کد خبر: ۲۳۶۳۵۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۰ - ۱۵ تير ۱۳۹۸ - 2019July 06
ماجرای این پرونده به روز ٢٧ مرداد ‌سال ٨٣ برمی‌گردد. آن روز مردی جوان، پسری را که غرق خون بود، با خودش به یکی از بیمارستان‌های پاکدشت برد. او این پسر زخمی را در بیمارستان گذاشت و فرار کرد؛ پسری بی‌نام و نشان که بر اثر ضربه‌ چاقو حالت نیمه‌بیهوش داشت و در بیمارستان رها شد
شفاآنلاین>اجتماعی> توانایی راه‌اندازی شیرخوارگاه را نداشت؛ ساخت شیرخوارگاهی به نام مقتول؛ بنابراین قربان بعد از ١٥‌ سال حبس، در محوطه زندان رجایی‌شهر به دار مجازات آویخته شد.

به گزارش شفا آنلاین:این مرد میانسال ١٥‌ سال پیش شوهر سابق همسر موقتش را با چاقو زد و به دلیل این جنایت دو بار تا پای چوبه دار رفت. آخرین‌بار خانواده مقتول او را به شرط ساخت شیرخوارگاه بخشیدند و فرصتی دوباره به این مرد قاتل دادند، اما او نتوانست به وعده خود عمل کند. شیرخوارگاه ساخته نشد. مهلت قربان تمام شد و درنهایت او به دلیل ناتوانی در ساخت پرورشگاه، بعد از ١٥‌سال اعدام و پرونده این جنایت برای همیشه بسته شد.

ماجرای این پرونده به روز ٢٧ مرداد ‌سال ٨٣ برمی‌گردد. آن روز مردی جوان، پسری را که غرق خون بود، با خودش به یکی از بیمارستان‌های پاکدشت برد. او این پسر زخمی را در بیمارستان گذاشت و فرار کرد؛ پسری بی‌نام و نشان که بر اثر ضربه‌ چاقو حالت نیمه‌بیهوش داشت و در بیمارستان رها شد.


بلافاصله پزشکان معاینات و اقدامات لازم را روی این پسر زخمی انجام دادند، اما او دوام نیاورد و جانش را از دست داد. بنابراین با مرگ این پسر، پلیس در جریان ماجرا قرار گرفت و تحقیقات تیم تجسس برای شناسایی عامل قتل آغاز شد. کارآگاهان در نخستین گام به بازبینی دوربین‌های مداربسته بیمارستان پرداختند. فیلم دوربین‌های مداربسته نخستین سرنخ را به ماموران پلیس نشان داد. در این فیلم، مرد ناشناس بعد از تحویل پسر مجروح به بیمارستان سوار مینی‌بوس فیات قرمزرنگ شد. کارآگاهان در این مینی‌بوس زن جوانی را هم مشاهده کردند که سرنشین آن بود و با آن مرد از محل متواری شد.


درحالی‌که تحقیقات برای شناسایی هویت مقتول و عامل جنایت ادامه داشت، کارآگاهان دریافتند جسد متعلق به جوانی به نام مهدی  است. با مشخص شدن هویت مقتول، ماموران به تحقیق از خانواده او پرداختند. آنها نیز در تجسس‌ها به پلیس گفتند که مهدی چند وقتی می‌شد زنی به نام مهین را به عقد موقت خود درآورده بود و آن شبی که ناپدید شد هم به دیدن این زن رفته بود. همین اظهارات کافی بود تا کارآگاهان سراغ مهین بروند، اما مشخص شد او به عقد موقت مرد جوانی درآمده و همزمان با جنایت به همراه همسرش ناپدید شده‌اند.

بنابراین تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری مهین و شوهرش آغاز شد و درنهایت پس از انجام تحقیقات و بررسی‌ها، کارآگاهان جنایی ورامین موفق شدند این زن و همسر صیغه‌ای‌اش را در صومعه‌سرا دستگیر کنند. مهین وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، راز جنایت را فاش کرد و گفت: «مهدی  شوهر صیغه‌ای قبلی من بود.


پیش از عید ‌سال ٨٣ به‌صورت موقت با او ازدواج کردم، اما بعد از گذشت چند ماه مشکلات و اختلافاتی بین ما به وجود آمد. برای همین از او جدا شدم. چند وقت بعد از جدایی هم به عقد موقت قربان درآمدم. بعد از ازدواجم با قربان، یک روز مهدی با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد برای تبریک عید به دیدن مادرم بیاید. موضوع را به قربان گفتم و او هم حرفی نزد. برای همین مخالفت نکردم و مهدی به خانه ما آمد، اما وقتی قربان آن شب به خانه ما آمد و مهدی را آن‌جا دید، بشدت عصبانی شد. سعی کرد او را از خانه‌مان بیرون کند، اما دعوا بالا گرفت و  قربان، مهدی را با چاقو زد. بعد از این درگیری، قربان بشدت از کارش پشیمان شد. برای همین بلافاصله او را سوار مینی‌بوس فیات قرمزرنگش کردیم و به بیمارستان بردیم تا زنده بماند. خودمان هم از ترس فرار کردیم.»
با این اعترافات، قربان هم به این جنایت اعتراف کرد و گفت:   «من قصد کشتن مهدی  را نداشتم. آن شب خیلی از رفتارش عصبانی شدم. احساس کردم می‌خواهد با من لجبازی کند. برای همین درگیر شدیم و من ناخواسته به او ضربه زدم. خیلی زود هم پشیمان شدم و او را به بیمارستان رساندم تا زنده بماند. فکرش را نمی‌کردم که بمیرد.»

با اعتراف این زن و همسرش به جنایت، قاتل صحنه قتل را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات، پرونده این زن و شوهر برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. قضات دادگاه عامل اصلی قتل را به قصاص محکوم کردند. با تأیید این حکم، او برای نخستین‌بار پای چوبه دار رفت. وقتی طناب دار بر گردن قاتل بود، در آخرین دقایق، اولیای دم به مرد جوان مهلت دوباره‌ای دادند، اما با پایان مهلت، بار دیگر اولیای دم تصمیم به اجرای حکم گرفتند.


این‌بار با تلاش قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران و واحد صلح و سازش دادسرای جنایی، خانواده مهدی با گذاشتن یک شرط، از خون پسرشان گذشتند. آنها گفتند که اگر قاتل شیرخوارگاهی به نام مقتول در باقرشهر بسازد، از اعدام او منصرف خواهند شد. به‌دنبال این شرط، قربان که ۱۵‌ سال از عمرش را در زندان به سر برده بود، تلاش خود را برای ساختن شیرخوارگاه آغاز کرد، اما او توانایی ساخت شیرخوارگاه را نداشت، برای همین از مردم درخواست کمک کرد تا شاید با همیاری نیکوکاران کشور بتواند بعد از سال‌ها از قصاص نجات یابد، اما باز هم نتوانست مبلغ مورد نیاز برای ساخت شیرخوارگاه را تأمین کند. مهلت تمام شد و این‌بار قربان برای بار سوم پای چوبه دار رفت و دیگر نتوانست به زندگی بازگردد. او در محوطه زندان رجایی‌شهر به دار مجازات آویخته شد.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: