مهدی کوشکی متولد جهرم پزشک داوطلب هلالاحمر است. در پیادهروی اربعین امسال مثل سه سال گذشته اعزام شده و در طول ماموریت دو عملیات احیا انجام داده است که یکی از آنها موفقیتآمیز بوده است
شفاآنلاین>سلامت> لبخند از روی لبانش حذف نمیشود، لهجه شیرین شیرازی صحبتهایش را شیرینتر میکند. هر چند سعی دارد که خودش را جدی و گاهی عبوس نشان دهد اما موفق نمیشود.
به گزارش شفاآنلاین، مهدی کوشکی متولد جهرم پزشک داوطلب هلالاحمر است. در پیادهروی اربعین امسال مثل سه سال گذشته اعزام شده و در طول ماموریت دو عملیات احیا انجام داده است که یکی از آنها موفقیتآمیز بوده است. پزشک شوخطبعی است و با شوخیهایش فضا را برای بیماران (patients)صمیمیتر میکند. با او گفتوگویی کوتاه در یکی از پایگاههای هلال احمر کشور در مسیر پیادهروی اربعین انجام دادهایم.
دکتر از خودتان برایمان میگویید؟
سه سال است که به عنوان پزشک(Doctor) داوطلب در مراسم پیادهروی اربعین شرکت میکنم؛ امسال دو عملیات احیا داشتیم که یکی از آنها موفقیتآمیز بود.
میتوانید ماجرا را برایمان تعریف کنید؟
مردی ٥٧ ساله داروی اشتباهی خورده بود؛ دارو که نه، این مرد اشتباهی واکس مو خورده بود و بعد از اینکه دچار حمله قلبی و تنفسی شده بود، به این مرکز درمانی مراجعه کرد و خوشبختانه عملیات احیا موفقیتآمیز بود.
واکس مو را چطور خورده بود؟
گویا همسفرش واکس مو را در شیشه نوشابه ریخته بوده و این بنده خدا نصف شب تشنه بوده و این بطری را اشتباهی به جای آب خورده بود.
دکتر انگار عربی را کم و بیش بلد هستید؛ در این سفرها یاد گرفتهاید یا از قبل هم با این زبان آشنایی داشتید؟
نه؛ من اصلا عربی بلد نیستم. در این سفرها کمی با اصطلاحات و حرفهایشان آشنا شدهام اما با زبان عربی از قبل آشنایی نداشتم.
در این مدت که اینجا بودیم، شوخطبعی شما خیلی به چشم ما آمد. در این خدمتگزاری ویژه شوخطبع هستید یا اینکه کلا شوخ هستید؟
من پزشک خیلی جدیای هستم، شوخی نمیکنم و صحبتهایم جدی است که کمی مایه طنز دارد. شاید اینطور به نظر میآید ولی برخورد با آدمها متفاوت است؛ من با هر کسی هم نمیتوانم شوخی کنم.
در شیراز طبابت میکنید؛ یعنی مطب دارید؟
در شیراز درمانگاه خصوصی دارم.
با هلال احمر چطور آشنا شدید؟
تقریبا به ٦-٧ سال پیش برمیگردد. یکی از همکارانم به تهران رفت تا برای حج و خدمت به زائران حج اعزام شود؛ من به او گفتم اسم من را هم بده. همین شد که فردایش به من زنگ زدند و گفتند بیا برو کربلا. سال بعدش هم به مکه اعزام شدیم و این شد که شدیم پای ثابت حج و زیارت.
دکتر چند سوال شخصی میپرسم؛ اوقات فراغتتان را چطور میگذرانید؟
من اوقات فراغتی ندارم؛ همه زمانهای من فراغت است.
اهل موسیقی هستید؟
نه؛ خیلی زیاد.
کتاب چطور؛ آخرین کتابی که خواندید؟
اگر فرصتی باشد کم و بیش اهل مطالعه هستم. اسم آخرین کتاب را یادم نیست، به مناسبت روز پزشک یکی از همکاران آن را به من هدیه داده بود.
موضوع کتاب را هم یادتان نیست؟
چرا؛ در مورد این بود که چگونه یک آدم نفس میکشد؛ کلا موضوع کتاب پزشکی بود.
اهل فوتبال هستید یا نه؛ پرسپولیسی هستید یا استقلالی؟
فجر سپاسی شیراز. کیف کردید؟ این را گفتم که دیگر نگویید استقلال یا پرسپولیس.
فیلمها یا سریالهایی که با موضوع پزشکی و جامعه پزشکان ساخته شده است را دیدهاید؟
خیلی کم دیدهام. من کلا وقت آزاد آنچنانی ندارم. از ٧ صبح که بیرون میروم تا ١١ شب خارج از خانه هستم و بعد از آن هم دیگر به سرگرمیهایی مثل تلویزیون نمیرسم.
غیر از هلال احمر در ارگانهای دیگر هم فعالیتهای داوطلبانه انجام میدهید؟
عضو بسیج جامعه پزشکی هم هستم.
از سن و سال خودتان هم برایمان میگویید؟
٤٧ ساله هستم و دو فرزند دارم.
دوست دارید که بچههایتان هم پزشک شوند؟
اصراری ندارم که راه من را ادامه بدهند. مهمترین چیز علاقه و اشتیاق برای انتخاب رشته و مشخصکردن مسیر زندگی است. راهشان را باز گذاشتهایم تا خودشان آیندهشان را انتخاب کنند و برایش تلاش کنند.شهروند