - انتخاب ميشوند و در دوران دستياري هم تنها مسابقه اي جان فرسا در حفظ كردن هزار ان صفحه كتاب تعيين كننده قبولي و ردي و امكان عضويت هييت علمي است -مسابقه اي كه ماه هاي طولاني دستياران را از بخش ها يعني جاهايي كه ان ساختار موصوف ميتواند شكل بگيرد ميربايد -وكسي هم در بند نظر خواهي از استادان نيست  ، نهايتا ساختار هاي شكل نگرفته در دوران تحصيل ،  پس از فارغ التحصيلي در چارچوب محدود تجربيات قبلي و كار عملي پس از ان ، از نسخه هايي كه پزشكان شهر مينويسند  شكل خواهند گرفت .

راستي اگر ما طبيبان كه قاعدتا ميبايد  اطلاعات مختصري درباره ساخت و  كار مغز داشته باشيم  اين گونه رفتار ميكنيم ، اين گونه اموزش ميدهيم و اينگونه امتحان ميگيريم از ساير اقشار و گروه هاي اموزشي چه انتظاري ميرود؟ و اين احساس كه مطالب پيش گفته را در حرف توضيح واضحات بدانيم اما همين واضحات در عمل پياده نشوند  خود نشانه اي از همان كليت يا پاترن مفقوده است .
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: