به گزارش شفا آنلاین،مگر ازدواج هم می تواند آسان باشد، آن هم به آسانی آب خوردن؟ دکتر چشمه علایی می گوید باور دارم که اگر جوان ها بعضی از مهارت های لازم را کسب کنند و موانع ذهنی نادرست را کنار بگذارند و اگر از ازدواج در ذهن خود یک غول نسازند و موانع ذهنی شان را کنار بگذارند، ازدواج هم می تواند آسان باشد.
دلشکسته نشوید
دل باختن های زیاد و به وفور اشتباه است. در اطراف همه شما آدم های مختلفی وجود داشته و دارد. پس با آدم های زیادی برخورد داشته اید. چه در محل کار، چه در محل تحصیل، در جامعه و...
مقایسه کردن موقعیت های حال حاضرتان با ارتباط های قبلی یا حتی مواردی تخیلی که در فیلم ها دیده اید هم اشتباه است. گاهی صبر کردن برای رسیدن به یک فرد مناسب تر هم درست نیست. به هر حال از فرد مورد نظر شما جذاب تر و ایده آل تر هم وجود دارد. مگر اینکه بخواهید در این ناآگاهی بمانید و مدام صبر کنید!
مقایسه کردن را کنار بگذارید
به موردها و موقعیت هایی که برای تان پیش می آید، بهتر فکر کنید. وقتی جوان تر هستید به این فکر می کنید که موقعیت های دیگری هم برای تان پیش می آید، پس آنهایی که در دسترس هستند را نادیده می گیرید. از این رو شاید در 35 سالگی به این نتیجه برسید که در طول زندگی دو، سه بار واقعا از افرادی خوش تان آمده است! بنابراین اشتباه است که به موردهایی که در حال حاضر و دردسترس تان است، توجهی نکنید.
موانع ذهنی تان را شناسایی کنید
بخشی از این موانع کاملا شخصی است چون ممکن است کسی در خانواده ای بزرگ شده که ناسازگاری هایی در خانواده از پدر و مادر دیده یا یک ازدواج ناموفق برای خواهر یا برادر در خانواده وجود داشته که در ناخودآگاهش ارزش هایی متضاد با ازدواج به وجود آمده است. این برنامه ها شخصی است، باید شناسایی و درمان شود. مثلا اینکه اگر مادر خانواده مدام مواردی مثل این جمله را تکرار می کرده که چون ازدواج کردم نتوانستم درس بخوانم یا ازدواج کردن مانع رسیدن به آرزوهایم شد.
همه این موارد باعث می شود باورهای اشتباه بسیاری در سن زیر پنج سالگی شکل بگیرد. مسلما آن دختر یا پسر از سن پایین با باورهای اشتباهی رشد می کند.
برای یک ازدواج آسان خاطره های تلخ قدیم را فراموش کنید
فردی برای مشاوره به من مراجعه کرد. مشکل او این بود که در مواجهه با هر مردی هر چند برای گفت و گوی ساده برخوردی تند و ناشایست از خود نشان می داد. مدام می خواست دعوا راه بیندازد. به او گفتم گفت و گوی شما را در همایش با مردی که به شما مراجعه کرد، دیدم. سوال آن مرد کاملا علمی بود. یک مزاحم خیابانی که نبود! ولی شما باز هم خشن برخورد کردید. او در نهایت تصویری از دوره نوجوانی اش را به خاطر آورد و برایم گفت: «زمانی که 14 ساله بودم از مردی که در حال گفت و گو با من بود برخوردی ناشایست دیدم.» به او گفتم: «آیا هنوز هم شما 14 ساله هستید؟»
کمی به ظاهرتان اهمیت دهید
منظور از آراسته بودن، جلف بودن یا داشتن آرایش تند و زننده نیست. درست است که آرایش زیاد آدم های زیادی را به شما جذب می کند اما نه هر فرد محترم و خانواده دوستی را. برای اینکه جذاب به نظر برسید باید کیفیت های زنانه را در خودتان تقویت کنید. لطیف باشید. لبخند بزنید، اجتماعی باشید.
البته قرار نیست هر فردی که برون گرا و اجتماعی است نسبت به یک فرد دورن گرا از ادواج بهتری داشته باشد. درون گراها می توانند ازدواج های بسیار خوبی داشته باشند، در عین حال خیلی هم بگو و بخند نباشند. از قالب ناامیدی بیرون ببایند.
لطفا کمی بیشتر دیده شوید!
متاسفانه هنوز هم دخترهایی در جامعه داریم که در گوشه خانه کنج عزلت گزیده اند. تمام پسرهای فامیل و در و همسایه یک بار برای خواستگاری ازاین دخترها پیشقدم شده اند و مورد پسند قرار نگرفته اند. به نظر شما آن دختری که گوشه خانه است، شانسی برای ازدواج دارد؟ مسلما خیر. باید در جامعه دیده شود. حتما این مثال را شنیده اید که فردی شب و روز دعا می کرد که بلیت بخت آزمایی برنده شود.
یک روز ندایی آمد و به او گفت: عزیز من! شما اول یک بلیت تهیه کند بعد آنقدر دعا و نذر و نیاز کن! پس باید در جامعه دیده شوید. با حضور در کلاس ها مختلف، رفتن به مهمانی و... زمانی که موانع ذهنی را کنار بگذارید ازدواج مثل آب خوردن آسان می شد و چون در ناخودآگاه اثر می گذارد و دو نفر به راحتی جذب هم می شوند. ازدواج همه چیز نیست اما در خوشبختی و سعادت انسان بسیار تاثیرگذار است.
در مورد خواستگارتان پیشداوری نکنید
در جلسات خواستگاری سنتی جبهه نگیرید. قضاوت نکنید. دلهره نداشته باشید. بالاخره باید یک نفر را ببینید که بفهمید از او خوش تان می آید یا نه. اگر خواستگاری سنتی را آنقدر بزرگ نکنید و فکر نکنید با یک جلسه خواستگاری مجبور به ازدواج هستید راحت تر با این موضوع کنار می آیید.
جلسه خواستگاری صرفا یک جلسه مهمانی رسمی است که دو نفر قرار است بیشتر با هم آشنا شوند. از قبل این سد ذهنی را برای خودتان به وجود نیاورید که چطور می شود از یک خواستگاری سنتی خوش تان بیاید. قرار نیست عشق در لحظه اتفاق بیفتد. عشق ممکن است با ملایمت و شناخت اتفاق بیفتد. قضاوت چه مثبت و چه منفی در مورد کسی که تا به حال ندیده اید آزاردهنده است. همچون یک کاغذ سفید با خواستگارتان برخورد کنید.
فرد مورد نظرتان را بررسی کنید
زمانی که با کسی آشنا می شوید در مدت دو، سه ماه اول بررسی کنید، ببینید فرد مورد نظر شما چند درصد از خواسته های شما را دارد؟ معمولا بالای 70 درصد عالی است. واقعا هم می توان این فهرست را با عدد و رقم در بیاورید. درست است که مهربانی کیفی است و قابل اندازه گیری نیست اما اگر نامهربان بودن را یک و با محبت بودن را عدد پنج در نظر بگیرید، بالاخره خواستگار شما باید یک جایی آن وسط ها عددی را کسب کند. صادقانه هم عدد تعیین کنید. شاید خواستگار شما در مواردی که بسیار برای شما مهم است از عدد صد، عددی معادل 20 را کسب کند. خب مسلما این فرد مناسب شما نیست.
از روز اول به مردان نگویید قصد ازدواج دارید
گاهی دختران به دلیل اینکه آمادگی برای ازدواج دارند، محتاطانه تر از قبل عمل می کنند و در شروع ی رابطه سریع عنوان می کنند که: «ببین من سنم اجازه نمیده که وارد هر رابطه ای بشوم و به دنبال یک رابطه هدفمند هستم!» هرگز از روز اول به یک مرد نگویید که من قصدم ازدواج است. حتی اگر نیت شما ازدواج است نگویید ما باهم یک رابطه هدفمند را شروع کنیم! حتی مستقیم مطرح کردن به مردی هم که نیتش ازدواج است، صحیح نیست. خانم ها از همان ابتدای معاشرت ها به فکر ازدواج هستند.
مرد را در قالب پدر فرزندشان و شوهرشان می پندارند اما مردها این گونه فکر نمی کنند. آنها فکر می کنند این خانم فقط شوهر می خواهد! وجود من به عنوان یک انسان برایش مهم نیست.
آن مرد پیش خودش فکر می کند این دختر فقط می خواهد ازدواج کند. اصلا نمی خواهد من را کشف کند. دختر باید یک رابطه را هدفمند پیش ببرد ولی نه با بیان مستقیم. چرا؟ فرض کنید یک آقا در جلسه اول خواستگاری به شما بگوید نیت من از ازدواج برطرف کردن نیازهای جنسی ام است. چه رفتار ناشایستی است! البته مردها خودشان می دانند بسیاری از دخترها نیت شان ازدواج است. با این وجود می توانید یک معاشرت هدفمند را به طور نامحسوس و نه به شکلی مستقیم به سمت ازدواج سوق دهید.
اگر حال تان خوب نیست، ازدواج نکنید
ازدواج همه چیز نیست اما در خوشبختی و سعادت انسان بسیار تاثیرگذار است. کسی که قصد دارد ازدواج کند اول از همه باید حالش با خودش خوب باشد و خودش را دوست داشته باشد. در غیر این صورت بهتر است ازدواج نکند. ازدواج دو ستون می خواهد که یک سقف را استوار نگه دارد. نمی شود از یک ستون خراب انتظار یک سقف مستحکم را داشت. با ازدواج قرار نیست هدفمند یا خوشبخت شوید در صورتی که قبل از آن نبوده اید! ازدواج جنبه های مختلفی دارد. ظاهر، شغل، جهان بینی، تفریحات، نوع رفتار، سطح اجتماعی و خانوادگی و... دو فهرست بنویسید. فهرست اول معیارهای شما از انتخاب همسر. فهرست دوم ویژگی های خودتان.
بعد این دو فهرست را کنار هم قرار دهید و بسنجید که آیا واقعا این دو نفر مناسب هم هستند؟ خودتان حاضر بودید با خودتون ازدواج کنید؟! اگر اشکالی در خودتان می بینید آن را رفع کنید. اگر هم ایده آل شما 200 قدم از شما جلوتر است، احتمال و شانس شما برای رسیدن به آن فرد کم می شود؛ پس واقع بین باشید.