کد خبر: ۱۳۹۶۵۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ - ۰۶ بهمن ۱۳۹۵ - 2017January 25
شفاآنلاین :اجتماعی >عمومی >ششمین روز از عملیات آوار‌برداری ساختمان ویران شده پلاسکو در حالی در سوز و سرمای زمستانی سپری شد که شعله‌های سرکش آتش همچنان از زیر خاک زبانه می‌کشید.
 به گزارش شفاآنلاین، آتش‌نشانان سختکوش در هوای برفی هم دست از جست‌و‌جو بر نداشتند و به‌دنبال ردی از همکاران و شهروندان گرفتار در میان ویرانه‌ها بودند اما افسوس که اثری از آنان نبود، به غیر از کشف چند کپسول اکسیژن که به نظر می‌رسید برای آتش‌نشانان فداکاری بوده که در زمان حادثه دردل آتش بودند. کامیون‌های صف شده، پس از انتقال نخاله‌ها جایشان را به کامیون دیگری می‌دادند تا هرچه زودتربقایای ساختمان عظیم ویران شده جمع شود و شهر بار دیگر به حالت عادی برگرددو...

خانواده چشم انتظار

دیروز وضعیت خیابان جمهوری تا حدودی به حالت قبل از آتش‌سوزی بازگشته بود. خودروها درحال تردد بودند. در این میان دودی که از ویرانه‌های پلاسکو به هوا برمی خاست، نگاه‌های رهگذران را به خود جلب می‌کرد. هنوز هم باور کردن این حادثه برای مردم و جای ساختمان پلاسکو در شهر خالی است و هیچ‌کس نمی‌داند چه بر سر گرفتار شدگان در آتش وآوار آمده است.پشت میله‌های آهنی که به خیابان جمهوری منتهی می‌شد و آتش‌نشانان در حال جست‌و‌جوی عزیزانشان بودند دو زن گریه کنان از مأموران می‌خواستند تا وارد آنجا شوند. زن بی تابی می‌کرد و می‌خواست بداند آن سوی حصارهای آبی رنگ چه می‌گذرد. تاب و تحملش را از دست داده بود و فریاد زنان می‌گفت: «می‌خواهم خودم دنبال همسرم بگردم. من مطمئنم او زنده است. چرا می‌گویند مرده. مگر جنازه‌ای از او به ما داده‌اند؟اشک می‌ریخت و ضجه می زد. حال و روز خواهر همسرش هم بهتر از او نبود. دیدن این صحنه‌ها همه را متأثر کرده بود. اشک‌ها روی گونه سرازیر می‌شد.این زن که مادر یک دختر 8 ساله و پسر 7 ماهه است با چشمانی اشکبار گفت: «چند روزاست که بچه هایم را در خانه بستگانم گذاشته‌ام تا شاید خبری از شوهرم به‌دست بیاورم. آنها بی‌تاب پدرشان هستند. دخترم هر روز بهانه پدرش را می‌گیرد. پسر تازه متولد شده‌ام آغوش پدرش را می‌خواهد و همه ما چشم انتظار ردی از او هستیم. دوشنبه شب به ما گفتند جسد قاسم میان 3 پیکری بوده که در موتورخانه پیداشده ولی وقتی آزمایش «دی ان ای» دادیم فهمیدیم همسرم بین آنها نیست. ازبرخی رسانه‌ها هم ناراحتیم.چرا که در کانال‌های خبری و فضای مجازی به دروغ نوشته‌اند که جسد شوهرم پیدا شده است و حتی خبر مرگ او را تأیید کرده‌اند. اما سؤالم اینجاست که مگر جسدی پیدا شده؟ بازهم تأکید می‌کنم ما امیدمان را از دست نمی‌دهیم. او که نا آرامی می‌کرد گفت:هرروز اینجا آمدم ولی کسی جوابم را نمی دهد.چراکسی فکرنمی کند مردم عادی و کارگر هم بین این افراد بودند ای کاش کمی هم به فکر ما بودند.خواهر قاسم که چشم انتظار اثری از اوست در ادامه گفته‌های زن برادرش گفت: برادرم بیمه نبود و به او هیچ چیزی تعلق نمی‌گیرد ما هرروز از اسلامشهر به اینجا می‌آییم ولی هیچ‌کس به فکر اسکان ما نیست .
برادرم ماهی 800 هزار تومان حقوقش بود و دو فرزند کوچک دارد اما حالا او نیست و ما هیچ خبری از سرنوشت‌اش نداریم.همسر قاسم در حالی که بغض‌اش را فرو می‌خورد ادامه داد: گفته‌اند می‌خواهند برای تمام کسانی که در ساختمان پلاسکو سوخته و ناپدید شده‌اند مراسم تشییع بگیرند ولی وقتی هیچ جنازه‌ای پیدا نشده تکلیف ما چیست؟
آواربرداری غیراصولی
مژه‌های چشمش از دود و سرما بهم چسبیده. خاک میان صورت چین خورده‌اش را گرفته و لباس‌هایش به خاطر برف و باران گل آلود شده است. دل توی دلش نیست و دائم می‌گوید بچه‌ها توی کوره هستند باید نجاتشان دهیم. این آتش نشان فداکار که روز و شب در حال خدمت و امدادرسانی است از وضعیت غیراصولی آوار‌برداری به ما گفت: کار سنگین است درست. اما این روش آوار‌برداری برای نجات احتمالی گرفتاران یا حتی یافتن جسدی از آنها اصولی نیست. همکاران ما با چنگ و دندان درحال یافتن ردی از عزیزانمان هستند این توقع زیادی نیست که از مدیران و مسئولان رده بالا بخواهیم اجازه دهند آتش‌نشان‌ها کارشان را اصولی انجام دهند و خبری از گرفتاران بیاید. ما تنها دنبال آتش‌نشانان در ویرانه‌ها نیستیم آنها جانشان را به خطر انداختند تا شهروندان را نجات دهند.ما جانمان را برای آنها می‌دهیم و حالا به دنبال همه آنها هستیم. ای کاش خود آتش‌نشانان اختیار  داشتند تا کار را در دست می‌گرفتند و...

