کد خبر: ۱۵۶۱۷۶
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۰ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ - 2017June 19
مرگ مغزی، همان مرگ است.» این را ریچارد شارپ، مدیرگروه اخلاق پزشکی کلینیک مایو در روچستر مینه‌سوتا می‌گوید، و می‌افزاید: «حتی بین دانشجویان پزشکی و متخصصین بالینی هم این سوتفاهم را می‌بینید. اما خب از نقطه‌نظر پزشکی و حقوقی، مرگ مغزی یعنی همان مرگ.»
شفا آنلاین:وضعیت «جاهی مک‌مت» سیزده‌ساله، از اهالی اوکلند کالیفرنیا، به رغم عملیات پیچیده جراحی، «مرگ مغزی»<"Brain death"> اعلام شده است. اما والدین او مصرّانه خواسته‌اند همچنان دستگاه‌های حمایتی به کارشان ادامه دهند، چرا عملکرد طبیعی قلب و ریه‌ها، گویا حکایت از زنده بودن دخترشان می‌کند.
 
به گزارش شفا آنلاین:از طرفی مارلیس مونز سی و سه‌ساله، از اهالی تگزاس که باردار هم بوده، در خانه‌اش دچار حادثه‌ای تلخ، و به‌گفته خانواده‌اش، عاقبتْ دچار مرگ مغزی می‌شود. اما دستگاه‌های حمایتی، به‌‌رغم رضایت خانواده به قطعی‌شان، همچنان به خواست مسئولین بیمارستان به کارشان ادامه می‌دهند، چراکه مطابق قوانین ایالتی، قطع دستگاه‌های حمایتی از زنان باردار مبتلا به مرگ مغزی، به‌واسطه حفظ جنین، ممنوع اعلام شده است.

 حال، علی‌رغم اختلاف این دو وضعیت، این سوال مطرح می‌شود که: «مرگ مغزی» دقیقا به چه معناست؟
وب‌سایت نشنال‌جئوگرافیک اخیرا از دو متخصص حوزه علوم مغز و اعصاب، و نیز اخلاق پزشکی خواسته تا توضیح بدهند که چرا تعریف این مفهوم، نقش تعیین‌کننده‌ای در درک چرایی جر و بحث‌هایی دارد که درباره‌اش درمی‌گیرد.
مرگ مغزی یعنی چه؟
تعریف مرسوم و پذیرفته‌ وضعیت مرگ مغزی در مجامع پزشکی – که به «مرگ از لحاظ معیارهای عصب‌شناختی» هم معروف شده – عبارت است از: «توقف برگشت‌ناپذیر کلیه فعالیت‌های هر دو نیمکره‌ مخ، و همچنین ساقه مغز.» این را رابرت استیونز، استادیار مراقبت‌های ویژه پزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه جانز هاپکینز می‌گوید.
خلاصه: «مرگ مغزی، همان مرگ است.» این را ریچارد شارپ، مدیرگروه اخلاق پزشکی کلینیک مایو در روچستر مینه‌سوتا می‌گوید، و می‌افزاید: «حتی بین دانشجویان پزشکی و متخصصین بالینی هم این سوتفاهم را می‌بینید. اما خب از نقطه‌نظر پزشکی و حقوقی، مرگ مغزی یعنی همان مرگ.»
ولی چرا این اصطلاح اینقدر همه را دچار سردرگمی کرده؟
به‌گفته استیونز، این اصطلاح از برساخته‌های پزشکی مدرن است، یعنی محصول شرایطی ا‌ست که در آن دستگاه‌هایی نظیر دستگاه تنفس مصنوعی عملا قادرند مایحتاج اکسیژن بیمار را حتی پس از ضایعات شدید مغزی هم تامین کنند. این در حالی‌ست که در گذشته، مرگ مغزی، قلبی و ریوی بیمار، به فاصله اندکی از هم رخ می‌داده. به عبارت دیگر، همین‌که مغز مرد، قلب و ریه‌ها هم به تعاقبش از کار می‌افتند.
ولی امروزه «می‌توان علی‌رغم توقف برگشت‌ناپذیر کلیه فعالیت‌های مغز، فقط دچار مرگ مغزی بود؟» صرفا از این بابت که دستگاه‌های حمایتی بیمار، امکان عملکرد قلبش را فراهم می‌کنند، و حتی ممکن است اصلا دست و پای بیمار هم واکنش‌هایی از خودشان نشان بدهند. در چنین شرایطی «اعضای خانواده می‌گویند که به نظر نمی‌رسد این افراد دچار مرگ مغزی باشند.» اما خب، هستند.
چگونه می‌فهمید که مغز مرده؟
استیونز می‌گوید: «تاییدش دنگ و فنگ زیادی دارد»، اینکه مطمئن شوی دیگر هیچ راه برگشتی نیست. «آزمایش‌های عصب‌شناختی بسیار ویژه‌ای در بستر بیمار انجام می‌شود و مجبوری دو دفعه هم انجام‌شان بدهی. برای بزرگسالان به فاصله شش ساعت از هم، و برای بچه‌ها به فاصله ۲۴ ساعت.»
آیا مبتلایان به مرگ مغزی ممکن است که به زندگی برگردند؟ شایعاتی وجود دارد که چنین اتفاقی افتاده.
«ممکن نیست که از وضعیت مرگ مغزی بتوان برگشت»، این را هم استیونز می‌گوید و توضیح می‌دهد: «بازگشت از شرایط مرگ مغزی یعنی که تشخیص پزشک ابتدائا اشتباه بوده. اگر برگردی، به وضعیت دیگری دچار بوده‌‌ای» – احتمالا کما یا حیات نباتی. به‌گفته شارپ، مردم اکثرا چنین وضعیت‌هایی را با مرگ مغزی اشتباه می‌گیرند.
فرق‌شان در چیست؟
«فرق کما با مرگ مغزی این است که چنانچه به کما رفته باشی، می‌شود از مغز واکنش‌هایی گرفت، و واکنش‌ها را به‌شکل یک‌سری تحرکات تشخیص داد؛ و ضمنا وضعیت برگشت‌ناپذیری هم نیست.» استیونز ادامه می‌دهد: «می‌شود از وضعیت کما بیدار شد.» اصطلاح «حیات نباتی» هم به بیمارانی اطلاق می‌شود که «دچار اختلال هوشیاری شدیدی شده‌اند، اما رفته‌رفته به وضعیتی رسیده‌اند که قادرند چشمان‌شان را بگشایند. در اصطلاح پزشکی، می‌گوییم آنها گرچه یک‌سری عوامل انگیختاری دارند، اما آگاهی ندارند.» احتمال برگشتن از چنین شرایطی هم وجود دارد.
با توجه به دو مورد نامبرده (در کالیفرنیا و تگزاس)، پیش‌بینی می‌کنید آیا هیچگونه پبشرفتی در آینده، در نوع مواجهه‌ی بستگان بیمار با موارد مرگ مغزی صورت بگیرد؟
به‌گفته استیونز، اول از همه، در هر دوی این موارد لازم است که جامعه پزشکی تعریف بهتری از مرگ مغزی ارائه کند؛ همکاری بیشتری با بازماندگان صورت دهد و به «زبانی شفاف و غیرمبهم بگویدشان» که چه اتفاقی اتفاده و چه کاری از دست‌شان ساخته است.
به‌علاوه، سیندا راشتون، استاد اخلاق بالینی انیستیتو اخلاق پزشکی برمن دانشگاه جانز هاپکینز نیز می‌گوید: «همه ما در جامعه پزشکی لازم است که درنگی کنیم و ببنیم که چه می‌شود آموخت – اینکه چگونه مراقبت‌هایی را فراهم آوریم که هم مشفقانه باشند و هم محترمانه، در عین حالی که دقیقا از حدود تونایی‌ها و ناتوانی‌های علم پزشکی هم بگوییم. خب برای همگی ما سخت است که چنین حدودی را بپذیریم، چراکه چشمان زیادی به فناوری‌های ما دوخته شده؛ و ضمنا فریب این باورمان را هم می‌خوریم که این [فناوری‌ها] حقیقتا می‌توانند آنچه غیرممکن است را ممکن کنند.»
به‌گفته شارپ، مورد مرگ مغزی‌ای که اخیرا در کالیفرنیا گزارش شده، نشان می‌دهد که لازم است بیمارستان‌ها «در مواجهه با درخواست خانواده برای مراقبت از بیماری که به مرگ مغزی دچار شده، سیاست مشخصی را در پیش بگیرند.» چنین سیاستی باید آشکارا عنوان کند که خانواده برای مدت‌زمان مشخصی اجازه دارد که بر سر بالین عضو متوفی‌شان بماند؛ یا اینکه وی را به نقطه دیگری منتقل کنند.
چگونه به خانواده‌های داغدار می‌گویید که مرگ مغزی یعنی چه، و چگونه به آنها کمک می‌کنید که تصمیم بگیرند آیا مراقبت‌های بالینی ادامه پیدا بکند یا نه؟
راشتون در این‌باره می‌گوید: «این شرایط، تلخ است و احساساتی، و برای همه هم دشوار. اول از همه لازم است که بگوییم علی‌رغم تمام دانسته‌ها و فناوری‌هایمان متاسفیم که دیگر کاری از دست‌مان ساخته نیست، و نتوانسته‌ایم این پروسه [مرگ تدریجی] را متوقف کنیم. موفق نبوده‌ایم؛ هرچند که هرکسی، هرچه از دستش برمی‌آمده را انجام داده. واقعا هم هرکسی منتهای سعی‌اش را می‌کند که زندگی یک نفر نجات پیدا کند – اما وقتی دیگر از دست‌مان کاری ساخته نیست، باید روراست باشیم و بگوییم موفق نشدیم – که بیمار فوت کرده. همیشه قبول اینکه مرگ رخ داده، دشوار است. با این‌همه، از بهترین اقداماتی که می‌توانیم به مردم عرضه کنیم، این است که با نهایت مهربانی و مراقبت یاری‌شان کنیم تا از این مرحله دشوار عبور کنند.»سپید
منبع: Nationa- Geographic


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: