افسردگی در میان دانشجویان پزشکی تنها یک معضل ساده و مختص به کشورهای توسعه یافته نیست؛ درصد دانشجویانی که دارای افسردگی یا نشانههایی از آن هستند، از ۲۰ درصد در اروپا تا 8/31 درصد در خاورمیانه متغیر است.
شفا آنلاین:بر
اساس یک مطالعه جامع تازه که چهار دهه پژوهش را مورد بررسی قرار داده است،
۲۸ درصد از دانشجویان پزشکی افسرده بوده و 8/5 درصد از آنان تمایل به
خودکشی داشتهاند. محققانی از سنگاپور با تجزیه و تحلیل ۷۷ مطالعه، حدود
شصت و سه هزار دانشجوی پزشکی در سراسر جهان را بررسی کردند
.
به گزارش شفا آنلاین:افسردگی در
میان دانشجویان پزشکی<Depression among medical students> تنها یک معضل ساده و مختص به کشورهای توسعه یافته
نیست؛ درصد دانشجویانی که دارای افسردگی یا نشانههایی از آن هستند، از ۲۰
درصد در اروپا تا 8/31 درصد در خاورمیانه متغیر است. دانشجویان پزشکی
آمریکای شمالی با 3/30 درصد، دومین رتبه را از نظر میزان بالای شیوع
افسردگی دارند. با این حال هنوز تفاوتهای آماری چشمگیری از نظر بروز
افسردگی با توجه به محل سکونت، جنسیت یا حتی دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی
یافت نشده است.
به
گفته یکی از پژوهشگران دخیل در این تحقیقات: «روشن است که این اعداد،
میزان اضطرابی را که دانشجویان با آن مواجه هستند، نشان نمیدهد. من در طول
دوران تحصیل در دانشکده پزشکی، برای انجام یک مطالعه درباره افسردگی و
افکار خودکشی در دانشجویان پزشکی به سرزمین چین سفر کردم. زمانی که با
دانشجویان دانشکدههای پزشکی این کشور صحبت میکردم، از برخوردشان با عوامل
استرسزایی که در آمریکا به ندرت با آنها مواجه میشویم، شگفتزده شدم. یک
دانشجو میگفت که پزشکی، انتخاب اول شغلی او نبوده است؛ بلکه نمرات آزمون
ورودی دانشگاه او به اندازهای بالا نبوده تا بتواند جایی در علوم
رایانهای داشته باشد. همچنین دانشجویان به خاطر افزایش خشونت بیماران در
قبال کارکنان بهداشتی درمانی، نسبت به امنیت خود نگران بودند.»
شاید
عوامل استرسزای خارجی به تنهایی مقصر نباشند. پزشکان تمایل بیشتری به
وسواس و کمالگرایی دارند؛ در نتیجه امکان دارد آنان از نظر احساسی، بیشتر
در برابر شکست واکنش نشان دهند. به علاوه، نوجوانی و ابتدای بزرگسالی
سالهای اوج افسردگی در عموم مردم هستند. با افزودن اضطرابهای دانشکده
پزشکی به این دوران آسیبپذیر از زندگی، این شیوع افسردگی تعجبآور نیست.
بیماری
مزمن و عودکننده افسردگی، با فرسودگی شغلی و سوء مصرف مواد مرتبط است. در
واقع فرا تحلیل اخیر که از ۵۴ مطالعه انجام شده است، نشان داد که 8/28 درصد
از دستیاران پزشکی و پزشکانی که به تازگی از دانشکده فارغالتحصیل
شدهاند، افسرده بودند. با استفاده از نتایج دانشجویان پزشکی، به نظر
میرسد تجربه دستیاری آغاز افسردگی و تمایلات خودکشی نیست؛ بلکه از دانشکده
پزشکی ادامه یافته است. با آنکه مطالعات اندکی حاکی از شباهت سطوح افسردگی
میان دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی بودهاند، یک تفاوت بزرگ بین آنها وجود
دارد. پس از فارغالتحصیلی، دانشجویان سابق پزشکی تبدیل به مراقبان اولیه
برای دیگران میشوند؛ در حالی که در اغلب دانشجویان غیر پزشکی این امر صادق
نیست. پزشکان افسرده ممکن است موجب در معرض خطر قرار گرفتن بیماران شوند.
