کد خبر: ۱۳۹۷۳۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۱ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - 2017February 02
شرارت در چهره اش موج می زد. وقتی طناب ها را در دست دوستان مهران دیدیم با هم شروع فریاد کشیدیم اما دیگر دیر شده بود. آنها با وحشیگری به جان ما افتادند. دست و پایمان را بستند. فقط جیغ می کشیدیم. مهران هم با حرفهای نیش دارش فقط طعنه می زد که «خودتان خواستید با من باشید» بعدهم به دوستانش کمک می کرد
  شفاآنلاین :اجتماعی >خانواده >عمومی >مهران پسر خوب و آرامی به نظر می رسید و در مدت آشنایی مان حتی یک بار هم کاری نکرده بود که به خوب بودن اش ،شک کنم اما افسوس که نمی دانستم چه دامی سرراهم پهن کرده بود تا مرا به خلوتگاه شیطانی اش بکشاند. کاش هرگز به آن باغ لعنتی نرفته بودم...

*****

همینکه در اتاق مشاوره باز شد و دو دختر کم سن و سال که ماموران گشت پلیس دستگیرشان کرده بودند، با یک سرباز وارد شدند. ظاهرشان آشفته بود . آنقدر گریه کرده بودند که چشمانشان قرمز و پف کرده بود. به سمت صندلی هدایت شدند و در حالی که سرشان را زیر انداخته بودند، لبه صندلی نشستند. انگار هنوز ترسی در وجودشان بود. نگاهی به هم انداختند و اشک هایشان سرازیر شد. سمیرا سکوت کرده بود و فقط گریه می کرد. اما شمیم بعد ازاینکه چند نفس عمیق کشید شروع به صحبت کرد وگفت: «همه این بدبختی ها از روزی شروع شد که سمیرا با مهران دوست شد. من و سمیرا دوستان بسیار نزدیکی هستیم و رفت و آمدهای زیادی هم داریم . هیچ رازی هم بین ما نیست. آن روزها سمیرا هیجان زیادی داشت و مدام اصرار می کرد من هم مهران را ببینم. اما من به هزارویک بهانه طفره می رفتم. راستش حس خوبی به این کار نداشتم . مطمئنم خودش هم یادش می آید که می گفت: «این روزها دوست پسر داشتن مد شده و اگر کسی را نداشته باشی هیچکس تحویلت نمی گیرد و فکر می کنند عقب مانده ای و....

چند روز بعد هم از او اصرار بود و از من انکار. تا اینکه مهران به من زنگ زد. پسر چرب زبانی بود و مدام از من تعریف می کرد و می گفت آنقدر از سمیرا راجع به من شنیده که مشتاق است مرا ببیند و می خواهد ارتباطمان بیشتر شود. اول قبول نمی کردم اما دست آخر خام حرف هایش شدم و قرار شد همدیگر را با حضور سمیرا ببینیم.

وقتی سر قرار رفتم به مهران تاکید کردم که هر جا می رویم سمیرا باید همراهمان باشد که او هم قبول کرد. مهران پسر خوبی به نظر می رسید .درعین حال هم بسیار زبان باز بود و من واقعا به او علاقه مند شده بودم. کم کم رفت و آمدمان زیاد شد. راستش پدرم معتاد است و به خاطر اعتیادش خانه نشین شده و آنقدر درگیر مواد است که توجهی به رفت و آمدهای من ندارد. مادرم هم که بار مسوولیت زندگی روی دوشش است از صبح تا دیروقت در آرایشگاهی کار می کند.به همین خاطر وقتی برای من ندارد و فقط این چند وقت گاه یبه دیر آمدن هایم اعتراض می کرد. ولی من به حرف هیچکس گوش نمی دادم. احساس خوبی داشتم و فقط به فکر خوشگذرانی بودمچراکه فکر می کردم بهترین شرایط زندگی رادارم وهمه به حالم حسرت می خورند.و....

شرایط همینطور پیش رفت تا اینکه یک روز مهران ما را به باغی در اطراف شهر دعوت کرد. من دودل بودم که بروم اما سمیرا با اعتمادی که به مهران داشت مرا هم به رفتن متقاعد کرد. به مادرم گفتم با سمیرا کلاس ورزش می روم .بعد هم سر قرار رفتیم. مهران با ماشینش دنبالمان آمد و ما را به باغی دور از شهر برد. همه چیز به نظر خوب بود. مهران و سمیرا آتش درست کردند تا ناهار را آماده کنند. من هم مشغول چیدن سفره بودم که ناگهان کسی به در باغ کوبید

شمیم به اینجا که رسید دیگر نتوانست ادامه دهد. هق هق، گریه می کرد. پشیمان بود و دایم به خودش لعنت می فرستاد. اما در میان گریه حرف هایش را ادامه داد: «من و سمیرا خیلی وحشت کرده بودیم اما مهران خونسردانه گفت: «نگران نباشید. کارگر باغ است، برای آبیاری آمده.بعدهم به سمت در رفت. لحظاتی بعد مهران با دو پسر جوان دیگر برگشت.اما مهران دیگر آن آدم سابق نبود. شرارت در چهره اش موج می زد. وقتی طناب ها را در دست دوستان مهران دیدیم با هم شروع فریاد کشیدیم اما دیگر دیر شده بود. آنها با وحشیگری به جان ما افتادند. دست و پایمان را بستند. فقط جیغ می کشیدیم. مهران هم با حرفهای نیش دارش فقط طعنه می زد که «خودتان خواستید با من باشید» بعدهم به دوستانش کمک می کرد.

