کد خبر: ۱۷۶۲۶۵
تاریخ انتشار: ۰۵:۱۵ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ - 2017December 04
این بیماری ها، پس از آن- که انسان جدید از انسان ابتدایی يعنی نئوندرتال حاصل شد- به وجود آمد : این تحقیق اشاره میکند که بیماری جنون شخصیتی، یک فرگشت یا تکامل جدید است و پس از ایجاد انسان جدید از انسان ابتدایی یعنی نئوندرتال حاصل شده است.
شفا آنلاین>سلامت>در قسمتهای گذشته در همین کانال بحث مفصلی در مورد افزایش حجم مغز انسان از انسانهای ابتدایی تا انسان جدید داشتيم. و دیدیم که حجم مغز انسان،<Human brain volume> سیر تصاعدی دارد ولی با یک استثنا طی سیر تکامل، مواجه هستیم و آن نئوندرنالهای انسان نما هستند که مغزشان از مغز انسان امروزی بزرگتر بوده است. آیا فقط مغز بزرگ، فرهنگ ساز و تمدن ساز است؟!اگر جواب بله هست، چرا نئوندرتالها منقرض شدند؟ چرا امروز هیچ اثری از آنها روی کره زمین نمانده است؟ چرا ابزار هوش بزرگ آنها به کارشان نیامد؟ در زیر مقاله ای علمی و تحلیلی را در این مورد ميخوانيم شاید گوشه هایی از این ابهام را باز کند.

اسکيزوفرني و اضطراب :
به گزارش شفا آنلاین:این بیماری ها، پس از آن- که انسان جدید از انسان ابتدایی يعنی نئوندرتال حاصل شد- به وجود آمد :
این تحقیق اشاره میکند که بیماری جنون شخصیتی، یک فرگشت یا تکامل جدید است و پس از ایجاد انسان جدید از انسان ابتدایی یعنی نئوندرتال حاصل شده است.جان کریستال می گوید: موجودات ابتدایی شبیه به انسان، اضطراب نداشتند. بله علت اسکيزوفرني ناشناخته باقی مانده است، ولی محققان می دانند که ژنها نقشی بسیار پر اهمیتی را در فرایند این فرگشت بازی میکنند.

و مولف بزرگ اول اندرسن از دانشگاه اولسو در نروژ و دانشگاه کالیفرنیا در سان دیگو میگوید برخی معتقدند که بیماری اسکيزوفرني میتواند نتیجه تاثیرات جانبی تغییرات ژنتیکی مفیدي باشد که مرتبط با کسب صفات بشری مانند زبان و مهارتهای معرفتی پيچيده است!(توجه کنیم، کسب مهارتهای پیشرفته بشری همیشه سودمند نیستّ . جنون یکی از ثمرات پیشرفت مغز بشری است!!)و آن، شاید گرایش ما را برای تکامل ذهن هایمان بیشتر کند

اندرسن و همکاران او مانند سوراب سرينيفاسان و فرانشيسکو بيتلا، هر دو از دانشگاه اولسو به ژنهای انسان نئوندرتال نگاه کردند که بیش از دیگر موارد، به نزدیکان انسان قدیم شباهت دارد، تا مناطق معینی از ژنومي را که ممکن است درباره اصل بیماری اسکيزوفرني در تاریخ تکاملی سخن بگويد، معین نمایند.آنها زبان وراثتي را از طریق تحقیقات روابط گسترده ژنوم در اشخاص مبتلا به بیماری اسکيزوفرني تحلیل کردند و این، با بررسي معلومات ژنومي انسان نئوندرتال است.

اين تحلیل، این احتمال را به محققان نشان می دهد که مناطق ژنومی مشخصی، گاهی پس از تفاوت و ایجاد انسان جدید از نئوندرتال، انتخاب و برگزیده می شود.مناطق ژنوم انسان- که مرتبط با بیماری اسکيزوفرني است- با نام مناطق خطر ابتلا شناخته میشود . اين مناطق که در انسان جدید ایجاد شده است از آن مواردی- که در ژنوم انسان ابتدايي یا نئوندرتال بود- متفاوت است.به همین دلیل این ژنها با بیماری اسکيزوفرني، مرتبط است زیرا نقشی اساسی در ایجاد این اختلال دارد.و اندرسون ادامه میدهد که نتايج کشف شده، درباره بیماری جنون شخصیتی، اشاره دارد که بیماری پس از متفاوت شدن انسان جدید از نئوندرتال ایجاد شده است .

