از آنجا که بهداشت روان دانشی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی همه انسانها ، سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روان را قابلیت ارتباط هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب تعریف کرده است
شفاآنلاین>سلامت> فدراسیون جهانی بهداشت روان هر ساله روز 10 اکتبر را به عنوان "روز جهانی بهداشت روان " نامگذاری کرده است. در ایران نیز هفته پایانی مهر ماه (24 تا 30 مهر) "هفته بهداشت روان" نام دارد.
به گزارش شفاآنلاین، از آنجا که بهداشت روان دانشی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی همه انسانها ، سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روان را قابلیت ارتباط هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب تعریف کرده است.درواقع هنری است که به افراد کمک میکند تا با ایجاد روش هایی صحیح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوبتری را برای حل مشکلاتشان انتخاب کنند.بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم(Healthy) است و در سایه آن میتوان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت رسید. هرچند که در دنیای امروز، هیچکس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانیها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل حل نیستند بهگونهای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاریها، عملکرد و زندگی او را تحتتاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش او شوند. از این رو خانم دکتر مریم رسولی روانپزشک و رییس انجمن روانپزشکان ایران خود مراقبتی و محافظت از خود را پایه واساس سلامت روان و رسیدن به آرامش می داند و معتقد است هرچقدر آگاهی انسان از خود ورفتارهایش بیشتر باشد به همان میزان بهتر می تواند به سلامت روان و تعادل در زندگی دست یابد.شما به عنوان رییس انجمن روانپزشکان(Psychiatrists) کشور وضعیت سلامت روان جامعه را چگونه ارزیابی می کنید؟آمارهایی که این روزها به مناسبت هفته سلامت روان مطرح می شود حاکی از شیوع 24درصدی اختلالات روانپزشکی در جامعه دارد یعنی از هر چهار نفر یک نفر دچار این نوع اختلالات است.البته وقتی صحبت از اختلالات روانپزشکی می شود منظور هر دونوع خفیف و شدید آن است. نکته مهم نیزتشخیص و شناخت علائم آن است به میزانی که افراد در درجه اول در خودشان و در درجه دوم در اطرافیانشان این علائم را شناسایی کنند و سپس با کمک متخصصین در جهت درمان آن اقدام کنند.چه بخشی از این آمار 24درصدی را اختلالات روانی خفیف و چه بخشی را اختلالات روانی حاد تشکیل می دهد؟اختلالات خفیف همان مشکلاتی نظیر استرس ،اضطراب ووسواس است که شیوع گسترده ای دارد و بخش اعظم آمار 24درصد را شامل می شود این نوع اختلالات تاثیر زیادی برزندگی وعملکرد فرد ندارد ولی شناسایی و توجه ومداخله به موقع ومناسب آن می تواند زندگی فرد واطرافیانش را تغییر دهد. اختلالات شدید روانپزشکی نیز که همان روان پریشی یا سایکو است، حدود 2 الی 3درصد آمار24 درصد را شامل می شوند وماهیت بیماریشان نیز این است که اکثراین افراد بصیرت وآگاهی لازم را نسبت به بیماری خود ندارند.اماافرادی که دچار اختلالات خفیف هم هستند بیماری خود را باور ندارند؟بله چون آگاهی وشناخت ندارند وعلت اصلی آن نیز فرهنگ جامعه ،نبود سواد سلامت روان ونگرش منفی نسبت به اختلالات روان است. البته ما این پدیده را در بیماریهای جسمی هم تاحدودی می بینیم به عنوان مثال به فردی که قند خونش کمی بالاست می گوییم بیماری قند داری می گوید نه چیز مهمی نیست کمی قند خونم بالاست واین نوع رفتار بخاطر این است که انسانها تمایل دارند سلامت باشند و بیماری خود را نبینند. لذا به میزانی که آگاهی افراد بالا برود و بیماری بصورت فاجعه در نیاید نیاز به مداخله ضروری است.از طرفی بیماریهای خفیف با تغییر سبک زندگی نظیر ورزش کردن ،گفت وگو و ارتباط جمعی قابل درمان است خصوصا ارتباط جمعی که نقش موثری دارد و می تواند اضطراب وافسردگی را به میزان قابل ملاحظه ای کاهش دهد.درواقع یک محیط حمایت شده ، یک دوست خوب و یک والدینی که طرف را درک می کنند می توانند بسیار موثر باشند.فراموش نکنیم که نباید نقش تعامل اجتماعی را در بهبود اختلالات روانی افراد نادیده بگیریم. حتی در جوامع پیشرفته بدلیل فضای عمومی جامعه که توام با آرامش و تعامل است تسلط افراد برخودشان ورفتارشان کاملا مشهود است.اصولا چه عواملی باعث بروز اختلالات روانپزشکی در افراد می شود؟یکی از عوامل آن افزایش استرس در افراد است .وقتی یکسری از مسائل ومشکلات زندگی به جای اینکه حل شود لاینحل باقی می ماند آن وقت استرس ها افزایش می یابد فضای عمومی جامعه، فقر، بیکاری،نبود امنیت شغلی و دغدغه های ذهنی همه اینها نقش استرس را بازی می کنند ومی توانند باعث بروز افسردگی واضطراب شوند. عامل دیگر انتظارات زیادی است که افراد جامعه از خودشان دارند. بطورکلی عوامل بروز اختلالات روانپزشکی را می توانیم به دو دسته عوامل فردی و اجتماعی تقسیم کنیم عوامل فردی همان عامل بیولوژیک درون محیط خانواده است که درفرد رشد کرده است و خود فرد باید آن را حل کند عوامل اجتماعی را نیز دولتمردان باید برنامه ریزی کنند تا جامعه ای سالم تر داشته باشیم البته این دو عامل از هم جدانیستند زیرا ما نمی توانیم وظایف مردم را به خودشان یادآوری کنیم درحالیکه فقر وبیکاری درحال افزایش است آن وقت به مردم بگوییم استرس خود را کنترل کنید .قطعا هرفردی یکسری وظایف فردی دارد اما اگر وظایف اجتماعی نیز پابه پای وظایف فردی حرکت نکند آن وقت نمی توان از شیوع اختلالات روانی پیشگیری کرد.احساس امنیت ،احساس آرامش ، تسلط برخویشتن مسائلی است که درسطح کلان باید فرهنگ سازی شود .بنظر شما اختصاص روزهایی در سال برای چنین پدیده هایی نظیر سلامت روان چه تاثیری بر روی بهبود شرایط زندگی مردم دارد؟هدف از تعیین هفته وروز برای این است که آن موضوع به فضای عمومی جامعه انتقال یابد. وقتی ما یک هفته برای این روز اختصاص می دهیم یعنی اهمیت موضوع را گوشزد می کنیم. لذا اختصاص چنین روزهایی بسیار مهم است زیرا سبب ارتقاسواد سلامت روان مردم می شود وحساسیت مردم را نیز نسبت به این موضوعات افزایش می دهد نظیر همین مصاحبه ای که شما انجام می دهید که تاثیر آن را بر افزایش اطلاعات و آگاهی مردم نمی توان منکر شد ومردم باید بدانند که چگونه از خودشان مراقبت کنند.ناگفته نماند این افزایش آگاهی صرفا برای مراقبت از خود یا اطرافیان است نه برای برچسب زدن به دیگران.اما اغلب مردم چندان تمایلی برای مراجعه به پزشک از جمله روانپزشکان در این خصوص ندارند حتی اگر به مشکلات روحی وروانی خود نیز باور داشته باشند. چون فکر می کنند در صورت مراجعه باید تا آخر عمر خود دارو مصرف کنند و مصرف طولانی مدت این داروهارا به لحاظ اعتیادآور بودن مضر می دانند؟چنین تصوری ناشی از نبود آگاهی است. یک باوری در جامعه ما وجود دارد مبنی براینکه تنها افرادی که دچار بیماری شدید روحی وروانی هستند باید به پزشک مراجعه کنند.درحالیکه این نگاه درستی نیست یعنی ما صرفا بخاطر اینکه زندگی فلاکت باری نداشته باشیم باید به پزشک مراجعه کنیم ؟ یا نه برای اینکه زندگی بهتر و مطلوب تری داشته باشیم .
همانند گرفتن معلم خصوصی برای یک دانش آموز است .درگذشته فقط برای دانش آموزان ضعیف معلم خصوصی گرفته می شد ولی اکنون دانش آموزان زرنگ ودرسخوان هم معلم خصوصی دارند چرا؟به این خاطر که شرایط تحصیلی خود را ارتقابدهند.از طرفی همه ما می دانیم که خوب مطلق خداوند متعال است بنابراین همه آدم ها تا حدودی در رفتار خود دچار مشکل هستند.
حال اگر فردی به این آگاهی برسد که در برخی از مقاطع زندگی اش دچار استرس می شود واین استرس سازگاری اش با محیط را کم کرده و روابط اجتماعی اش دستخوش تغییرات شده است آن وقت یک کمک حرفه ای نظیر روانپزشک می تواند شرایطش رابهبود ببخشد و به هیچ وجه نیز بارمنفی ندارد.از طرفی همانطور که ما بخاطر مشکلات جسمی خود دارو می خوریم چه اشکالی دارد برای مشکلات روان خود نیز دارو بخوریم .
این نکته را هم یادآوری کنم که برخی اختلالات روحی با خوردن دارو برای مدت محدود نظیر شش تا یک سال درمان می شود ودیگر نیاز به ادامه آن نیست و برای برخی بیماریها نیز باید تا پایان عمر دارو داده شود.علاوه براین راهکارهای غیر دارویی نیز برای پیشگیری از اختلالات روانی وجود دارد که افراد می توانند آن را دنبال ومدیریت کنند و چنانچه پزشک تشخیص مصرف دارو داد آن وقت مصرف کنند. جام جم