در آن لحظات فقط از خدا کمک می خواستم و انگار خدا صدایمان را شنید. چون پیرمردی که برای آبیاری باغ آمده بود با شنیدن صدای فریاد ما به پلیس زنگ زده بود و لحظاتی بعد ماموران گشت وارد باغ شدند و ما را نجات دادند. خیلی پشیمانم. ای کاش هرگز به حرف های سمیرا گوش نمی دادم...»

اعتیاد پدر و نداشتن نظارت صحیح والدین

کارشناس مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان درباره این پرونده گفت: «وقتي يکي از والدين نقش خود را به خوبي ايفا نکند و مسئوليت را به گردن دیگری بیندازد، نظارت بر فرزندان کم شده و زمینه سوءاستفاده آنها فراهم می شود. در این پرونده نیز دختر نوجوان از اعتیاد پدر و درگیری مادر در محل کار استفاده کرده و در این دام گرفتار شده است. يکي از موضوعاتي که بسيار بايد مورد توجه خانواده ها قرار بگيرد مسئله ارتباطات و دوستي هاي فرزندانشان است. پیدا کردن دوست و ارتباط با همسالان از مهمترين ويژگي هاي دوران نوجواني است و در اين زمينه بايد والدين مراقب باشند که فرزندشان با چه کساني دوست مي شود چرا که دوستي هاي نامتعارف و نامناسب با ديگران باعث به وجود آمدن اثرات سوء بر رفتار و زندگي فرزندان می شود. بايد بدانيم که به طورقطع رفتار و حرکات دوستان روي فرزندان تاثير گذاشته و حتي مسير زندگي آنها را عوض مي کند، بخصوص در سنين نوجواني که تاثير گذاري از همسالان به مراتب بیشتر می شود. وقتي مادر که وقت بيشتري را با فرزندان مي گذراند به دلیل مسوولیت سنگین تامین مخارج زندگی و در این پرونده هزینه اعتیاد همسرش، باید فشرده کار کند ناخواسته نظارتی بر رفتار خارج از عرف فرزندان نخواهد داشت و زمینه بسیاری از آسیب ها فراهم می شود. »

کارشناس مرکز مشاوره آرامش ادامه داد: «شکل و ساختار خانواده ها و همچنين طرز ارتباط هر يک از اعضاي خانواده با يکديگر و جامعه و محله اي که خانواده در آن به سر مي برد يکسان نيست، بنابراين تاثير خانواده ها در افراد جامعه نیز يکسان نخواهد بود. گاهي والدين آگاهانه موضوعی را به فرزندانشان مي آموزند و گاهي فرزندان از طريق يادگيري، رفتار والدين را تقليد مي کنند.

در مورد این پرونده، مادر به علت اعتياد پدر مجبور به کسب درآمد بوده و در عين حال به واسطه شغلش نظارت و کنترلي بر رفتار فرزندش نداشته است و متاسفانه محله ای که در آن زندگی می کردند نیز ناهنجاری های اجتماعی داشته که به مرور روی این دختر نوجوان تاثیر گذاشته است و او با کوچکترین محرک و توصیه های ناآگاهانه دوستی که او هم ا ضعف تربیتی و خانوادگی داشته، به راه خلاف رفته است. این نوجوان با علم به نادرست و غیرمتعارف بودن رفتارش تنها برای رهايي از تنهايي و تامين خلأ محبت در خانواده به دوستی خیابانی رو آورده و در این دام گرفتار شده است. با توجه به این موضوع به منظور جلوگيري از بروز اين گونه مسايل به والدین توصيه مي کنيم با ایفای درست نقش خود در خانواده و برقراری رابطه با فرزندان بخصوص پدران با دخترانشان، تا حد ممکن از به انحراف رفتن آنها جلوگیری کنند. رابطه پدر و فرزندي بايد مانند رابطه دو دوست صميمي باشد تا در سایه این اعتماد فرزندان جزئي ترين اتفاقاتي که برايشان رخ مي دهد را به پدرشان بگویند . از طرفی والدين باید محيطي صميمي و آرام درخانواده برقرار کنند تا فرزندان به راحتي تحت تاثير اطرافيان قرار نگرفته و بيشتر از آنها به صحبت هاي پدر ومادر خود اعتماد کرده و آنها را به عنوان الگوي رفتاريشان قرار دهند.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: