کد خبر: ۱۳۷۷۳۹
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۰ - ۲۱ دی ۱۳۹۵ - 2017January 10
بحران میانسالی که با تغییر رفتارهای ناگهانی همراه است برای خیلی از زنان و مردان ۳۵ تا ۵۵ ساله رخ می‌دهد.
شفاآنلاین>اجتماعی>خریدن لباس‌های گران‌قیمت، تصمیم‌های بزرگ برای خرید یک ماشین یا خانه بهتر، انتقادهای شدید و ناگهانی از رابطه، تمایل به برقراری رابطه با آدم‌های متفاوت و جدید، تمایل شدید برای تغییر ظاهر و عمل جراحی و بوتاکس؛ این رفتارها در میانسالی به چه معناست؟اینها می‌توانند نشانه‌های بحران میانسالی باشند.

به گزارش شفاآنلاین، بحران میانسالی که با تغییر رفتارهای ناگهانی همراه است برای خیلی از زنان و مردان ۳۵ تا ۵۵ ساله رخ می‌دهد. این بحران که در بیشتر مواقع هزینه‌های مالی و روحی فراوانی نیز تحمیل می‌کند حفره‌ای عمیق در میزان پس انداز و بازنشستگی و همچنین ارتباط عاطفی افراد با شریک زندگی خود و اعضای خانواده‌اش ایجاد می‌کند. به طور متوسط۱۰ درصد مردان و زنان گرفتار بحران میانسالی می‌شوند؛ بحرانی که می‌تواند بسیار دردناک باشد‎.‎بسیاری از افراد می‌توانند راه خود را در بحران میانسالی پیدا کنند بدون اینکه دچار مشکل شوند اما برای عده‌ای یافتن راهی که تعادل را به زندگی بازگرداند کار دشواری است. مفهوم «عبور از جوانی» برای خیلی از مردم چالش برانگیز، دردناک و ناامید کننده است. ترس از دست دادن شور جوانی و سلامت و زیبایی و رفاه به نگرانی روزمره افراد تبدیل می‌شود، احساساتی که گویی راهی برای خلاصی از آنها وجود ندارد‎.


بحران میانسالی چیست؟
این اصطلاح ابتدا در سال ۱۹۶۵ به کار رفته شد و روانشناسان فرویدی مانند کارل یونگ از آن استفاده می‌کردند. به طور کلی بحران میانسالی توصیفی برای دوره‌ای از زندگی است که فرد از دوره جوانی وارد دوره تازه‌ میانسالی و پیری می‌شود. در این دوره هر فردی دستاوردها، اهداف و آرزوهایش را ارزیابی می‌کند اما ارزیابی آنچه گذشته و آنچه پیش رو است برای همه کار ساده‌ای نیست. کسی که دچار بحران میانسالی می‌شود بسیاری از اهداف و آرزوهایش را خلاف آنچه تصور می‌کرده است می‌یابد و نسبت به آینده پیش رو نیز بسیار نگران است‎.‎هم زنان و هم مردان دچار بحران میانسالی می‌شوند اما تجربه آنها در این زمینه بسیار متفاوت است. مردها اغلب بر دستاوردهای خود تمرکز می‌کنند و ناکامی‌های زندگی باعث ناامیدی‌شان می‌شود در حالی که زنان به شدت دچار بحران ظاهر و ‌جذابیت‌های جنسی می‌شوند و اغلب نگران این مساله هستند که پس از اینکه وظایف مادری‌شان تمام شود چه باید بکنند. البته بخش زیادی از آنچه این بحران میانسالی را رقم می‌زند باورهایی است که جامعه به زنان و مردان خود القا کرده است. نگرانی زنان از ظاهر خود به شدت به کلیشه‌های جنسیتی وابسته است همانگونه که برای مردان نیز اینچنین است‎.‎افرادی که توانسته‌اند مطابق با احساسات، نیازها و خواسته‌هایشان پیش بروند کمتر دچار بحران میانسالی می‌شوند و پیر شدن برای آنها بسیار آسان‌تر است. هرچه دشواری‌های زندگی در جوانی بیشتر باشد مواجهه با پیری دشوارتر می‌شود، گذر زمان، از دست رفتن فرصت‌ها و ناکامی‌های زیاد باعث تشدید بحران میانسالی می‌شوند‎.‎این موارد باعث احساس اندوه، ملال و ندامت هستند. به طور کلی بحران میانسالی می‌تواند شدید باشد یا کم و یا ممکن است سلامت روانی و جسمی فرد را به خطر بیندازد‎.


نشانه‌ها و عوارض
کسی که دچار بحران میانسالی است ممکن است برای بازیابی کودکی از دست رفته به دنبال رویای کودکی‌اش باشد. بنابراین او هزینه‌هایی را به خود، شریک زندگی و خانواده‌اش تحمیل می‌کند که با واقعیت‌های زندگی او هماهنگی ندارد مثلا ممکن است به فکر خریدن یک ماشین گرانقیمت بیفتد چون این رویای کودکی او بوده است‎.‎علاوه بر این عادت‌های زندگی او تغییر می‌کنند. او در تصمیم‌گیری دچار مشکل می‌شود و بدون دلیل دچار خشم و عصبانیت یا بی‌قراری می‌شود. در رابطه عاطفی نمی‌تواند احساساتش را کنترل کند، ابراز احساسات عجیبی دارد و یا ممکن است از هر صمیمیت عاطفی‌ای گریزان باشد‎.‎ یکی از نشانه‌های بارز بحران میانسالی تغییرات خواب است که با کم خوابی یا پرخوابی نمایان می‌شود‎.


نشانه بارز و مهم بحران میانسالی اما وسواس زیاد نسبت به ظاهر خود است. ممکن است متوجه شوید که همسرتان به کلی شیوه لباس پوشیدن‌اش را تغییر داده و لباس‌های بسیار متفاوتی می‌پوشد یا علاقه زیادی به آرایش پیدا کرده و نسبت به اصلاح صورتش حساس است. نیاز به حفظ جذابیت باعث می‌شود او دائما از شما درخواست کند که زیبایی‌اش را تائید کنید و یا شما را وادار کند در ایجاد تغییرات عمده ظاهری او را همراهی کنید‎.‎نکته دیگری که در بحران میانسالی دیده می‌شود تغییر دوستان قدیمی و قطع ارتباط با افراد خاصی است. در این میان فردی که دچار بحران میانسالی است حتی از شریک زندگی خود می‌خواهد که روابطش را تغییر بدهد یا او را متهم به پیری می‌کند و با انتقادهای شدید تلاش می‌کند رفتار شریک زندگی‌اش را نیز تغییر بدهد و او را آنگونه که آرزو دارد جوان نگه دارد‎.‎
ناامیدی از آینده نیز مساله تازه‌ای است که در بحران میانسالی دیده می‌شود. او هیچ چشم اندازی برای آینده نمی‌بیند و تلاش‌هایش برای بهبود زندگی را از دست می‌دهد. فکر کردن زیاد به مرگ نیز از عوارض بحران میانسالی است که مانع امید به آینده می‌شود و در نهایت فرد را دچار وسواس مرگ و افسردگی می‌کند‎.‎
افرادی که دچار بحران میانسالی هستند تمایل زیادی به ترک رابطه دارند و ممکن است رابطه‌های موازی را تجربه کنند و یا بخواهند طلاق بگیرند. آنها به دنبال فرد تازه‌ای برای دریافت احترام، محبت و توجه هستند و آنچه در رابطه دارند را ناکافی، ناامید کننده و اشتباه می‌دانند‎.‎
همچنین برای برخی از افراد افسردگی همراه با بی‌انگیزگی شدید است. کاری که همیشه با علاقه انجام می‌دادند را بسیار کسالت بار و نفرت انگیز می‌دانند و رابطه، دوستان، خانواده و امور زندگی روزمره برایشان غیر قابل تحمل است‎.‎
یک نشانه رایج دیگر در این افراد متهم کردن دیگران است. آنها والدین، شریک زندگی‌ خود، دوستان و همکاران خود را برای آنچه اتفاق افتاده است مقصر می‌دانند و گمان می‌کنند همه فقط به آنها آسیب زده‌اند و آنها را از رویاها، خواسته‌ها و زندگی واقعی خود دور نگه داشته‌اند‎.‎تجربه‌های تلخ گذشته، مرگ عزیزان، جدایی، آشیانه خالی و هر نوع مساله‌ای که آنها را دچار ضایعه روحی کند نیز در تشدید این بحران اثر دارند‎.


چه باید بکنید
ـ اگر احساس می‌کنید دچار بحران میانسالی شده‌اید یا شریک زندگی‌تان درگیر این مساله است پیش از هر اقدامی باید با افزایش دانش و آگاهی خود درک درستی از مساله‌ای که با آن روبه‌رو هستید پیدا کنید‎.‎
ـ قبل از ایجاد هر تغییر اساسی در زندگی‌تان ابتدا خوب فکر کنید. خریدن چیزهای گران، تغییرات ظاهری یا ترک رابطه مسائل مهمی هستند که نمی‌توانید آنها را بخاطر شرایط روحی خود رقم بزنید. خوب فکر کنید و خوب تصمیم بگیرید‎.‎
ـ کنار آمدن با این شرایط و مقابله با آن کار بسیار دشواری است. تصمیم‌گیری و فکر کردن در این وضعیت سخت است بنابراین برای پیشگیری از هر نوع حرکت و رفتار انتحاری ابتدا با یک متخصص و مشاور در مورد آنچه در فکرتان می‌گذرد حرف بزنید‎.‎
ـ افکار و احساسات‌ را در جهت مثبتی به کار بگیرید. همه چیزهایی که شما را دچار بحران میانسالی می‌کنند لزوما بد نیستند. اگر از این تغییرات فکری آگاهانه و هوشمندانه استفاده کنید حتی نتایج بهتری به دست می‌آورید که برای بهبود رابطه و کارتان موثر است‎.‎
ـ از افکاری که آزارتان می‌دهند بیرون بیایید. با شروع فعالیت‌های جدید، آموزش مهارت‌ها تازه و سفر یا مطالعه برای خود جایگاه امن بسازید‎.‎
ـ با همسرتان درباره افکار و احساساتتان حرف بزنید. از او کمک بخواهید و خود را در مقابل هم احساس نکنید. حالا که درک بهتری از وضعیت خود پیدا کرده‌اید به خوبی می‌دانید که مشکلاتی که در رابطه‌تان به وجود آمده‌اند ممکن است واقعی نباشند و برآمده از بحران میانسالی باشند. در هر صورت حتی اگر مشکل حل نشده در رابطه دارید باید آن را صرف نظر از این بحران تازه حل کنید و راه حل درستی برایش پیدا کنید‎.


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: