ساختمانی آتش می گیرد. آتش لحظه لحظه شعله ورتر میشود. مردم همیشه در صحنه این صحنه را هم با حضور خودشان تزیین میکنند. اما کسی نیست بگوید بالا غیرتا این بار را حضور نداشته باشید. نبودن شما بهتر از بودنتان است.
تجمعتان سد
راه امدادرسانان می شود. انگار آژیر آمبولانس و آتش نشانی مردم را به وجد
میآورد و ذوقشان را قلقلک میدهد. گوشیها از جیب خارج میشو د. خلاقیت به
اوج خودش میرسد. هر کسی بهترین کادر را انتخاب میکند. یکی Medium Sho
(نمایی که بالاتنه فرد با سوژه در عکس پیدا باشد) پلاسکو راضیاش می کند،
یکی دیگر به لبخندی رو به دوربین و پلاسکوی در آتش سوخته قناعت می کند.
آن
طرف تر آقایی که به هر قیمتی می خواهد تصویرش ماندگار شود از روی
ساختمان
روبرو پلاسکوی آتش گرفته را میان انگشتانش قرار داده و رو به دوربین آنچنان
لبخند میزند که گویی اولین کسی است که پا در کره ماه میگذارد و برای این
عکسش اسکار را بیقید و شرط تقدیمش میکنند.
یکی
دیگر هیچ کدام از این موارد راضی اش نمی کند و به هیچ چیز راضی نمیشود
مگر Long shoپلاسکوی آتش گرفته. ازدحام مردم لحظه به لحظه بیشتر میشود،
تعداد زیادی از اینها همانهایی هستند که در تاکسی، اتوبوس، خیابان، بازار و
یا هر جایی که چند نفر دور هم جمع میشوند اعتراضشان به فرهنگها و خرده
فرهنگها نقل محفل شده و ندای نصیحتشان گوش فلک را کر میکند.
آری،
اینها همانهایی هستند که پای صحبت که مینشینند هیچ چیز از فرهیختگان کم
ندارند ولی پای عمل که میرسد فرهنگشان رنگ میبازد و همان آدمهایی میشوند
که خودشان به باد انتقاد گرفته بودند. کمی فکر کنیم، واقعا من، تو، ما
...، کداممان نظاره گر پلاسکو بودیم و یا صادقانه تر حرف بزنیم، کداممان
اگر آنجا بودیم ،
می شدیم همان نظاره گران پلاسکو که کف خیابان جمهوری را با صندلیهای سینما و سالن کنسرت اشتباه می گرفتیم؟
اگر
در خیابان با هر تصادفی گوشی به دست قصد به رخ کشیدن هنر تصویربرداری ات
را داری و میخواهی تصویر این تصادف را ثبت کنی، اگر با دیدن صحنه ای که
انسانی به کمکی نیاز دارد تو به فکر هنرمندی و خاطره سازی می افتی، اگر با
دیدن زجر و عذاب دیگران رگ غیرتت باد نمی کند و تماشا کردن را به
کمک کردن ترجیح می دهی، اگر از آنهایی هستی که از راحت نبودن صندلی های سینما گله
می
کنند ولی حاضرند ساعت ها روی آسفالت خیابان به نظاره یک اتفاق اجتماعی
بنشینند ... بدان که اگر آن لحظه بخت یارت بود و مجاور ساختمان پلاسکو بودی
جزو همان کسانی میشدی که برای پیدا کردن بهترین فضا برای عکس گرفتن کف
خیابان که سهل است، روی سقف
ماشین های آتش نشانی و آمبولانس هم در امان نبود...
حالا زمانی است برای فکر کردن نه انتقاد کردن. بارها انتقاد کردهایم و خودمان پای حرفمان نماندیم.
این بار بیشتر از همیشه بیایید از خودمان شروع کنیم. کمی بیشتر فکر کنیم. همین...سپید
یوسف شریفزاده
مدیر رسانهای بیمارستان صارم