ستاد بحران متخصص نیست

یکی دیگر از آتش‌نشانان که در گوشه‌ای ایستاده تا نفسی تازه کند و بار دیگر دل به آتش بزند، به دودهای سیاه و سفید ساختمان ویران شده خیره شده بود و سرش را با تأسف تکان می‌داد. در نگاهش اعتراض بود و حرف‌های ناگفته.این آتش‌نشان درباره مدیریت بحران درماجرای پلاسکو گفت: متأسفانه ستاد بحران نخستین بار است که چنین حادثه‌ای را تجربه کرده و بارها هم اعتراف کرده تاکنون چنین حوادثی را از نزدیک ندیده است. می‌خواهم بدانم چطور وقتی ارگانی اطلاعی از موضوع ندارد می‌تواند مدیریت حادثه‌ای به این عظیمی را به صورت غیر تخصصی در دست بگیرد. بگذارند ما آتش‌نشان‌ها کار خودمان را انجام دهیم و عزیزانمان ومردم گرفتار را نجات دهیم. بسیاری از خانواده‌ها پشت درها التماس می‌کنند تا ردی از بستگانشان بگیرند ولی ما به آنها چه بگوییم؟ بگوییم فقط باید به دستور مسئولان این آوارها را جمع می‌کنیم؟ گرچه در این شرایط هم همکارانم به جست‌و‌جو می پردازند ولی این گونه آوار‌برداری برای یافتن فرد یا ردی از او به هیچ عنوان اصولی و تخصصی نیست.
مگر می‌شود یک آتش‌نشان رهیاب نداشته باشد
آتش‌نشانان با وجود سرمای سوزان همچنان خستگی‌ناپذیر در تکاپو هستند. یکی از آتش‌نشانان وقتی متوجه گفت‌و‌گو با همکارانش شد خود را به ما رساند و گفت: می‌شود یک موضوع را به گوش مسئولانمان برسانید. ما حتی یکی Gps -ردیاب -هم نداریم که در چنین شرایطی بتوانیم ردیابی شویم دیگر چه می‌توان گفت از کمبود تجهیزات ایمنی برای آتش‌نشانانی که برای نجات شهروندان ودفاع ازاموال جامعه از جانشان هم می‌گذرند. در زمان آوار‌برداری و جست‌و‌جوی افراد گرفتار در این حادثه حتی سگ‌های هلال احمر مجهز به رادار بودند و به همراه دو نفر به دنبال عزیزان گرفتار می‌گشتند چطور می‌شود که آتش‌نشان‌ها از این سیستم محرومند؟
با این شرایط خوب است در نظر بگیریم اگر در تهران که خودش به تنهایی یک کشوراست، زلزله بیاید ستاد بحران وشهرداری واستانداری و... چه تدبیری اندیشیده و چه شرایطی در جامعه به وجود می‌آید.
مشکلات دانش‌آموزان منطقه 12
یکی ازوالدین دانش‌آموزان مدرسه‌ای در خیابان جمهوری هم به خبرنگار ما گفت: وقتی ساختمان پلاسکو آتش گرفت همه ما متأثر شدیم ولی در پس آن مشکلاتی هم برای ما و فرزندانمان به وجود آمد. متأسفانه مسئولان آموزش و پرورش دراین شرایط بحرانی به فکر دانش‌آموزانشان نیستند. این مدرسه یکی از بهترین دبیرستان‌های تهران است و دانش‌آموزان خودشان را برای کنکور آماده می‌کنند.ولی در تمام این مدت تعطیلی هیچ مکانی برای دانش‌آموزان در نظر گرفته نشد تا آنها با خیال راحت بتوانند به درس و مدرسه‌شان برسند.حالا بماند که در شرایطی هم این مدرسه باز شد که دود و هوای آلوده در حیاط مدرسه وکلاس درس همه دانش‌آموزان را به سرفه می‌انداخت.در مجاورت این دبیرستان یک دبستان دخترانه نیز وجود دارد که جمعی از والدین دانش‌آموزان در آنجا جمع شده بودند و از مسئولان آموزش و پرورش شکایت داشتند.یکی از این والدین گفت: به خاطر وجود دودهای ناشی از سوختگی ساختمان کلاس درس بچه‌ها آنها را به سرفه انداخته و حتی دخترم به همین دلیل تا نصفه شب در بیمارستان بستری بود. متأسفانه هیچ‌کس هم موضوعی به این مهمی را پیگیری نمی‌کند.ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: