کد خبر: ۱۸۶۵۴۴
تاریخ انتشار: ۰۳:۱۵ - ۰۸ اسفند ۱۳۹۶ - 2018February 27
ترس عاملی است که بسیاری از کارآفرینان احتمالی را اسیر خود کرده است و آنها را به وادی سردرگم کننده اما و اگر ها می کشاند؛ اما ترس برای من بزرگ ترین عامل انگیزه بخشی بود که در مسیر کارآفرینی ام داشتم.
شفا آنلاین>اجتماعی> ترس عاملی است که بسیاری از کارآفرینان احتمالی را اسیر خود کرده است و آنها را به وادی سردرگم کننده اما و اگر ها می کشاند؛ اما ترس برای من بزرگ ترین عامل انگیزه بخشی بود که در مسیر کارآفرینی ام داشتم.

به گزارش شفا آنلاین:زمانی که شرکتم را در اسپانیا راه اندازی کردم، هیچ سرمایه گذاری<investment> پیدا نکردم و هیچ سیستم مناسبی نیز برای سرمایه گذاری جمعی وجود نداشت. من که سرمایه ای نداشتم، کسب و کارم را با تنها روش ممکن شروع کردم و پیش بردم: در واقع من به فروش و به کارگیری محصولات دیگران می پرداختم. این کار باعث شد که برند خودم را بسازم، اعتبار پیدا کنم و سرمایه مورد نیازم را به دست آورم. اما خیلی زود متوجه شدم که اگر تکنولوژی خودم را عرضه نکنم، دچار محدودیت های زیادی خواهم شد.

نخستین مانع این بود که کنترل زیادی بر محصولاتی که دیگران تولید می کردند، نداشتم. دومین مانع زمانی پیش آمد که شرکتی که محصولاتش را برای فروش به من می داد، منحل شد. این مشکل بسیار بزرگی برای من بود. از لحاظ احساسی به مشتریانم وابسته بودم و دوست داشتم آنها به وسیله محصولات تکنولوژیک که می فروختم، به موفقیت برسند. به نظر من چنین رابطه ای با مشتری زمانی ایجاد می شود که احساس کنید حل کردن مشکلات مشتریان هدف اصلی شماست.
 
چطور بر ترسم غلبه و کسب و کارم را راه اندازی کردم؟

به همین خاطر زمانی که آن شرکت منحل شد، از این که دیگر نمی توانستم به مشتریانم کمک کنم، احساس خیلی بدی داشتم. از طرفی در آن بازه زمانی توانسته بودم گروهی از کارشناسان برنامه نویسی و متخصصان فناوری را استخدام کنم. نمی خواستم به امید تشکیل مجدد آن شرکت بنشینم. اسپانیا در آن زمان در بحران اقتصادی شدیدی قرار گرفته بود و تشکیل یک کسب و کار جدید مسئله ای ریسکی بود. در واقع حتی فروش محصولات شرکت های دیگر نیز به نظر غیرممکن می رسید. آیا باید تیم خوبی که گرد هم آورده بودم را رها می کردم؟ یا ما استعداد و دانش کافی برای شروع یک کسب و کار کاملا جدید را داشتیم؟

حل کردن مشکلات، خود معمولا به معنای حل مشکلات دیگران است

یکی از چالش هایی که هنگام تولید محصولات جدید رخ می دهد، این است که هر کدام از مشتریان، افراد منحصر به فردی هستند و نیازهای خاصی نیز دارند. پیشینه، بازار و سیستم کاری شان متفاوت است. هر شرکت مانند موجودی زنده و پیچیده است. تولید محصول تکنولوژیکی که نیازهای یک شرکت را برآورده می کند، به معنای آن نیست که آن محصول پاسخگوی نیاز شرکت های دیگر نیز هست. ما می دانستیم که برای کسب موفقیت باید روی نیازهای مشتریان متمرکز شویم، نه این که ساده ترین کاری را که می توانیم، انجام دهیم. ما می بایست نیازی را رفع می کردیم.
 
مسئله اساسی ما در این شرکت این بود که چطور می توانیم تکنولوژی ایجاد کنیم که نه فقط برای یک مشتری، بلکه برای عده زیادی از آنها کارساز باشد؟ فشار زیادی روی من بود و دوست داشتم بتوانم با فروش محصولاتم به مشتریان به آنها کمک کنم. در نهایت متوجه شدم که روش حل این مشکلم این است که مشکلات مشتریانم را حل و فصل کنم. آن لحظه که متوجه شدم تیم کاری ام می تواند راه حل های خوبی را در زمینه هوش مصنوعی تولید کند و به فروش برساند، لحظه ای حیاتی برای من بود. ما کاربری مان را از فروش محصولات دیگران، به تولید محصولات کارآمد جدید تغییر دادیم. اما کار ساده ای نبود. تولید محصولات مبتنی بر هوش مصنوعی، آن هم در اوج بحران اقتصادی اسپانیا کمی ترسناک به نظر می رسید. وظیفه زیادی بر دوشم بود.
 
از لحاظ قانونی می بایست تا 18 ماه پشتیبانی مشتریان قبلی را ادامه می دادم و از طرفی مجبور بودم مشتریان جدیدی نیز برای محصول آینده ام پیدا کنم. من هنوز فهرستی را از مشتریان احتمالی ام داشتم که از محصولات شرکت قبلی خرید نکرده بودند. این مشتریان قطعا در مورد شرکت جدید من و محصولات آزموده نشده آن تردید بسیاری داشتند. هنوز چیزی وجود نداشت که به آنها ثابت کند تکنولوژی جدید ما کارساز است. اما دل به دریا زدم و سعی کردم با معرفی و ارائه محصولی منحصر به فرد و پشتیبانی خوب از مشتریان، آنها را به خرید محصولاتم ترغیب کنم.

ترس با من در تک تک گام هایی که بر می داشتم همراه بود. من مهره ناشناخته ای بودم و می بایست با غول های تکنولوژی رقابت می کردم. برای این که تحت تاثیر احساس ناشناخته بودن قرار نگیرم، روی مشکلات مشتریان متمرکز شدم. مصرف کنندگان همواره می خواهند از شرکت های مطرح و معروف خرید کنند، اما اگر شما به عنوان یک شرکت نوپا، به آنها نشان دهید که نیاز و خواسته های شان را درک می کنید و از مشکلات شان آگاهید، می توانید مشکل «ناشناخته بودن» خود را کنار بگذارید. شما باید هر طور که شده، ترس را کنار بگذارید، دست به کار شوید و باور کنید که هر چند که ناشناخته و نوپا هستید، اما می توانید از بهترین و مشهورترین شرکت ها نیز قدرتمندتر باشید. تا زمانی که خودتان، خود را باور نکنید، هیچ کس این کار را نخواهد کرد.مجله پنجره خلاقیت

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: