کد خبر: ۱۳۴۲۳۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۹ - ۲۳ آذر ۱۳۹۵ - 2016December 13
پژوهش (و بویژه پژوهش درعلوم پزشکی) در ایران با بحرانی جدی روبرو است که شاهد فجایعی چون خرید و فروش پایان‌نامه و شیوع داده‌سازی و سرقت ادبی در میان جامعه دانشگاهی است.
شفا آنلاین:مورد بسیار اخیر این بی‌اخلاقی‌ها که در نتیجه تقلب در روند نگارش، داوری و انتشار رخ داد، منجر به استرداد ۵۸ مقاله ایرانی از مجلات انتشاراتی‌های اسپرینگر (Springer) و BMC شد و واکنش‌های متفاوتی را در میان فعالان عرصه پژوهش برانگیخت

 هرچند این رسوایی خود بررسی‌ای موشکافانه می‌طلبد، اما باید یادآور شد که پدیده بی‌اخلاقی در پژوهش همچون سایر پدیده‌های اجتماعی به کوه یخی در آب می‌ماند؛ رخدادهایی که رسانه‌ای می‌شوند در حقیقت قله کوه یخ اند و بخش عمده کوه یخ در زیر آب پنهان است.

       در تضاد طنزآمیزی با بی‌اخلاقی‌های فوق، گزارش‌های مسئولان، ایران را همواره در رده‌های بالای «تولید علم» در جهان قرار می‌دهد. اگر هم مسئولان نقصی در برنامه تولیدات علمی کشور می‌بینند، نقص در مواردی همچون تعداد ارجاعات به مقالات تولید شده یا کمبود امکانات است. متاسفانه چنین رویکردی به پژوهش نشان می‌دهد که بیماری پژوهش در ایران تا حد زیادی به علائم بیماری و آن هم سطحی‌ترین آنها فروکاسته شده و به همین سبب، درمان این بیماری هم غالبا درمان علامتی بوده است. گرچه اخیرا بحث بهبود کیفی پژوهش در کشور بالاگرفته، اما به نظر نمی‌رسد راهکارهای ارائه شده پاسخی ریشه‌ای برای بیرون رفتن از بحران کنونی باشد. در زیر پیشنهادهایی را ارائه می‌کنم که ابدا ادعای جامع بودن آنها را ندارم، اما معتقدم تامل در آنها به بهبود وضع پژوهش در ایران کمک خواهد کرد.

       ۱) پژوهش برای نزدیک شدن به حقیقت: انگیزه پژوهش باید تشنگی برای نزدیک شدن به حقیقتی علمی و (درصورت محدودیت منابع) ترجیحا کاربردی باشد و هرچه غیر آن به پژوهش آسیب جدی می‌رساند. پژوهشی که ابزار بازی‌های رسانه‌ای باشد یا هدف اصلی آن ارتقا یا پیوستن به بنیاد نخبگان باشد، پژوهش حقیقی نیست و باید جلوی هدر رفتن منابع برای آن را گرفت. جملات پیشین ممکن است «تند» به نظر بیاید اما شیب سقوط علمی و اخلاق پژوهش ما از آن تندتر است. انگیزه‌هایی که بسیاری از مسئولان پژوهشی کشور برای «تولید علم» درنظر گرفته‌اند، نه تنها به بهبود اوضاع کمکی نمی‌کند بلکه با فراهم کردن بستر مناسب برای فرصت‌طلبان، ناخواسته تیشه به ریشه پژوهش بیمار کشور می‌زند.

       ۲) جستجوی ردپای بحران پژوهش در اعماق جامعه ایران: آنچه امروز در جامعه پژوهش می‌بینیم، بازتابی از ساختار بیمار جامعه امروز ماست که در آن بی‌اخلاقی، دروغگویی و لاپوشانی به کرات دیده می‌شود. به‌علاوه، ساختار جامعه در شکل‌گیری ذهن پرسشگر (که کلیدی ترین ویژگی پژوهشگر است) نقشی حیاتی ایفا می‌کند. جامعه‌ای که پرسشگری و سنجشگرانه‌اندیشی را ارج نمی‌نهد و کودکانش به تفکر خلاق ترغیب نمی‌شوند، بستر مساعدی برای پرورش ذهن‌های پژوهشگر نخواهد بود. واردات پژوهش از کشورهایی که روحیه پرسشگری را به مراتب بیشتر از ایران تقویت می‌کنند، تنها پوسته آن را وارد خواهد کرد و هسته آن را در همان مبدا باقی خواهد گذاشت؛ بنابراین بدون تغییر زیرساخت‌ها به سختی می‌توان پژوهش و پژوهشگری داشت که به علم برای علم و نه به عنوان ابزاری برای ارتقای شخصی بپردازد. در نهایت این بیماری پژوهشی علایمش را به اشکال مختلف بی اخلاقی و بی کیفیتی در پژوهش بروز می‌دهد. راه‌حل‌هایی که مسئولان پژوهش کشور بر آن تکیه می‌کنند، همچون اعطای گرنت‌های تحقیقاتی، فراهم آوردن فناوری‌های جدیدتر یا کلاس های «تربیت پژوهشگر» البته همه ضروری‌اند اما هیچ‌یک روح پژوهش و اخلاق پژوهشی را در جامعه دانشگاهی نمی‌پرورند. درمان بیماری پژوهش، درمان بیماری بزرگتر جامعه را می‌طلبد که برای آن باید جامعه را به زیر تیغ نقد برنده اما در نهایت موثر جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، اقتصاددانان، سیاست‌دانان و روشنفکران خبره و متعهد فرستاد.

       ۳) نقد از خود و مقابله با فرافکنی: واکنش ایرانیان به رسوایی اخیر علمی در نوع خود جالب توجه است. برخی مسئولان با پذیرش خطای نویسندگان ایرانی بر پیگیری جدی آن تاکید کردند اما مشکل را محدود به شمار اندکی از پژوهشگران دانستند و به بررسی ریشه‌ای بحران نپرداختند. برخی دیگر چون انصار امینی، در روزنامه شرق، خواستار آسیب‌شناسی جدی در این راستا شدند. او شخصیت پژوهشگر ایرانی را «شخصیتی بازاری» دانست که در نتیجه «نگاه ویترینی» به علم پدید آمده است. نتیجه طبیعی به عقیده او این خواهد بود که تلاش پژوهشگر ایرانی نه بر «ارائه پژوهشی برای حل بحران‌های جامعه است» که «می کوشد تا در زمان کوتاه و زحمتِ کمتر، مقاله یا کتابی را نشر دهد تا تحسین و تشویق مالی را از طرف نهادهای مختلف برانگیزد.»

       عده‌ای دیگر اما موضعی دفاعی اتخاذ کردند. نشریه ساینیوز در مقاله‌ای با عنوان «افشاگر ۵۸ مقاله ایرانی کیست؟» «صرف‌نظر از صحت و درستی طی مراحل قانونی» به «سوال مهمی که ذهن دانشگاهیان را مشغول کرده» می‌پردازد که «این افشاگر کیست؟» و چه سودی از بدنامی اعتبار علمی کشور و هتک حیثیت جامعه دانشگاهی می‌برد؟ نویسنده با عبارت «صرف نظر» در حقیقت اهمیت صحت موضوع را در جایگاه بعد از نام و انگیزه افشاگر می‌داند؛ واکنشی که نه تنها مشوق بی اخلاقی در جامعه است بلکه پارانویایی را در سطح دایی جان ناپلئون در ذهن تداعی می‌کند. در مقاله‌ای دیگر با عنوان «چرا کسی به خطای مجلات نیچر در پذیرش چند روزه مقالات توجهی نمی‌کند؟» دکتر آرمین زارعیان، به گفته خودش به «واکاوی دقیق و بدون سوگیری‌های احتمالی» این اقدام می‌پردازد و در نهایت مجلات مذکور را به داشتن استانداردی دوگانه با انگیزه‌های سیاسی متهم می‌کند. موارد اخیر نمونه‌های بارز فرافکنی هستند که ما را روزبه روز به اشتباهات خود بی تفاوت‌تر می‌کنند و به تبع آن وضع موجود را وخیم‌تر. اینکه ما در پاسخ به اینگونه بی‌اخلاقی‌ها به جای نگاه نقادانه به خود در پی یافتن انگیزه‌های سیاسی افشاگران هستیم یا به دنبال دست‌های پنهانی که از تخریب دانشگاهیان ایرانی سود می‌برند می‌گردیم، نمایانگر ساختار روان‌شناختی پارانویید جامعه ماست که زشتی‌های خود را پیوسته در دیگران جستجو می‌کند. حتی اگر مجلات مذکور در روند داوری و انتشار کوتاهی کرده باشند یا انگیزه‌ای سیاسی داشته باشند، باز هم تغییری در این واقعیت ایجاد نمی‌شود که این نویسندگان ایرانی بودند که مقالات را نوشته‌اند.

       ما مسئول بی‌اخلاقی‌های جامعه خودمان هستیم و فقط با تمرکز بر خطاهای خودمان در بهبود روند پژوهش در ایران تاثیرگذار خواهیم بود. نقد از خود البته دردناک است و تلخ، اما درد آن همچون درد تیغ جراح است که اگر بیمار را جراحی نکند، آن بیمار زنده نخواهد ماند.

       ۴) برچیدن بساط پایان‌نامه‌ها: در این شکی نیست که افزایش کمیت «تولیدات علمی» از دلایل مهم اجباری بودن پایان نامه‌ها است؛ اما کمتر کسی می‌پرسد ارزش حقیقی این «تولیدات علمی» چیست یا چند درصد از این پژوهش‌ها راستین هستند؟ بعلاوه، پایان نامه نوشتن دانشجو را تبدیل به پزشک بهتری نمی‌کند اما قطعاً محیط را برای فجایع علمی مساعد می‌کند. هرکه علاقه به پژوهش دارد، می‌تواند واحد اختیاری پژوهش بگذراند. در مقابل، زمان و هزینه‌ای که صرف پایان‌نامه‌ها می‌شود باید متوجه فعالیت‌هایی شود که برای همه پزشکان ضروری است اما در دانشگاه‌های ما کمتر اثری از آن به چشم می‌خورد. برای نمونه، تدریس پزشکی مبتنی بر شواهد یا تفکر نقادانه پزشکان توانمندتری تحویل جامعه می‌دهد یا آموزش ارتباط پزشک با بیمار در جامعه‌ای که به این قشر تحصیلکرده با دیده شک می‌نگرد می‌تواند سوء‌تفاهم‌های بسیاری را کاهش دهد و در عین حال باعث بهبود روند درمانی شود.

       ۵) افزایش وزن مسیرهای غیرپژوهشی در ارتقا: نتیجه استفاده ابزاری از پژوهش این است که اعضای هیئت علمی خود را به هر دری خواهند زد تا برای ارتقا «مقاله بنویسند.» این دید، دید خطرناکی است که مقاله‌نویسی را جایگزین پژوهش می‌کند، حال آنکه پژوهش امری پیچیده با ده ها پارامتر است و نوشتن مقاله فقط یکی از مراحل این روند پیچیده است. کوشش در پژوهشی که هدف آن تولید مقالات برای بهبود جایگاه علمی ایران باشد، بطور کاملاً طبیعی بر مقاله‌نویسی و نه بر مراحل حیاتی پژوهش چون پرسش پژوهشی مناسب، طراحی مطالعه یا جمع‌آوری داده‌ها متمرکز خواهد بود. نتیجه آنکه پرسش‌های ما بی‌خاصیت، طراحی مطالعات ما ساده‌نگرانه و داده‌های ما ساختگی خواهد بود. از درون این سیستم بیمار درنهایت اساتیدی بیرون خواهند آمد که الگوی مناسبی برای پرورش دانشجو نخواهند بود. اگر مسیرهای ارتقا به خدمت‌رسانی و آموزش هم وزن برابر با پژوهش بدهند، جلوی بخشی از بی‌اخلاقی ها در پژوهش گرفته خواهد شد، چرا که اعضای هیئت علمی مجبور نخواهند بود برای ارتقا به کاری که بدان علاقه مند نیستند بپردازند.

       ۶) تقویت سیستم‌های نظارتی: در محیطی که بی اخلاقی پژوهشی وجود دارد، سازوکارهای نظارتی باید به همان اندازه تقویت شوند. بسیاری از سازوکارهای نظارتی کنونی منفعلانه عمل می‌کنند یا به راحتی قابل دورزدن اند. برای مثال بسیاری در جامعه پژوهشی کشور بدین حقیقت واقف‌اند که نه تنها تخلفات زیادی در سطح داده‌ها و تحلیل‌های آماری وجود دارد بلکه متاسفانه هیچ سازوکار درستی برای مقابله با اینگونه تخلفات وجود ندارد. برای حل این مشکل می‌توان انتشار داده‌ها به همراه مقالات را جزو ضروریات موسسات قرار داد یا می‌توان کمیته‌ای از متخصصان آمار در وزارتخانه تشکیل داد که به صورت تصادفی داده‌های پژوهش را از مراکز پژوهشی درخواست کند و به صورت دوسوکور به بررسی آن بپردازد. به‌علاوه، مسئولان باید ترتیبی اتخاذ کنند تا از افشاگران بی اخلاقی‌های پژوهشی محافظت و تقدیر به عمل آید.

       باید یادآور شد که از بین موارد مطرح شده گرچه موارد ۴ تا ۶ (در کنار آموزش صحیح پژوهش و اخلاق پژوهشی) راهکارهای نسبتاً موثری برای جلوگیری از بسیاری بی‌اخلاقی‌ها در پژوهش ارائه می‌دهند، اما بدون توجه به موارد ۱ تا ۳ در بلندمدت، جامعه همچنان بستر مناسبی برای بی‌اخلاقی پژوهشی باقی خواهدماند. ضمناً اگر رویه فعلی ادامه پیدا کند و مسئولان، بحران پژوهشی کشور را کوچک‌تر از آنچه هست نشان دهند و پژوهشگرانِ باتجربه الگوی مناسبی برای پژوهشگران جوان فراهم نکنند، بحران حاضر روزبه روز عمیق‌تر خواهد شد.

       شاید در پایان بپرسید که آیا به عنوان نویسنده فکر می‌کنم که این نوشته چیزی را تغییر خواهد داد یا نه. پاسخ من آن است که من وظیفه دارم به عنوان عضوی از جامعه پژوهش آنچه را ببینم بازگویم و در حد توان راه حل ارائه دهم. مسئولان پژوهش کشور خواه پند گیرند خواه ملال.سپید
امیرحسین مدبرنیا
دپارتمان روانپزشکی، بیمارستان ماونت ساینای نیویورک
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: