اين يادداشت مرثيهاي نيست براي دانشجوياني كه بودند و نيستند، دانشجوياني كه سالم بودند و حالا سر و دست شكسته براي زنده ماندن ميجنگند. اين نوشته بهانهاي است كه بپرسم قرار است تا كي اتوبوسها خودكشي كنند؟
شفا آنلاین>اجتماعی>اتوبوسي خودكشي كرد چون لكنته فرسوده و رنجور بود، خودكشي كرد چون از چگونه بودنش رنج ميبرد و از پا افتادنش خسته شده بود. اتوبوسي خودكشي كرد، ده دانشجو كتاب زندگي را بستند تا بار ديگر يادمان بيايد وقتي آرزو ميكنيم بچههايمان صحيح و سالم بروند و بيايند، جواني را و زندگي را از آنان گرفتهايم.
متأسفانه و هنوز و همچنان آرزو ميبافيم كه راهها خود به خود درست شود كه ديوارها خود به خود از سر راه اتوبوس كنار برود و زايندهرود خود به خود خروشان شود چون آرزو كردن عادت تاريخي ماست، چون كنشهاي ما در برابر رويدادها عقلاني نيست. آيا ما بيماريم و نياز به روانكاوي(Psychoanalysis) فردي و جمعي داريم وقتي نماينده مجلس محرومترين شهرستان كشور با لكسوس شاسي بلند گمرك اخلاق و قانون را ناديده ميگيرد و سرفرازانه طلبكار ميشود؟ اتوبوسها خودكشي ميكنند، راهها گمراه ميشوند، بخاريها آتش ميگيرند، مرداني از گرسنگي خود را زير كارتن پنهان ميكنند، جوانان جوياي كار سرانجام تسليم جنون بيكاري ميشوند و طاقتازدستداده از روي پل زنده بودن را به آسفالت ميبخشند. آيا ما بيبرنامه زندگي ميكنيم كه نابسماني، ناكامي، خودكشي و مردن براي ما تبديل به امري طبيعي شده است؟ آيا برخي از مسئولان و كارگزاران ما فقط خود را دوست دارند كه دانشآموزان و دانشجويان ناگهان در پيچ و خم كجتابي راهها و فرسودگي ماشينها از رسيدن باز ميمانند؟ و ما همچنان آرزو ميكنيم.... اما و اي كاش ما بزرگترها كه پدريم، كه مادريم، كه مسئوليم كمي، فقط كمي بيشتر از كمي، تفكر كنيم چنان فيلسوفان كه تابع عقلند نه احساسات تا تدبيرهايمان ثمربخش باشد گرچه هيچ انساني را از احساسات گريزي نيست اما ميدانيم همه عقلا مسئوليت فردي و اجتماعي را چنان وجدان آگاه و بيدار در فرايند تصميمات مد نظر قرار ميدهند.نتيجه ساده؛ اگر تصميمي درست باشد كاركرد آن اتوبوس را به مقصد ميرساند، درياچه اروميه خشك نميشود، كودكان آبقند نميخوردند، بيكاران سماق نميمكند، مادران جان به لب نميشوند به خاطر پرپر شدن رعناها و رضاهايشان، پدران سر به بيابان نميگذارند و بستگان سر در چاه فرو نميبرند. اين يادداشت مرثيهاي نيست براي دانشجوياني كه بودند و نيستند، دانشجوياني كه سالم بودند و حالا سر و دست شكسته براي زنده ماندن ميجنگند. اين نوشته بهانهاي است كه بپرسم قرار است تا كي اتوبوسها خودكشي كنند؟
فريدون صديقي