تحلیل :
در دو بیماری اضطراب منتشر و اسکيزوفرنی با علائم مثبت عصبی مواجه هستیم .با کمبود علائم مواجه نیستیم. مثلا در بیماری افسردگي، خلق منفی در فرد ایجاد ميشود یعنی بیمار، چیزی کم دارد ولی در بیماری اضطراب، یا جنون، چیزی اضافه همراه با بیمار است. مثلا احساس ترس یا توهم که به صورت بینایی ، شنوایی، لامسه، و ... است .

ایجاد علامت مثبت، نیازمند کارکرد بیشتر سلولهای مغزی است.(مغز نئوندرتال ها بزرگتر از مغز انسان امروز بود و این مغز بزرگ، نیازمند انرژی بیشتری است در حالی که حتما کارکرد بیشتر و مفیدتری ندارد. مغز بزرگ همانطور که انرژی بیشتری مصرف میکند، میتواند با تحریکات بیشتر و عدم مهار مناسب ايمپالسها در اعصاب، خطرات زيادي مانند تشنج یا عصبانيتهاي شدید یا افکار مزاحم مانند وسواس و انقباضات شدید در عضلات داشته باشد، مغز بزرگ وقتی سودمند است که مهاري بزرگ هم روي آن باشد وگرنه زندگی ای را به آتش ميکشد).

گاهی مهار عملکرد سلولها، خیلی مفیدتر از تحریکات پی در پي آنهاست. اگر سلولهای مغزي، استراحت نکنند و گاهی عملکرد آنها کم نشود، با طوفاني از تحریکات عصبی مواجهيم که نمونه آن در تشنج یا بیماری اسکيزوفرني یا اضطراب منتشر و یا اسپاسنهاي شدید عصلاني نمود دارد. نمونه واضح آن افراد مبتلا به فلج مغزی هستند که با از میان رفتن بخشی ا مغز آنها که تحریمات را در قسمتهای پایین تر مهار میکند، با اسپاسم و انقباض شدید عضلات مواجهيم . پس مغز بزرگ سودمند است به شرطی که مخاري وی آن باشد و اگر این نها نباشد،همان مغز کوچکتر جانوران دریا مفیدتر است.

پرکاری سلولهای مغزی و عدم کنترل آنها فقط محدود به مسائل بالا نیست مثلا عصبانيتهاي شدید در حد جنون یا افکار مزاحم در ذهن که گاهی به حد واسواس فکری و یا حتی عملی میرسد، تحلیل های بی مورد که منجر به حسادت و کینه و دشمنی های بیهوده میشود، تصورات اشتباه نسبت به اطرافیان با تحلیلهای معیوب ذهنی و ... اینها هم بر اثر تحریکات اضافه در مغز رخ میدهد.

تعداد زیاد نورونها و سلولهای عصبی، مهم نیست. مهم برقراری یک هماهنگی خوب و سوپاپ اطمینان مناسب بين سلولهاست این سوپاپ اطمینان است که فردی را مثبت میکند وگرنه فشار زیاد، اگر با سوپاپ و ترموستات مناسبی تخلیه نشود، همه چیز را در هم خواهد شکست .نئوندرتال ها انرژی زیادی را صرف مغز بزرگ خود میکردند ولی شاید مهار مناسبی بر مغز فعال خود نداشتند و این بدترین فاجعه در یک جامعه است

و امروز هم مغزهای بزرگ و فعال هست ولی مهار مناسبی را روی آن شاهد نیستیم. نمونه آن پیشرفت تکنولوژی و ساخت بمب هسته ای، هیدروژنی و بمب مادر و امثال آنهاست که در دست پر مغزان بی مهار امروز قرار گرفته است و در آینده هم، همین پرمغزان بی مهار، روبات ها و هوش مصنوعي ای را خواهند ساخت که هرگز قابل مهار نخواهند بود و در آن زمان، آرزوی هر کدام از آن پر مغزشان بی مهار شاید این باشد که باز گردند و باز گردند و مغز فعال خود را تا حدی مهار کنند!!

شاید با این مقاله تا حدی بتوان دلیل انقراض موجودات پر مغزی مانند نئوندرتالها را فهميد. توصیه میشود به سلسله مباحث پنج قسمتي بحثی درباره هوش و تفاوتهای آن بین گونه ها و نژادهای مختلف در همین کانال مراجعه شود.

پزشک آنلاین

دکتر سید سلمان فاطمی [ متخصص داخلی مغز و اعصاب ]
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: