کد خبر: ۱۷۱۸۸۷
تاریخ انتشار: ۰۶:۵۹ - ۰۷ آبان ۱۳۹۶ - 2017October 29
البته ویژگی شخصیت نارسیسیستیک ترامپ، هر چند بدخیم، با الگوهای «فروید»، «کرنبرگ» و «کوهات» درباره نارسیسیسم هم خوانی ندارد و ما را به مدل روان شناسی اجتماعی و روان کاوی خانواده در بررسی پاتولوژی آن چه من، «آرمان- من» می نامم معادل Ideal Ego Pathology به تبعیت از دیدگاه «ژان برژره»، روان کاو فرانسوی، نزدیک می کند.
شفا آنلاین: در این مقاله سعی من بر این است که براساس مطالعه ای کوتاه بر تاریخچه زندگی دونالد ترامپ، از سه نسل قبل تا به حال، به بررسی ریشه ای برخی مسائل شخصیتی او از دیدگاه روان کاوی بپردازم. «دونالد ترامپ» از دید تقسیم بندی «اتو کرنبرگ»، سازمان دهی مرزی شخصیت دارد ولی برخلاف بسیاری از منتقدان، یک بیمار روان پریش یا سایکوتیک نیست.
 
البته ویژگی شخصیت نارسیسیستیک ترامپ، هر چند بدخیم، با الگوهای «فروید»، «کرنبرگ» و «کوهات» درباره نارسیسیسم هم خوانی ندارد و ما را به مدل روان شناسی اجتماعی و روان کاوی خانواده در بررسی پاتولوژی آن چه من، «آرمان- من» می نامم معادل Ideal Ego Pathology به تبعیت از دیدگاه «ژان برژره»، روان کاو فرانسوی، نزدیک می کند.


«خورخه آلمان»، روان کاو آرژانتینی با رویکرد لکان، اخیرا بر افرادی که دونالد ترامپ را «سمپتوم نظام سرمایه داری» در آمریکا قلمداد کرده بودند ایراد گرفت و اشاره کرد که دونالد ترامپ باعث برانگیخته شدن یک «فانتاسم» می شود. این فانتاسم متراکم کننده «ژوییسانس» یا لذت غیرعادی و بیش از حد در سطح فراسوژگی Trans subjecte می شود.
 
 آسیب شناسی روانی شخصیت دونالد ترامپ

به این ترتیب سعی من، بررسی ریشه های اودیپی این فانتاسم در ترامپ است. از آن جایی که این یک بررسی روان کاوی کاربردی است، زمینه را برای تحقیقات وسیع تر در آینده فراهم می کند.

تصور من بر این است که ارتباط تنگاتنگی هم بین گفتمان ترامپ و زیست- سیاست وجود دارد که به آن هم به طور خلاصه خواهم پرداخت. در زیر بعضی متغیرهای مورد مطالعه را در شخصیت ترامپ مورد بررسی قرار خواهم داد؛ مرز؛ دیوار؛ برج؛ آرایش مو؛ ارتباط با پدر و مادر؛ ارتباط با زن؛ اعتبار دوباره دادن به آمریکا؛ کارآموز و مدل؛ نام پدر.

اگر مطالعه ای بر تاریخچه زندگی «فرد ترامپ» (Fred Trumpf)، پدربزرگ پدری ترامپ، بکنیم متوجه مسائل زیر می شویم: از آلمان به آمریکا مهاجرت کرد و از سربازی در آلمان فرار کرد و بعد گذرنامه آلمانیش باطل اعلام شد و هیچ وقت نتوانست به آلمان برگردد و در آمریکا از دنیا رفت. جالب توجه است که این عضو خانواده ترامپ در ورود به آمریکا در نام خانوادگی تغییری داد:

Trump به جای Trumpf
 
بی دلیل نیست که حرف حذف شده از تلفظ آلمانی اسمش حرف اول اسم خودش و بعدها پسرش فردریک بود. البته شواهد نشان می دهد که چند قرن قبل، فامیلی ترامپ Drumpf بود و بعدها  Trumpf و سپس Trump شد. در هر صورت، حروف «اف» و «د» رقابت بین دونالد ترامپ و پدر را نشان می دهد و درصدد بازیافت هویت قدیمی خودش با آن همانندسازی می کند.
 
 آسیب شناسی روانی شخصیت دونالد ترامپ

این نشانه یک مشکل هویتی و در عین حال رقابت اودیپی با پدر را می رساند که نام خانوادگی را از او به ارث می برد. این تغییر نام می تواند در شکل گیری آرمان «من» در دونالد ترامپ و فانتاسم او موثر باشد؛ مثلا این که به این ترتیب راحت تر تصور کند که موفقیت در نام خانوادگیش نهفته است: Triumph، Trump دیگر این بود که پدربزرگ دونالد ترامپ در ورود به آمریکا به عنوان مهاجر قبل از هر چیز به عنوان «کارآموز یا شاگرد سلمانی» کار گرفت. این مساله، ارتباط با کشمکش ناخودآگاه دونالد ترامپ در نگاه داشتن آرایش موی عجیبش که از سوی دیگر حالتی «فالیک» داشته، برعکس پدرش که موهایش کم پشت تر بوده و دوسوگرایی به پدربزرگ پدری را محتمل می سازد.

مدل سیاسی ترامپ در دیوارکشی ادامه مدل دو نسل قبل زندگی پدربزرگش است که به کار تاسیس رستوران پرداخته بود، بعد از شغل سلمانی. از طرف دیگر، گناه فرار از کشور و زیر پا گذاشتن قانون در پدربزرگ ترامپ باعث ایجاد خانواده ای مادرسالار شد که در آن همسر فرد ترامپ، پدربزرگ دونالد ترامپ، که نامش «الیزابت» بود با پسرخردسالش که اسمش «فرد» بود سازمان Elizabeth Trump & Son را تاسیس کند. جنبه زناکارانه Oedipal, incestual نمادین در این سازمان و ادامه آن توسط دونالد ترامپ همین مسیر «فانتاسماتیک» منطبق بر آرمان من پاتولوژیک را خاطرنشان می کند.

از طرف دیگر، پدربزرگ ترامپ حداقل سه رستوران در شهر مختلف آمریکا و یکی در کانادا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تاسیس کرد که در قسمت پشتی رستوران، زنانی به عنوان کارگر جنسی حضور داشتند و یک فاحشه خانه بود. این رستوران ها نیاز به دیوارکشی و کنترل ورود و خروج داشتند.
 
دولت کانادا از 1905 این کار را قانونا ممنوع کرد و از آن به بعد می توان گفت که نوع دیگری از گناه از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافت، ولی در عین حال در درون ساختار آرمانی خانوادگی قرار می گیرد. البته این از طریق «مادر» یعنی مادربزرگ دونالد ترامپ به نسل بعد انتقال می یابد، چون پدر دیگر کار زیادی نمی کرد. این که پدربزرگ دونالد ترامپ مهاجر آلمانی به آمریکاب اشد و پسرش یعنی پدر دونالد ترامپ در شرایطی ریشه آلمانی خانواده پدریش را انکار کند و آن را از سوئد بداند، خود در شکل دیگری ساختار اودیپی رقابت با پدر و فانتاسم ترامپ موثر است.

در این جا ما با شکل گیری نوعی نارسیسیسم مواجه هستیم که برعکس تصور در راستای نام پدر است، اگرچه با آن رقابت هم دارد. این ساختار اهمیت دادن به کار دو نسل قبل در راستای یک مدل مادرسالار را که سپس پدرسالار می شود در شکل گیری نارسیسیسم دونالد ترامپ نشان می دهد. او فانتاسمی را دنبال می کند و شکل گیری ایده ال ها در طول سه نسل گذشته چگونگی پیدایش یک آرمان من پاتولوژیک را نشان می دهد.

مقابله ترامپ با پذیرش مهاجر و رویکرد ناسیونالیستی او در سیاست، نوعی مکانیسم دفاعی در انکار چیزی است که گناه نسل های قبل را بر گردن می گذارد و در عین حال مثل سیکلی معیوب نارسیسیسم او را مستحکم تر نگاه می دارد و در این بین رقابت ناخودآگاه اودیپی را در بر دارد.
 
 آسیب شناسی روانی شخصیت دونالد ترامپ

عبارت مکررا مورد استفاده ترامپ در برگرداندن مجدد عظمت به آمریکا یعنی تکرار عظمتی که خودش به سازمان نیمه ورشکسته پدرش داد. این عبارت، کلید رقابت اودیپی او البته در چارچوب اسم پدر و ریشه فانتاسم او در تسلط اودیپی بر مادر است. به این ترتیب می توانیم ارتباط بین ساختار آرمان- من و نارسیسیسم در دونالد ترامپ و متغیرهایی را که در ابتدا به آن ها اشاره کردم نشان دهیم.

در سازمان دهی مرزی شخصیت با شخصیت نارسیسیستیک ایرادی که بر مدل کرنبرگ در کاربرد آن بر شخصیت ترامپ وارد است، این است که او باوجود داشتن شخصیتی نارسیسیستی فردی نیست که در کار حرفه ایش در گذشته ناموفق بوده باشد.

ایرادی که می توان بر مدل نارسیسیستیک فروید گرفت پس گرفتن انرژی جنسی از ابژه و دور شدن از دنیای اطراف است، در صورتی که اختلال در اعتماد به نفس هم در ترامپ ظاهرا دیده نمی شود. این ها ما را به ریشه های متفاوتی از یک خانواده مادرسالار که حافظ آرمان در انتقال آرمان من و اسم پدر است جلب می کند که دریچه ای جدید را در مطالعه پاتولوژی آن باز می کند.

ترامپ از یک سو نارسیسیسم خانوادگی را در راستای آرمان های خانواده ادامه می دهد؛ به صورت کاملا سیستماتیک و ناخودآگاه کارهای پدر و پدربزرگ را دنبال می کند، تو گویی برخی الگوهای رفتاری او عینا مثل پدربزرگش در قرن نوزدهم است؛ مثلا بی دلیل نیست که اکنون تبلیغاتی برای فروش مرسدس ینز قدیمی ترامپ می شود؛ آن چه پدربزرگ از آلمانی بودنش کنار گذاشته بود.

مهم ترین برنامه تلویزیونی دونالد ترامپ از سال 2004 تاکنون در شبکه «ان. بی. سی» نامش «کارآموز» باشد: The apprentice، همان چیزی که اولین شغل پدربزرگش در ورود به آمریکا بود. ولی با این حال با ساختن برج های ترامپ و سازه های بلند از قبیل هتل می خواهد یک سر و گردن در رقابت اودیپی از پدر و پدربزرگ بالاتر باشد.کامران علی پناهی، روانشناس: در این مقاله سعی من بر این است که براساس مطالعه ای کوتاه بر تاریخچه زندگی دونالد ترامپ، از سه نسل قبل تا به حال، به بررسی ریشه ای برخی مسائل شخصیتی او از دیدگاه روان کاوی بپردازم. «دونالد ترامپ» از دید تقسیم بندی «اتو کرنبرگ»، سازمان دهی مرزی شخصیت دارد ولی برخلاف بسیاری از منتقدان، یک بیمار روان پریش یا سایکوتیک نیست.
 
البته ویژگی شخصیت نارسیسیستیک ترامپ، هر چند بدخیم، با الگوهای «فروید»، «کرنبرگ» و «کوهات» درباره نارسیسیسم هم خوانی ندارد و ما را به مدل روان شناسی اجتماعی و روان کاوی خانواده در بررسی پاتولوژی آن چه من، «آرمان- من» می نامم معادل Ideal Ego Pathology به تبعیت از دیدگاه «ژان برژره»، روان کاو فرانسوی، نزدیک می کند.

«خورخه آلمان»، روان کاو آرژانتینی با رویکرد لکان، اخیرا بر افرادی که دونالد ترامپ را «سمپتوم نظام سرمایه داری» در آمریکا قلمداد کرده بودند ایراد گرفت و اشاره کرد که دونالد ترامپ باعث برانگیخته شدن یک «فانتاسم» می شود. این فانتاسم متراکم کننده «ژوییسانس» یا لذت غیرعادی و بیش از حد در سطح فراسوژگی Trans subjecte می شود.
 
 آسیب شناسی روانی شخصیت دونالد ترامپ

به این ترتیب سعی من، بررسی ریشه های اودیپی این فانتاسم در ترامپ است. از آن جایی که این یک بررسی روان کاوی کاربردی است، زمینه را برای تحقیقات وسیع تر در آینده فراهم می کند.

تصور من بر این است که ارتباط تنگاتنگی هم بین گفتمان ترامپ و زیست- سیاست وجود دارد که به آن هم به طور خلاصه خواهم پرداخت. در زیر بعضی متغیرهای مورد مطالعه را در شخصیت ترامپ مورد بررسی قرار خواهم داد؛ مرز؛ دیوار؛ برج؛ آرایش مو؛ ارتباط با پدر و مادر؛ ارتباط با زن؛ اعتبار دوباره دادن به آمریکا؛ کارآموز و مدل؛ نام پدر.

اگر مطالعه ای بر تاریخچه زندگی «فرد ترامپ» (Fred Trumpf)، پدربزرگ پدری ترامپ، بکنیم متوجه مسائل زیر می شویم: از آلمان به آمریکا مهاجرت کرد و از سربازی در آلمان فرار کرد و بعد گذرنامه آلمانیش باطل اعلام شد و هیچ وقت نتوانست به آلمان برگردد و در آمریکا از دنیا رفت. جالب توجه است که این عضو خانواده ترامپ در ورود به آمریکا در نام خانوادگی تغییری داد:

Trump به جای Trumpf
 
بی دلیل نیست که حرف حذف شده از تلفظ آلمانی اسمش حرف اول اسم خودش و بعدها پسرش فردریک بود. البته شواهد نشان می دهد که چند قرن قبل، فامیلی ترامپ Drumpf بود و بعدها  Trumpf و سپس Trump شد. در هر صورت، حروف «اف» و «د» رقابت بین دونالد ترامپ و پدر را نشان می دهد و درصدد بازیافت هویت قدیمی خودش با آن همانندسازی می کند.
 
 آسیب شناسی روانی شخصیت دونالد ترامپ

این نشانه یک مشکل هویتی و در عین حال رقابت اودیپی با پدر را می رساند که نام خانوادگی را از او به ارث می برد. این تغییر نام می تواند در شکل گیری آرمان «من» در دونالد ترامپ و فانتاسم او موثر باشد؛ مثلا این که به این ترتیب راحت تر تصور کند که موفقیت در نام خانوادگیش نهفته است: Triumph، Trump دیگر این بود که پدربزرگ دونالد ترامپ در ورود به آمریکا به عنوان مهاجر قبل از هر چیز به عنوان «کارآموز یا شاگرد سلمانی» کار گرفت. این مساله، ارتباط با کشمکش ناخودآگاه دونالد ترامپ در نگاه داشتن آرایش موی عجیبش که از سوی دیگر حالتی «فالیک» داشته، برعکس پدرش که موهایش کم پشت تر بوده و دوسوگرایی به پدربزرگ پدری را محتمل می سازد.

مدل سیاسی ترامپ در دیوارکشی ادامه مدل دو نسل قبل زندگی پدربزرگش است که به کار تاسیس رستوران پرداخته بود، بعد از شغل سلمانی. از طرف دیگر، گناه فرار از کشور و زیر پا گذاشتن قانون در پدربزرگ ترامپ باعث ایجاد خانواده ای مادرسالار شد که در آن همسر فرد ترامپ، پدربزرگ دونالد ترامپ، که نامش «الیزابت» بود با پسرخردسالش که اسمش «فرد» بود سازمان Elizabeth Trump & Son را تاسیس کند. جنبه زناکارانه Oedipal, incestual نمادین در این سازمان و ادامه آن توسط دونالد ترامپ همین مسیر «فانتاسماتیک» منطبق بر آرمان من پاتولوژیک را خاطرنشان می کند.

از طرف دیگر، پدربزرگ ترامپ حداقل سه رستوران در شهر مختلف آمریکا و یکی در کانادا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تاسیس کرد که در قسمت پشتی رستوران، زنانی به عنوان کارگر جنسی حضور داشتند و یک فاحشه خانه بود. این رستوران ها نیاز به دیوارکشی و کنترل ورود و خروج داشتند.
 
دولت کانادا از 1905 این کار را قانونا ممنوع کرد و از آن به بعد می توان گفت که نوع دیگری از گناه از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافت، ولی در عین حال در درون ساختار آرمانی خانوادگی قرار می گیرد. البته این از طریق «مادر» یعنی مادربزرگ دونالد ترامپ به نسل بعد انتقال می یابد، چون پدر دیگر کار زیادی نمی کرد. این که پدربزرگ دونالد ترامپ مهاجر آلمانی به آمریکاب اشد و پسرش یعنی پدر دونالد ترامپ در شرایطی ریشه آلمانی خانواده پدریش را انکار کند و آن را از سوئد بداند، خود در شکل دیگری ساختار اودیپی رقابت با پدر و فانتاسم ترامپ موثر است.

در این جا ما با شکل گیری نوعی نارسیسیسم مواجه هستیم که برعکس تصور در راستای نام پدر است، اگرچه با آن رقابت هم دارد. این ساختار اهمیت دادن به کار دو نسل قبل در راستای یک مدل مادرسالار را که سپس پدرسالار می شود در شکل گیری نارسیسیسم دونالد ترامپ نشان می دهد. او فانتاسمی را دنبال می کند و شکل گیری ایده ال ها در طول سه نسل گذشته چگونگی پیدایش یک آرمان من پاتولوژیک را نشان می دهد.

مقابله ترامپ با پذیرش مهاجر و رویکرد ناسیونالیستی او در سیاست، نوعی مکانیسم دفاعی در انکار چیزی است که گناه نسل های قبل را بر گردن می گذارد و در عین حال مثل سیکلی معیوب نارسیسیسم او را مستحکم تر نگاه می دارد و در این بین رقابت ناخودآگاه اودیپی را در بر دارد.
 
 آسیب شناسی روانی شخصیت دونالد ترامپ

عبارت مکررا مورد استفاده ترامپ در برگرداندن مجدد عظمت به آمریکا یعنی تکرار عظمتی که خودش به سازمان نیمه ورشکسته پدرش داد. این عبارت، کلید رقابت اودیپی او البته در چارچوب اسم پدر و ریشه فانتاسم او در تسلط اودیپی بر مادر است. به این ترتیب می توانیم ارتباط بین ساختار آرمان- من و نارسیسیسم در دونالد ترامپ و متغیرهایی را که در ابتدا به آن ها اشاره کردم نشان دهیم.

در سازمان دهی مرزی شخصیت با شخصیت نارسیسیستیک ایرادی که بر مدل کرنبرگ در کاربرد آن بر شخصیت ترامپ وارد است، این است که او باوجود داشتن شخصیتی نارسیسیستی فردی نیست که در کار حرفه ایش در گذشته ناموفق بوده باشد.

ایرادی که می توان بر مدل نارسیسیستیک فروید گرفت پس گرفتن انرژی جنسی از ابژه و دور شدن از دنیای اطراف است، در صورتی که اختلال در اعتماد به نفس هم در ترامپ ظاهرا دیده نمی شود. این ها ما را به ریشه های متفاوتی از یک خانواده مادرسالار که حافظ آرمان در انتقال آرمان من و اسم پدر است جلب می کند که دریچه ای جدید را در مطالعه پاتولوژی آن باز می کند.

ترامپ از یک سو نارسیسیسم خانوادگی را در راستای آرمان های خانواده ادامه می دهد؛ به صورت کاملا سیستماتیک و ناخودآگاه کارهای پدر و پدربزرگ را دنبال می کند، تو گویی برخی الگوهای رفتاری او عینا مثل پدربزرگش در قرن نوزدهم است؛ مثلا بی دلیل نیست که اکنون تبلیغاتی برای فروش مرسدس ینز قدیمی ترامپ می شود؛ آن چه پدربزرگ از آلمانی بودنش کنار گذاشته بود.

مهم ترین برنامه تلویزیونی دونالد ترامپ از سال 2004 تاکنون در شبکه «ان. بی. سی» نامش «کارآموز» باشد: The apprentice، همان چیزی که اولین شغل پدربزرگش در ورود به آمریکا بود. ولی با این حال با ساختن برج های ترامپ و سازه های بلند از قبیل هتل می خواهد یک سر و گردن در رقابت اودیپی از پدر و پدربزرگ بالاتر باشد.ماهنامه سپیده دانایی - کامران علی پناهی، روانشناس

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: