هیچ خبری از بوی غذا نیست. آن طرف در هم هیچ کس انتظارش را نمی کشد. همین که کلید را داخل قفل می چرخاند با خنده می گوید: «گفته باشم خانه ام شلوغ پلوغ است. خانه مجردی است دیگر...».
شفا آنلاین>اجتماعی>هیچ خبری از بوی غذا نیست. آن طرف در هم هیچ کس انتظارش را نمی کشد. همین که کلید را داخل قفل می چرخاند با خنده می گوید: «گفته باشم خانه ام شلوغ پلوغ است. خانه مجردی است دیگر...».
به گزارش
شفا آنلاین: هیچ خبری از بوی غذا نیست. آن طرف در هم هیچ کس انتظارش را نمی کشد. همین که کلید را داخل قفل می چرخاند با خنده می گوید: «گفته باشم خانه ام شلوغ پلوغ است. خانه مجردی است دیگر...».
هوا تقریبا تاریک شده است که وارد یکی از خانه های مجردی<Single houses> می شوم.مریم را سال هاست می شناسم . دختری مهربان، بی حاشیه اما پر جنب و جوش. هنوز یادم نرفته روزی که پایش را در یک کفش کرد که دیگر نمی خواهد با خانواده اش زندگی کند. گوشش هم به حرف هیچ کس بدهکار نبود. چیزی حدود ده سال پیش. آن موقع ها داشتن خانه مجردی هنوز آن قدرها معنا نداشت یا هنوز مثل امروز مد نشده بود، شاید دل نگرانی پدر و مادر مریم هم بی دلیل نبود. دختری 28 ساله، تحصیل کرده، خوش بر و رو ، موفق در زندگی اجتماعی و در کار، بالاخره با وجود همه مخالفت ها از خانه پدری کند و رفت. به سراغش میروم. جایی در حوالی میدان هفت تیر تهران.
هزارتوی زندگی مجردی جوانان
هیچ خبری از بوی غذا نیست. آن طرف در هم ، هیچ کس انتظارش را نمی کشد.
همین که کلید را داخل قفل می چرخاند با خنده می گوید: «گفته باشم خانه ام شلوغ پلوغ است. خانه مجردی است دیگر. وقتی آقا بالا سر نداشته باشی که هی نق بزند به کثیفی خانه ، زندگی می شود این. خودم آقا و خانم خانه هستم. هر جور بخواهم می گذرانم. »
یادم که می افتد چقدر تقلا کرد تا توانست خانواده اش را راضی به جدا زندگی کردن کند نمی توانم از خیر سوالم بگذرم « راضی هستی؟»
« خوب است. اما اگر تنهایی و مردم آزاری بعضی همسایه ها را از آن درز بگیری. به ویژه تنهایی گاهی توی دلم را خالی می کند. وقتی همسایه ها می دانند یک دختر تنها هستی باید بیشتر حواست را جمع کنی ، آن ها خیلی از رفت و آمد مجردها خوششان نمی آید. مردها و پسرهای همسایه هم دردسرهای دیگری دارند. از همه بدتر این که هر کسی میفهمد از خانواده جدا شده ام و تنها زندگی می کنم از ازدواج با من پشیمان می شود. گاهی فکر می کنم اشتباه کردم و زود تصمیم گرفتم. جامعه ما ... حتی مردان جوان که مثلا امروزی هستند، نمی پسندند دختری را انتخاب کنند که تنها زندگی می کند.
در تمام این سال ها خیلی ها فقط دنبال این بودند که با یک دختر مستقل زندگی مجردی داشته باشند بدون آن که آن را رسمی کنند.
من هم که اهلش نبودم. فرصت هایم یکی یکی از دست رفت.» همیشه همین قدر رک و راحت بود.زمزمه می کند:« تنهایی گاهی تقدیر ما نیست ترجیح ماست. »فرانک اما وضع مالی اش همه جوره خوب است. سال ها خارج از ایران زندگی کرده. الان دو سالی می شود که به ایران آمده اما اصلا فکرش را هم نمی کند بتواند با پدر و مادرش زندگی کند. خانه ای شیک در خیابان ظفر دارد و به تنهایی زندگی میکند. خیلی هم عادت به رفت و آمد و دید و بازدید های رایج ما ایرانی ها ندارد. وقتی که از زندگی مجردی اش حرف می زند خیلی احساس نگرانی و اضطراب از تنها بودنش را حس نمی کنی. می گوید: برای همسایه ها تنها بودن موضوع عجیبی نیست. کسی به من کاری ندارد،هر کس سرش به کار خودش است. بیشتر با تنهایی اش و کلاس پیانوی تفننی و شاگردانش که می آیند و می روند خوش می گذراند.
می خواهند خودشان باشند
آمارها را در ذهنم مرور می کنم. " 30 درصد جوانان کلان شهرها زندگی مجردی دارند" . برخی هم از آمار 22 درصدی همین جوان ها می گویند.
جوان هایی که زندگی مجردی را انتخاب می کنند دو دسته هستند. آن ها که با وجود داشتن خانواده ترجیح شان این است که به تنهایی خانه ای اجاره کنند و زندگی مستقل را تجربه کنند و دسته دوم هم کسانی که اجبار آن ها را وادار به تنها زندگی کردن ؛ کرده است. دانشجوها، جوانانی که به دنبال کار به شهرها آمده اند و یا آن ها که از همسر جدا شده اند و ناچارند تنها زندگی کنند.
روی صحبت این گزارش با آن دسته اولی هاست. کسانی که تنهایی و سختی ها را به جان می خرند اما دلشان میخواهد خودشان باشند و خودشان.
نتایج یک پژوهش
مجید ابهری، استاد دانشگاه، آسیب شناس وعضو مرکز نخبگان تشخیص مصلحت نظام است. او از آمار 22 درصدی جوان هایی می گوید که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند آن هم در حالی که خانواده آن ها در همان شهر هستند. ابهری از پژوهشی که روی موضوع زندگی مجردی انجام داده شده و علت انتخاب زندگی مجردی توسط این دسته از جوانان می گوید:« وقتی از 1640 دختر و پسری که مجردی زندگی می کردند علت جدا زندگی کردنشان سوال شد، 80 درصد آن ها توافق اخلاقی نداشتن با خانواده و محدود بودن رفت و آمد با دوستان را بیان کردند.
بعد از آن هم طلاق ، جدایی از همسر و نبود تمایل به بازگشت به خانواده بعد از زندگی مستقل و توانایی مالی قابل توجه، دوست نداشتن محل زندگی والدین ازنظر جغرافیایی از دلایل دیگر این جوان ها بود. البته 15 درصد پسرانی که زندگی مجردی را انتخاب کرده بودند زندگی با جنس مخالف را علت انتخاب خود بیان کردند به عبارتی همان ماجرای ازدواج سفید که بنده از پنج سال پیش راجع به آن و آسیب های این نوع ازدواج در رسانه ها هشدار دادم چرا که تحقیقات نشان داده ازدواج سفید موجب کاهش آمار ازدواج و افزایش شلختگی فرهنگی است.
به عبارتی اگر برای ازدواج جوانان برنامه ریزی نکنیم باید منتظر عوارض آزاردهنده این گونه همباشی ها باشیم.» ابهری همچنین از علت زندگی مجردی جوان هایی که خانواده آن ها در شهرهای دیگر زندگی می کنند می گوید و این که این افراد ، اشتغال ، ادامه تحصیل، علاقه نداشتن به بازگشت به زادگاه خود به دلیل محدودیت امکانات تحصیلی ، آموزشی و تفریحی و دارا بودن امکانات بیشتر در کلان شهرها را علت برگزیدن زندگی مجردی و دوری از خانواده بیان کرده اند.
این آسیب شناس اجتماعی همچنین خاطرنشان میکند: حدود 70 درصد از افراد مورد پژوهش پسر و 30 درصد دختر بودند و این جامعه آماری از شهرهای تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و رشت انتخاب شدند که به ترتیب مقام های اول تا پنجم را در مورد انتخاب زندگی مجردی توسط جوانان به خود اختصاص دادند.
بعضی ها شورش را در می آورند
برای پیدا کردن سوژه هایی که به دنبال زندگی مجردی هستند شاید مشاوران املاک یکی از بهترین و البته اولین انتخاب ها باشند. گروهی که به واسطه شغلشان از زیر و بم زندگی این نوع از جوانان اطلاع دارند. وقتی به سراغ مشاوران املاکی می روم که در مناطق بالای شهر هستند خوب می فهمم که بیشتر زندگی های مجردی به سبک و سیاق گروه اول، در بالای شهر بیشتر هستند. مناطقی که به قولی خانواده های پولدار هستند و کنار آمدن با جدا شدن فرزندان برای آن ها سخت نیست. نریمان که در یکی از بنگاه های زعفرانیه تهران بارها برای جوان هایی که دلشان خواسته تنها زندگی کنند خانه پیدا کرده میگوید: « از این جور موارد این جا زیاد است . دخترو پسر هم ندارد. خانواده ها پولدار هستند و با این مسئله راحت کنار می آیند.»
می پرسم: جوان هایی که به دنبال خانه مجردی هستند دلشان زندگی مستقل می خواهد و یا به دنبال آزادی و بی بندوباری هستند؟
**«همه جور هستند. هم مجردهایی که می خواهند تنها زندگی کنند و هم جوان هایی که شر و شیطان هستند و مکانی می خواهند برای مهمانی و تفریح و خوش گذرانی. البته بیشتر، پسرها از گروه دوم هستند و دخترها مدل اول یعنی می خواهند مستقل باشند. »
می پرسم: برخورد صاحب خانه ها با اجاره دادن خانه به مجردها چطوراست؟
**« حدود 10 سال پیش معمولا به جوان های مجرد خانه نمی دادند چون تعریفی از زندگی مجردی وجود نداشت. بعد از مدتی اما همه چیز جا افتاد. ولی دوباره دو، سه سالی است که دوره خانه ندادن صاحب خانه ها به پسران و دختران مجرد شروع شده . بعضی هایشان شورش را در می آورند. رفت و آمدهای خارج از عرف . مهمانی زیاد ، دوست بازی واز این جور مسائل .
زندگی مجردی ام چارچوب دارد
شایان جوان 36 سالهای است که از 26 سالگی به تنهایی زندگی کرده و چند سالی است که در برجی در نیاوران زندگی می کند. جوانی که موقعیت مالی خوبی دارد. تجربه او که به گفته خودش جوانی قانونمند است جالب است. می گوید: « من به شدت به دنبال استقلال بودم.
از 13 سالگی کار کردم و روحیه ام مستقل بود. به ویژه آن که وقتی یک نفر از سنی می گذرد به خاطر تفاوت نسل ها درک متقابل بین او و خانواده و به تفاهم رسیدن کمی سخت میشود . این که در شوخی ها مثلا به پدر عنوان «کولر خاموش کن» را می دهند شاید ساده ترین مثالی باشد که بتوان مطرح کرد. من معتقدم که یک جوان 30 ساله نیاز به مامن و تنهایی دارد. به همین دلیل از سال ها قبل زمینه آن را چیدم و بالاخره از خانواده جدا شدم. حتی پدرم همراه من به دنبال خانه می گشت. به هر حال باید پذیرفت که جامعه از فضای سنتی فاصله گرفته و جوان ها به دنبال استقلال در زندگی هستند.»
هزارتوی زندگی مجردی جوانان
شایان زندگی مجردی را به داشتن همخانه ترجیح داده است:« از آن جا که من قانون مدار و وسواسی هستم هیچ گاه به دنبال داشتن همخانه نبوده ام اگر چه پسران و یا حتی دخترانی بوده اند که به من پیشنهاد دادند حتی در خانه آن ها با هم زندگی کنیم اما نپذیرفته ام.»
او بعد هم ادامه می دهد: «در برج محل زندگی من شاید هفت، هشت جوان به صورت مجردی زندگی می کنند و همسایه ها و مدیریت ساختمان با این موضوع هیچ مشکلی ندارند البته چند وقت پیش یکی از همین جوان ها مسائلی را پیش آورد که هیئت مدیره ساختمان او را از مجموعه بیرون کردند.»
چارچوب زندگی مجردی
یکی از ایرادهایی که از زندگی مجردی گرفته می شود جدا شدن جوان از جمع خانواده است اما شایان اعتقاد دارد این موضوع به روحیه افراد بر می گردد:«بیشتر رفت و آمدهای من خانوادگی است به نحوی که همسایه ها گمان می کنند متاهل هستم. حتی گاهی چندین روز خانه پدر و در کنار خانواده ام می مانم بدون آن که به خانه خودم سر بزنم. زندگی مجردی من چارچوب دارد و معتقدم که باید حتی مراقب انتخاب دوستانم هم باشم. من معتقدم خانه مقدس است و چون محل زندگی من است باید مراقب رفت و آمدهایی که در آن می شود، باشم . »
زندگی با "شوگر ددی" ها
شایان البته تاکید می کند که یکی از دغدغه هایش را حتما بنویسم «من گاهی غصه می خورم که می بینم برخی از خانواده ها به خاطر مشکلات اقتصادی و یا حتی برخی بدون آن، دختران خود را به سمت آزادی بیش از اندازه که همان بی بندو باری است سوق می دهند به نحوی که دختران به دنبال پسرانی هستند که خرج آن ها را تامین کنند حتی واژه «شوگر ددی» هم این روزها زیاد به کار میآید. مردان سن وسال دار، متاهل و پولداری که زندگی دختران را تامین می کنند و متاسفانه در بسیاری از موارد خانواده دختر هم در جریان این رابطه هستند.»
شایان اگر چه از زندگی مجردی اش ابراز رضایت می کند اما در لابه لای حرف هایش می توان به خوبی فهمید که تنهایی گاهی برایش آزاردهنده می شود: « تنهایی به هر حال سخت است. شاید زیاد اتفاق نیفتد ولی برخی از شب ها کابوس می بینم و با ترس از خواب بیدار می شوم.»
جالب است بدانیم که آیا زندگی مجردی تاثیری در این که او تا کنون ازدواج نکرده، داشته است؟ بدون مکث می گوید: بله تاثیرداشته . اما بیش از این موضوع وقتی دوستانی را می بینم که به خاطر رسیدن به استقلال ازدواج کرده اند و به مشکل برخورده اند انگیزه ای پیدا نمی کنم که به ازدواج فکر کنم . از او می پرسم ، آیا ممکن است انتخاب او برای زندگی، ازدواج با دختری باشد که مانند او زندگی مجردی داشته است: بدون مکث می گوید، اگر آن دختر همانی باشد که من دوست دارم ، زندگی مجردی او مانع از ازدواجم نمی شود. الان دیگر این حرف ها معنایی ندارد.
او بعد هم تاکید می کند: «من زندگی بعد از 50 سالگی را تجربه نکرده ام. ولی دوستان متمولی دارم که دردهه 50 و 60 زندگی خود هستند و ازدواج نکرده اند واکنون حسرت داشتن زندگی و فرزند را دارند . حتی یکی از دوستانم که پزشک و 63 ساله است اکنون افسرده شده و می گوید اگر زمان به عقب برگردد در 20سالگی ازدواج می کند.
شاید من هم بعدها متوجه بشوم اشتباه کرده ام اما الان با توجه به زندگی های ناموفقی که می بینم نگاهم به ازدواج چیز دیگری است.»نکته دیگری که این جوان به آن اشاره می کند ماجرای ازدواج های سفید است. موضوعی که هنوز حتی در دستگاه های دولتی مرتبط با جوانان هم نگاهی جدی به آن وجود ندارد. اما گویا ماجرا واقعی تر از این حرف هاست. شایان می گوید: «موارد بسیاری را می شناسم که دختر و پسر با هم زندگی می کنند و حتی خانواده دختر هم از این ماجرا باخبر است حتی خانم هایی هم به من پیشنهاد داده اند که با هم زندگی کنیم. جالب این که این خانم ها استقلال مالی دارند. این موضوع ؛ چند سالی است که به مسئله ای عادی به ویژه در شهرهای بزرگ از جمله تهران تبدیل شده است.»
تامین خواسته دو طرف
فرید نیز جوانی 21 ساله است که وقتی دیپلم گرفت از خانواده جدا شد. « پدرم استاد دانشگاه و مادرم پزشک است .وقتی به آن ها گفتم که دلم می خواهد مجردی زندگی کنم به راحتی پذیرفتند اما با این شرط که داخل مجتمع خودمان خانه ای برایم بگیرند. با این شرط هم من به خواسته ام رسیدم و هم آن ها بر رفت و آمد و زندگی من نظارت دارند. هر دو هم راضی هستیم.» او بعد هم ادامه میدهد: به نظرم در شرایطی که جامعه به سمت مدرن شدن پیش می رود و تمایل جوانان به سمت زندگی مجردی زیاد می شود، این گونه جدا زندگی کردن بتواند نظر هر دو طرف را تامین کند البته به شرطی که جوان فقط به فکر مستقل زندگی کردن باشد نه بی بند و باری.
مرفهان و زندگی مجردی
ماجرای زندگی این جوان ها همان چیزی است که ابهری به آن اشاره می کند این که طبقه اجتماعی در انتخاب این شیوه از زندگی موثر است. به گفته این آسیب شناس اجتماعی در تحقیقات صورت گرفته مشخص شده است که 80 درصد جوان هایی که زندگی مجردی دارند ، یا فرزندان خانواده های مرفه هستند و یا میراث قابل توجهی از والدین به آن ها رسیده است و البته 20 الی 30 درصد آن ها هم فرزندان اقشار متوسط رو به بالا هستند. این استاد دانشگاه و آسیب شناس اجتماعی می گوید: ناگفته نماند که فرزندان خانواده های کم درآمد در صورتی که به سمت زندگی مجردی کشیده شوند بیشتر به صورت گروهی یا دسته جمعی زندگی می کنند، به صورت همخانه و یا زندگی در پانسیون .
به گفته وی بر اساس داده های این پژوهش دخترانی که به دنبال زندگی مجردی هستند بیشتر انگیزه تحصیل یا کار دارند و درصدی از آن ها هم زنانی هستند که شکست زناشویی خورده اند و انگیزه جنسی و مالی دارند اما پسران انگیزه خود را از زندگی مجردی آزادی و استقلال از خانواده اظهار کرده اند.
وی خاطرنشان می کند: برخی از افرادی که زندگی مجردی دارند جوان نیستند، حدود 40 تا 50 درصد جوان هایی هستند که به دلایل مختلف به صورت مجردی زندگی می کنند و حدود 22 درصد هم در شهری زندگی می کنند که خانواده آن ها در همان شهر زندگی می کنند.
در حسرت زندگی مجردی
در این بین نمی توان گروهی از جوان ها را نادیده گرفت که زندگی مجردی ندارند اما در حسرت داشتن خانه و زندگی مجردی هستند. مهتاب 35 ساله است. بعد از آن که خیلی سال پیش از پسری که دوست داشت جدا شد دیگر فرصتی که دلش بخواهد را برای ازدواج پیدا نکرد. از همان زمان هم خودش را با کار مشغول کرد. زندگی مجردی یکی از خواسته هایش است که نمی تواند جدی به آن فکر کند. می گوید: «خیلی دلم می خواهد برای خودم تنهایی خانه بگیرم و مستقل شوم. اما پولش را ندارم. حقوق دو میلیون تومانی پرداخت اجاره خانه و خرج زندگی و رفت و آمد و تفریح اصلا مجال فکر کردن به این ماجرا را نمی دهد. تازه خیلی از دوستان دیگرم هم همین طور فکر می کنند اما آن ها هم از پس خرج و مخارج زندگی مجردی بر نمی آیند.»
6 کلان شهر
باوجود تمام این صحبت ها شنیدن از آخرین آمارها که میگوید 30 درصد از جوانان شش کلان شهر تهران، مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز و اهواز زندگی مجردی دارند جای تامل دارد. این عدد را علی اشرف نظری دانشیار علوم سیاسی دانشگاه تهران به خراسان میگوید و تاکید میکند: این رقم شامل جوانانی می شود که به دلایل مختلفی چون تحصیل، مهاجرت و ... به صورت مجردی زندگی میکنند. وی خاطرنشان می کند: آن چه که می تواند به واقع خانواده را تحت تاثیر قرار دهد و آن را تضعیف کند این است که جایگاه خانواده در ذهن افراد مخدوش شود به عبارتی زندگی مجردی جوانان زمانی به رکن خانواده آسیب میزند که آن ها خود را به طور کامل از خانواده منفک کنند و ارتباطات آن ها قطع شود در حالی که اگر یک جوان در بین خانواده زندگی کند اما تعلق خاطر به خانواده و اعضای آن نداشته باشد این امر به همان میزان و در همان چارچوب آسیب رسان است.
هزارتوی زندگی مجردی جوانان
وی با تاکید براین که باید مراقب گسترش تفکر خانواده گریزی باشیم، خاطرنشان می کند: این همان دیدگاهی است که اصالتی به خانواده نمی دهد و بحرانی است که پیامدهای عدیده ای برای جامعه دارد.نظری در پاسخ به این سوال که آیا فکر نمی کنید آمار 30 درصدی درباره جوانانی که در کلان شهرهای کشور خانه مجردی دارند بزرگ نمایی باشد اظهار می کند : امیدوارم که شرایط به این میزان اغراق نباشد ولی مشکلات و واقعیت ها با امید و خوش بینی ما حل نمی شود به ویژه آن که بررسی های غیررسمی از طریق محیط دانشگاهی و مراکز مشاوره دانشجویی حاوی گزارش های تکان دهنده ای هستند که نشان میدهد باورهای دانشجوهای قدیم با دانشجویان جدید چارچوب کاملا متفاوتی دارد.زندگی مجردی این روزها در بین اهالی بالای شهر رونق گرفته است؛ خوش خیالی است که این گونه بیندیشیم هنوز این مسئله جوان های دیگر را درگیر نکرده است آن هم وقتی می شنویم جوان هایی در سطح میانی و یا پایین جامعه در حسرت داشتن همین نوع زندگی هستند اما پشتوانه مالی ندارند.
حواسمان به گذشت زمان ، زندگی مدرن و جوانانی که خواسته های متفاوتی دارند باشد.خراسان