.طبق تعریف مرکزآمار، افراد دانشجو«بیکار»محسوب نمیشوند و متاسفانه دولت ها به جای ایجاد یا حداقل کمک به ایجاد مشاغل پایدار، برای پایین آوردن نرخ بیکاری بدون توجه به نبود زیرساخت های مناسب برای تحصیل دانشجویان، اقدام به گشودن درهای دانشگاه روی آحاد جامعه میکند و سرخوش از پایین نگه داشتن نرخ بیکاری است
شفا آنلاین>اجتماعی>در روزگاری نه چندان دور ،داشتن مدارک تحصیلی عالی یک افتخار محسوب می شد و افراد تحصیلکرده از شأن و
مقام اجتماعی بالایی برخوردار بودند.افرادی که فقط لقب مهندس،پزشک و ... را حمل نمیکردندبلکه درواقع مهندس و پزشک بودنداما با سیاست به زعم بنده نادرست گشودن بدون حساب و کتاب درهای دانشگاه به روی همه و تحویل دادن افرادی که صرفا مدرک تحصیلی داشتند ،روز به روز از شأن ومقام تحصیلات تکمیلی کاسته شد. درهمین ابتدای کلام ذکر این نکته ضروری است که بنده مشکلی با رواج علم در تمامی گوشهوکنار کشور ندارم و کسب علم و دانش را حق مسلم همه هموطنان عزیز میدانم.
اما به نظر بنده حقیر افرادی باید به دانشگاه بیایند که از برخي حداقلهای علمی برخوردار باشند تا بتوانند در زمان تحصیل از پس درسهای دانشگاهی بربیایند و از طرفی هر دانشگاهی باید از یک سری حداقلها برخوردار باشد و صرفا محلی برای خالی کردن جیب مردم نباشد .
طبق تعریف مرکزآمار، افراد دانشجو«بیکار»محسوب نمیشوند و متاسفانه دولت ها به جای ایجاد یا حداقل کمک به ایجاد مشاغل پایدار، برای پایین آوردن نرخ بیکاری بدون توجه به نبود زیرساخت های مناسب برای تحصیل دانشجویان، اقدام به گشودن درهای دانشگاه روی آحاد جامعه میکند و سرخوش از پایین نگه داشتن نرخ بیکاری است.
آنها یا نمی دانند یا میدانند و اهمیت نمیدهند که با این کار چه جفایی در حق همان دسته از دانشجویان میکنند،افرادی که حداقل چهار سال از عمر خود را که در واقع بهترین سالهای عمر از لحاظ نیروی جوانی است، در دانشگاه هایی که اکثرا فاقد استاندارد های لازم است، گذرانده اند بدون اینکه مهارت و دانش به درد بخوری یاد بگیرند و صرفا جیب بی انتهای دانشگاه ها را پرکرده اند.ای کاش همه ماجرا به اینجا ختم میشد .اصلیترین معضل اینجاست که دانشگاه ها جوان ۱۸ ساله سرشار از نشاط و انگیزه برای فعالیت و کسب و کار و «بدون ادعا» را تحویل گرفته اند و فردی مدرک به دست و البته اکثرا بدون مهارت و بسیار «پرادعا» را تحویل داده اند.فردی که در تصوراتش خود را شایسته میز ریاست میداند و کمتر از پشت میز نشینی را کسر شأن خود می داند؛ در حالی که در عمل مهارت و دانش چندانی ندارد.آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چرا چندسالی است که شرکت های خصوصی برای استخدام، شرط داشتن سابقه کاری را مطرح می کنند؟ آیا «گاهي» بهخاطر تجربه بد ناشی از استفاده از نیروهای تازه فارغ التحصیل شده نیست؟نیروهایی که در عمل چیزی در چنته نداشته اند و صرفا یک دانشنامه داشته اند.بازهم تکرار میشود که مسئولیت این ماجرا برمیگردد به کیفیت بسیار نازل بعضی از دانشگاه های ما که احساس میکنند تمام دانشجویان در رشته ای همچون «ریاضی محض» تحصیل میکنند و دیگر نیازی به تجربه عملی و کارآموزی در دوران تحصیل ندارند.به راستی بخش ارتباط با صنعت دانشگاه های ما چقدر فعال است؟ اما بیایید منصف باشیم،نمیشود تمام مشکل را به گردن دانشگاه ها انداخت.متاسفانه به علت فقر فرهنگی در میان مردم چنین جاافتاده است که برای داشتن شأن و مقام اجتماعی «حتما» باید مدرک دانشگاهی داشت.
بر همین اساس است که خانوادهها حتی از خرج و مخارج زندگی خود میزنند تا هزینه سرسامآور شهریه دانشگاه را بپردازند و فرزندشان به هر قیمتی شده در دانشگاه تحصیل کند و همه اینها در حالی است که آن فرزند استعداد شگرفی در کارهای دیگر مثلا «موسیقی»دارد اما بهخاطر فشار خانواده مجبور است به دانشگاه و رشته ای که به آن علاقه ای ندارد، برود.سیاست های غلط دولت ها و درک نادرست خانواده ها در مورد تحصیل در دانشگاه و چشم و هم چشمی سبب به راه افتادن سونامی بیکاری افراد تحصیلکرده شده است که وضعیت بسیار ناخوشایندی را به وجود آورده و حتما لازم است که سیاست تازه ای در مورد نحوه تحصیل در دانشگاهها و کیفیت آن ها اتخاذ شود.قانون
محمدرضا مظاهری/ پژوهشگر