به گزارش شفا آنلاین، بیمارستان قلب شهید رجایی تهران، بخش ICU و دختری حدوداً 12 ساله، ریز اندام با روپوش آبی و روسری سفید رنگ، روی تخت دراز کشیده و با تلفن همراه بازی میکند، اما وضعیت ظاهری دخترک نشان از هیچ بیماری نمیدهد.
آرام آرام به دخترک نزدیک میشوم، زنی حدوداً 45 ساله بر روی صندلی کنار تخت نشسته و به نقطهای خیره شده است، خودم را خبرنگار معرفی میکنم، زن به محض شنیدن اسم خبرنگار با چشم و ابرو نشان میدهد که جلوی دخترک صحبتی نکنم.
از تخت فاصله میگیریم و به راهروی ICU میرویم، خودش را مادر مریم 12 ساله معرفی کرده و با چهره خندان که هیچ اثری از ناراحتی در آن نیست، شروع به تعریف ماجرا میکند:
دخترم ابتدا سرماخوردگی و دلدرد داشت، به دکتر داخلی مراجعه کردیم که گفتند درد به دلیل ورم معده است.
مریم داروهای تجویز شده(رانیتیدین) را مصرف میکرد، مشکل چند روزه برطرف میشد اما دوباره دل درد و معده درد به سراغش میآمد.
مجدد نوبت فوق تخصص گوارش گرفتیم اما شب قبل از اینکه به نزد متخصص برویم، مریم در خواب تپش قلب شدید پیدا کرد و به سختی و کندی نفس میکشید.
فوق تخصص گوارش بعد از شنیدن حالتهای مریم گفت:« این علایم مربوط به سن، بلوغ و غدد داخلی بدن است و اهمیتی ندارد.»
شب بعد مجدد همان علائم تکرار شد، این بار، تپش قلب مریم به وضوح درک میشد، ناگهان از خواب نشست و گفت: «مامان نمیتونم نفس بکشم».
بعد از آن شب تصمیم گرفتیم مریم را نزد متخصص قلب ببریم، زمانی که اکو و نوار قلب گرفتند حال دکتر دگرگون شد و گفت مریم بیرون باشد تا من با شما صحبت کنم.
دکتر دائم نگاهی به جواب اکو و نگاهی به ما می انداخت و میگفت: نمیدانم چرا بچه شما به مشکلی دچار شده که افراد مسن نیز این بیماری را پیدا نمیکنند. ما را به بیمارستان شهید رجایی ارجاع داد و گفت مریم باید سریعاً بستری شود.
در بیمارستان شهید رجایی بعد از گرفتن اکو، سریعا مریم را بستری کردند و دکتر به ما اعلام کرد که دختر شما باید فورا پیوند قلب زده شود.
ترکیدن بغض مادر
مادر مریم که در تمامی مدتی که صحبت میکرد، چهره خندانی داشت، ناگهان بغضش ترکید و با صدایی لرزان گفت: شنیدن کلمه «پیوند» مثل پتکی بر سرم فرود آمد و حالم را دگرگون کرد، به سختی خودم را کنترل کردم تا مریم چیزی از موضوع متوجه نشود، با همسرم تماس گرفتم و گفتم فقط خودت را به بیمارستان برسان...
از زمانی که متوجه شدهام دخترم باید پیوند قلب شود، به همه گفتهام در این رابطه با من صحبت نکنند زیرا نمیخواهم گریه کنم و روحیهام جلوی مریم خراب شود. در این 4 هفته، با وجود آشفتگی درونم، سعی کردهام لبخند بزنم و ظاهر را به خاطر دخترم حفظ کنم.
به گفته دکتر و پرستاران در لیست اورژانس اهدای قلب قرار داریم اما به دخترم گفتهام که «ویروس قلب داری و باید قوی باشی تا بیماری کمتر روی تو اثر بگذارد و وضعیتت بهتر شود».
مریم دختر بسیار فعالی است به همین دلیل، هم اکنون از دراز کشیدن دائم روی تخت کلافه و خسته است و گاهی یک دفعه وضعیتش تغییر میکند و عصبی و ناراحت میشود.
دعا نمیکنم کسی بمیرد
دعا نمیکنم که کسی بمیرد تا قلبش به مریم برسد. فقط از خدا شفای دخترم را میخواهم و میگویم ای کاش حتی دخترم سلامتیاش را با دارو به دست آورد.
اهدای عضو «یک تا هشت نفر» را از مرگ مغزی نجات میدهد
در همین رابطه کتایون نجفی زاده مدیر عامل انجمن
اهدای عضو ایرانیان، با بیان اینکه اهدای عضو، نجاتبخش زندگی بیماران است
اظهار داشت: اهدای عضو یک موهبت است که سبب نجات زندگی بیماران و حیات
دوباره میشود.
اهدای عضو، یک تا هشت نفر را از مرگ حتمی و یک تا 53 نفر را نیز با اهدای نسوج از معلولیت نجات میدهد.
نجفیزاده، آمار رضایت خانوادهها برای اهدای عضو افراد مرگ مغزی عزیرانشان
را، در گذشته زیر 30 درصد دانست و تصریح کرد: هماکنون اهدای عضو به حدود
70 درصد رسیده است.
وی با اشاره به اینکه در ایران روزی 7 تا 10 مورد به سبب نرسیدن عضو پیوندی
فوت میکنند اظهار داشت: وضعیت اهدای عضو در ایران نسبت به دنیا در سال
84، رتبه 42 بوده ولی اکنون با فرهنگسازی به رتبه 31 صعود کرده است.
نجفی زاده گفت: سالانه بین 3 تا 6 هزار مرگ مغزی در کشور اتفاق میافتد که از این تعداد فقط 400 تا 500 نفر اهدای عضو میکنند.
سالانه بین 10 تا 25 درصد بیماران نیازمند اعضای مختلف بدن در فهرست انتظار پیوند از دنیا می روند.
نفسهای مریم به شماره افتاده است
مریم دختر فعال و پر انرژی که به دلیل مشکل خاص قلبی، حدود 4 هفته در بیمارستان قلب شهید رجائی تهران، روز را به شب و شب را به روز میرساند، چشم انتظار است تا مشکلش برطرف شود.
مریم چشم انتظار بهبودی و رفتن از بیمارستان است بیآنکه بداند که نیاز به دریافت قلب دارد و در این بین مادری است که در کنار تخت دخترش، بغض خود را فرو میخورد تا روحیه دخترش برای رسیدن عضو پیوندی حفظ شود.
کودکانی مشابه مریم وجود دارند که هر لحظه امکان دارد زندگی آنها پایان یابد، کودکانی که درد آنها هیچ درمانی به جز دریافت عضو پیوندی ندارد.
نفسهای مریم به شماره افتاده است...