فارغ از دیدگاههای علمی مخالف یا موافق تراریخته به نظر میرسد بعد فکری و فرهنگی این مسئله کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ «فایرابند» از فیلسوفان معروف علم در قرن بیستم که به «بچه بد فلسفه علم» هم مشهور است در مقالهای با عنوان «چگونه باید از جامعه در برابر علم دفاع کرد» به نقد جزماندیشی علمی و معرفی علم و فرهنگ غرب به عنوان یگانه معرف جهانی همیشه معتبر میپردازد.
وی در این مقاله، طب سوزنی چین را مثال میزند که وقتی دولت چین تصمیم به احیای آن میگیرد در جهان هیاهویی به پا میشود که دیگر باید فاتحه علم در چین را خواند در حالی که عکس این اتفاق افتاد و طب چین از این طریق پیشرفت کرد و پزشکی جدید نیز از آن آموخت و بهرهها برد.
فایرابند مخالفتی با علم و پزشکی جدید نداشت و آنچه وی را به دفاع از جامعه در برابر علم وادار کرد، تحمیل شدن علم و فرهنگ مهاجم غرب برای استیلا بر سایر علوم و فرهنگ های دیگر است؛ زمانی با طب سوزنی چین با برچسب «غیر علمی» مخالفت میشود و زمان دیگر طب سنتی و اسلامی ما با برچسب «غیرعلمی» طرد میشود و البته برخلاف دولت چین، در کشور نهادهای نوپای آن تعطیل شده یا تقلیل داده میشود در عین حال و از عجایب روزگار از کشت و واردات محصولات تراریخته با برچسب «علمی» دفاع می شود و مخالفت با آن مخالفت با علم و «پیشرفت علمی» قلمداد میشود.
کارآمدی طب سنتی ما در موارد متعددی با درمان بیماریهای مختلف به اثبات رسیده است اما هنوز هم این طب در میان بخشی از جامعه پزشکی کشور با برچسب «غیرعلمی» دیده میشود، گویی اینکه معیار علم بودن تنها مطابقت با پزشکی کلاسیک است و لاغیر! با توجه به کارآمدی طب سنتی نوپای ما در برخی موارد و درمانهای ریشهای برخی بیماریها بر مبنای اصول خود که برگرفته از اندیشه حکمای ایرانی و اسلامی و نیز بهرهگیری از احادیث ائمه معصومین علیهالسلام است، لازم است از جامعه در برابر یکتازی و سرکوبگری علم پزشکی دفاع کرد تا میدان بر روی آزاداندیشی و پیشرفت توأمان پزشکی کلاسیک و طب سنتی باز شود.
حکایت محصولات تراریخته نیز این گونه است ولی این بار با برچسب «علمی»؛ از این منظر تراریخته حاصل پیشرفت علمی است و مخالفت با آن مخالفت با علم است، گویا هر اقدامی در پارادایم علم از پیش علمی است و عاری از هر گونه نقص و خطا.
در واقع مشکل اصلی اینجاست که ما هر آنچه را که در چارچوب و پارادایم علم و فرهنگ غرب بگنجد را امری «علمی» و بدون نقص و خطا بپنداریم و هر آنچه را که از علم و فرهنگ بومی و اسلامی ما بیایید امری پیشپا افتاده، سطحی و از پیش محکوم به غیر علمی بودن! وقتی معیار، چارچوب فرهنگی و علمی غربی است حتی اگر شواهد بسیاری درباره اثرات زیانآور این محصولات بر انسان و محیط زیست نیز مشاهده شود به نحوی نادیده گرفته شده و یا توجیه میشود؛ این بار نیز باید از جامعه در برابر این «علم» دفاع کرد.
در واقع روی دیگر دعوا بر سر طب سنتی و تراریخته دعوای فرهنگی و فکری است البته هر یک از این دو میتوانند در عمل کارآمدی و نتایج مفید یا مضر خود را به نمایش بگذارند تا در درازمدت در مورد علمی بودن آنها قضاوت شود اما از نگاهی دیگر اختلافات براساس تفاوت فرهنگی و میزان پذیرش یک پارادایم به عنوان مرجع فکری، فرهنگی و علمی است.
اگر علم و فرهنگ غرب را به عنوان یگانه علم و فرهنگ همیشه معتبر، درست و مفید بدانیم در این صورت طب سنتی که با مبنای فکری و فرهنگی دیگری در حال رشد و نمو است را از پیش امری «غیر علمی» میدانیم و تراریخته را با وجود احتمال زیان بار بودن آن امری علمی و مفید قلمداد میکنیم؛ اساساً فرهنگ مدرنیته تراریخته و هر گونه دستکاری ژنتیک را برای رسیدن به محصول بیشتر و در نتیجه سود بیشتر مجاز میداند و اثرات سوء آن را بر انسان و محیط زیست را نادیده میگیرد.
بر مبنای این فرهنگ هر گونه دخل و تصرف در طبیعت آزاد است زیرا طبیعت نه خلقت جاندار الهی بلکه جسم بیجانی بیش نیست اما در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی ما با طبیعت روبهرو نیستیم بلکه با خلقت و موجود الهی مواجه هستیم که هر گونه دخل و تصرف در صنع الهی را با دیده احتیاط مینگریم.
اگر معیار علم و فرهنگ غرب نباشد، طب سنتی و حجامت(با تجویز پزشک متخصص طب سنتی) که برگرفته از علم و فرهنگ اسلامی و ایرانی ما است را با وجود غیر علمی و نامعتبر دانستن آن از سوی پزشکی کلاسیک غرب، امری علمی و معتبر خواهیم دانست.
در این یادداشت ما درصدد دفاع از آرای آنارشیستی و نسبیگرایانه فایرابند یا دفاع از نسبیگرایی در علم نیستیم بلکه هدف تبیین مبانی فکری، فلسفی و فرهنگی هر یک از دیدگاههای رقیب و نیز مهاجم و سرکوبگر بودن فرهنگ و علم غربی در برابر سایر فرهنگها است که بر چسب «غیرعلمی» تلاش در خلع سلاح کردن دیگر فرهنگ و یا بازنده اعلام کردن آنها پیش از شروع رقابت دارد.
آنچه حقیقت را برای ما نمایان خواهد کرد آزاداندیشی و رقابت اندیشهها در میدان عمل است و پیش از آن محکوم کردن دیگر فکرها و فرهنگ جزماندیشی است خصوصاً فکر و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی ما که منبع بسیار غنی برای تحول در بسیاری از علوم و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.