با وجود آن که این پریشانی شخصی، ناشی از افسردگی و در دست داشتن مسئولیت
زندگی بیماران است؛ دانشجویان و دستیاران پزشک کمی، کمکهای مورد نیاز را
دریافت میکنند. متاسفانه سالانه ۴۰۰ پزشک به دلیل خودکشی از بین میروند و
دیگر نمیتوان پریشانیهای روانی دانشجویان پزشکی را نادیده گرفت.
گامهای
ضروری وجود دارند که روسای دانشکدههای پزشکی و سازمانهای اعتباربخشی
میتوانند برای بهبود سلامت روان دانشجویان پزشکی بردارند. در ابتدا،
مدیران دانشکده میتوانند محیط یادگیری را با نظام نمرهدهی قبول-رد اصلاح
کنند. این برنامه آموزشی در سالهای پیش بالینی، یک روال مرسوم در آمریکا
است؛ اما در کشورهای دیگر کمتر اجرا میشود.
این
سیستم، دو مزیت مهم دارد؛ اول این که دانشجویان کمتر رقابت و بیشتر مشارکت
میکنند. رقابت و انزوای اجتماعی که در پی آن میآید، سبب ایجاد اضطراب
میشود. یک مطالعه آشکار کرد که سیستم قبول-رد، اضطراب را بدون هیچ تغییر
قابلتوجهی در عملکرد تحصیلی کاهش میدهد. دوم، این برنامه به برقراری
تعادل بهتر بین کار و زندگی کمک میکند. دانشجویان انعطافپذیری بیشتری
برای تعیین نحوه و زمان یادگیری و توجه به نیازهای شخصی خود دارند.
سپس
احتیاج به برجسته کردن خدمات بهداشت روان وجود دارد. برنامههای کاهش
اضطراب برای دانشجویان پزشکی موثر هستند. غربالگری سلامت روان باید در
ابتدای دانشکده پزشکی به یک روال معمول تبدیل شود. دانشجویان مجبور به
انتخاب کردن خواهند بود. در حالی که برخی ممکن است این رویکرد را مزاحم
تلقی کنند، دانشجویان پزشکی برای حفظ استانداردهای ایمنی بیمار نیز به طور
مشابه از نظر سل و هپاتیت ب آزمایش میشوند. افسردگی هم یکی از مسائل ایمنی
برای بیماران است و بسیار بیشتر از سل و هپاتیت ب در میان دانشجویان پزشکی
در آمریکا شایع است. علاوه بر این در حالت ایدهآل، انجام غربالگری به
صورت پیشفرض، آزمایش و رفع ابهام از مراقبت از سلامت روان را عادی خواهد
کرد و در نتیجه بر موانع رایج برای مراقبت از جمله انگ زدن، شرم و ترس از
محرمانه نبودن غلبه میشود.
اگر
احتیاج به روان درمانی وجود داشته باشد، مراقبت باید به آسانی در دسترس
باشد تا با برنامه گیجکننده دانشجویان پزشکی تطابق یابد. بهتر است در این
زمینه از سیاست درهای باز استفاده شود و دانشجویان بتوانند در صورت نیاز از
آن کنارهگیری کنند. هزینه خدمات بهداشت روان باید رایگان باشد.
دانشکدهها میتوانند برای فراهم کردن این خدمات برای دانشجویان، یک روان
درمانگر را به صورت پارهوقت یا روزانه استخدام کنند یا با آنها در جامعه
در ارتباط باشند. دانشکدههای پزشکی اغلب بخشی از دانشگاههایی هستند که در
آنها خدمات مشاورهای برای دانشجویان در دسترس است. همچنین برنامههای
رایگان اینترنتی مانند MoodGYM وجود دارند که به طور گسترده قابل استفاده
هستند و میتوان از آنان در محیطهای خصوصی بهره برد. این برنامه در
پیشگیری از تمایل به خودکشی در دوره کارآموزی پزشکی موثر بوده است که مسلما
پر اضطرابترین سال آموزش پزشکی است.
انتظار
میرود دانشکده پزشکی جایی برای توسعه شخصی و حرفهای باشد. دادههای کافی
وجود دارد تا نشان دهیم افسردگی در دانشجویان پزشکی شایع است. اکنون ما
نیاز داریم تا قدمهایی برای ترویج سلامت برداریم و این موضوع را به
همکاران و بیماران خود بدهکار هستیم.سپید
Healthaffairs.org