به گزارش شفا آنلاین:«جو کریشوینک» مصمم به یافتن این پاسخ است که آیا انسان دارای این حس است یا نه؟ برای دههها او تحقیقاتش را صرف نشان دادن این واقعیت کرد که حیوانات زیادی با گیرندههای مغناطیسی میتوانند میدان مغناطیسی زمین را حس کنند. حالا او در موسسه کلتک انسانها را آزمایش کرده تا ببیند آیا انها هم این حس مغناطیسی را ولو به صورت ناخودآگاه دارند یا نه؟ کریشوینک تقریبا مطمئن است اما باید این مسئله را ثابت کند. نتایج آزمایشات او که در نشست ۲۰۱۶ انستیتو ناوبری پادشاهی ارائه شده است تا حد زیادی قانع کننده هستند.
او در گفتگو با نشریه science گفته که صحبتهایم در آنجا به خوبی پیش رفت. با این حال هنوز تا اثبات نهایی راه زیادی مانده است. آنچه کریشوینک ارائه کرده است، نتایج آزمایشها روی یک گروه کوچک ۲۴ نفره است و او هنوز مشغول نوشتن مقاله است که باید در داوریهای همتانگر بررسی شود. با این حال او یک بودجه ۹۰۰ هزار دلاری دریافت کرده و با آزمایشگاههایی در ژاپن و نیوزلند برای اثبات این موضوع مشغول همکاری است. او ادعا میکند این حس و وجود گیرندههای مغناطیسی در بدن انسان پیش از این دست کم گرفته شدهاند. شماری از متخصصان نتایج اولیه او را با اهمیت قلمداد میکنند. «پیترهور» شیمیفیزیکدان از دانشگاه اکسفورد که در زمینه گیرندهها مغناطیسی پیشرو است میگوید: «جو مرد بسیار باهوشی است و در آزمایشهایش بسیار دقت به خرج میدهد». او دامه میدهد: «اگر او مطمئن نبود که نمیتواند این موضوع را ثابت کند دربارهاش در نشست ناوبری حرف نمیزد و این چیزی نیست که بتوانید درباره هر دانشمندی بگویید».
خب پس چطورما میتوانیم میدان مغناطیسی را درک کنیم وقتی آن را با چشممان نمیبینیم؟. ما حالا میدانیم که فقط پرندگان وپروانهها نیستند که از این حس استفاده میکنند، مثلا سگها در میان پستانداران از یک حس برای دریافت محورشمال جنوب استفاده میکنند و دو نوع موش خانههایشان را در امتداد خطوط میدان مغناطیسی زمین میسازند. با این حال درباره نحوه این حس تفاوت نظر وجود دارد. دو نظریه عمده در این باره وجود دارد. اولی میگوید؛ میدان مغناطیسی زمین واکنشهای کوانتومی را در پروتئینی به نام «کریپتوکروم» فعال میکند. این پروتئین در شبکیه چشم پرندگان، سگها و حتی انسان هم وجود دارد. اماهنوز مشخص نیست این پروتئنیها این اطلاعات مغناطیسی را به مغز منتقل میکنند. گروه دوم اما میگویند واقعا گیرندههایی درون سلولهای بدن وجود دارد که؛ حاوی سوزنهای قطبنمای مغناطیسی است و از کانی آهن «مگنتیت» ساخته شده است و با توجه به موقعیت شخص و میدان مغناطیسی زمین جهت میگیرند. مگنتیت درون سلولهای نوک پرندهها و بینی ماهی قزل آلا پیدا شده است اماهنوز شواهد دقیق علمی که این توانایی را توضیح دهد، وجود ندارد. کیرشوینک بیشتر طرفدار نظریه دوم است، اما هدفش در وهله اول نشان دادن این است که گیرندگی مغناطیسی در انسانها رخ میدهد. مشکل آزمایشهای قبلی این بود که نتایج قابل تکرار نبودند و احتمالا تحت تاثیر تداخل الکترومغناطیسی قرار گرفته بودند. برای غلبه بر این مشکل کیرشوینک دست به ساخت قفس فارادی زد؛ یک جعبه آلومینیومی نازک که میتواند نویز مغناطیسی زمینه را به کمک سیمپیچها خنثی کند. آزمایش شوندگان درون قفس در تاریکی مطلق نشسته و در معرض میدان مغناطیسی بدون تداخل قرار گرفتند، بدون حضور هیچ محرک دیگری. در همین زمان کیرشوینک به وسیله نوار مغزی، فعالیتهای مغزی شرکت کنندگان را زیر نظر گرفت. سپس یک چرخش شبیه میدان مغناطیسی زمین بر افراد اعمال کرد تا ببیند آیا مغز آنها هیچ واکنشی نشان میدهد یا نه. اوموفق شد نشان دهد وقتی میدان مغناطیسی برخلاف عقربههای ساعت میچرخد، امواج آلفای مغز شرکت کنندگان افت میکند. تفسیر این اتفاق در جهان نوار مغز این است که مغز در حال پردازش است و نکته اینجا است که؛ یک مجموعه نورون که در پاسخ به تغییر میدان فعال شدند تنها متغیر موجود است، پس باید اتفاقی تحت تاثیر میدان مغناطیسی افتاده باشد. اما فراتر از آن پاسخ عصبی به این اتفاق به اندازه چند میلی ثانیه تاخیر داشت که به معنای پاسخ فعال مغز است. میدان مغناطیسی تغییری در جریانهای مغزی پدید میآورد که با نوار مغزی قابل رویت است، اما بلافاصله مشاهده نمیشود. همچنین واکنش مشابه وقتی میدان مغناطیسی به سمت پایین پیج میخورد دیده شد اما در مورد پیچش به سمت بالا و چرخش ساعتگرد پاسخی دیده نشد که میتواند نشان دهنده قطبی بودن قطبنمای درونی ما باشد. حالا آزمایشگاهی در ژاپن تلاش میکند نتایج را تکرار کند و یک تحقیق مستقل در اندونزی با پیگیری همین شیوه و استاندارد در حال کار است. کیرشوینک میگوید: «این بخشی از تاریخ تکاملی ما است، دریافت مغناطیسی ممکن است یک حس بسیار اولیه باشد». با این حال هنوز راه زیادی مانده تا مشخص شود انسان هنوزبه طور کامل رابطهاش را با این حس ششم از دست نداده است