چند روز قبل دختر جوانی با پلیس تماس گرفت و از ربوده شدنش توسط مردی بدنساز خبر داد. او گفت: صفحه اینستاگرامم بیش از 300 هزار فالوئر دارد بههمین خاطر درخواست تبلیغات در صفحهام زیاد بود یکی از افرادی که از من خواست تا تبلیغات کالاهایش را انجام دهم پسر جوانی به نام امیر بود
شفا آنلاین>اجتماعی> مدیر زن یک صفحه اینستاگرامی پرمخاطب که برای بستن قرارداد تبلیغاتی راهی پایتخت شده بود وقتی خود را در دام مردی پلید دید برای فرار از دست وی تا یک قدمی مرگ پیش رفت.
به گزارش شفا آنلاین:چند روز قبل دختر جوانی با پلیس تماس گرفت و از ربوده شدنش توسط مردی بدنساز خبر داد. او گفت: صفحه اینستاگرامم بیش از 300 هزار فالوئر دارد بههمین خاطر درخواست تبلیغات در صفحهام زیاد بود یکی از افرادی که از من خواست تا تبلیغات کالاهایش را انجام دهم پسر جوانی به نام امیر بود.
او ادامه داد: امیر ورزشکار بود و در رشته بدنسازی کار میکرد. او از من خواست برای پودرهای بدنسازی اش در صفحه اینستاگرامم تبلیغ کنم. باهم به توافق رسیدیم و درج آگهی تبلیغاتی در اینستاگرام موکول به قرارداد کتبی شد. با هم قرار گذاشتیم و از آنجایی که من ساکن خارج از تهران بودم به او گفتم که برایم سخت است به تهران بیایم. امیر هم پیشنهاد داد بدنبالم بیاید؛ قبول کردم و مرد جوان سوار بر خودروی شاسی بلندش به سراغم آمد. در راه بازگشت به تهران در بزرگراه آزادگان بودیم که ناگهان امیر تغییر مسیر داد.
از آنجا که مسیرها را بخوبی میشناسم این کار شک مرا برانگیخت و احتمال دادم نقشهای در سر داشته باشد. پرسیدم چرا تغییر مسیر داده که او گفت قصد دارد به باغی در شمال شهر بروند. دیگر مطمئن شدم که مرد ورزشکار نقشهای در سر دارد و شروع به داد و فریاد کردم. اما او به فریادهای من توجهی نکرد، من هم در ماشین را باز کردم.
امیر که تصورش را نمیکرد من چنین کاری انجام دهم از سرعتش کم کرد و من خودم را از ماشین بیرون انداختم. اما کیف و تلفن همراهم جا ماند. داخل کیفم وسایل با ارزشی بود از جمله یک شیشه عطر 8 میلیون تومانی که برادرم به عنوان کادوی تولد از فرانسه برایم آورده بود.
گزارش این آدم ربایی کافی بود تا تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شود. باتوجه به اطلاعاتی که دختر جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مرد ورزشکار خیلی زود بازداشت شد.وی در تحقیقات اولیه به جرم خود اعتراف کرد و گفت: زمانی که دختر جوان را سوار ماشین کردم تا باهم به تهران بیاییم برای یک لحظه وسوسه شدم که او را به خانه باغمان ببرم.
اما دختر جوان خیلی زود متوجه نقشهای که در سر داشتم شد. زمانی که شرایط را نامساعد دید در خودرو را باز کرد؛ من که ترسیده بودم سرعت ماشین را کم کردم و او خودش را به بیرون انداخت. بعد از طی مسافتی متوجه شدم که کیف و گوشی تلفن همراه او داخل ماشینم مانده است. گوشی را در کنار بزرگراه انداختم اما کیفش را برداشتم.
با اعتراف مرد جوان، او به اتهام آدم ربایی، سرقت و تهدید در اختیار کارآگاهان پلیس قرار گرفت.ایران