شفا آنلاین>اجتماعی>وقتی همین چندی پیش دونالد ترامپ از هیلاری کلینتون خواست تا پرونده پزشکیاش را رو کند، همکار من در مقالهای به این موضوع پرداخت که غالباً چیزی به نام مدارک پزشکی کامل یک نفر وجود ندارد.
به گزارش
شفا آنلاین،به هر حال، بسیاری از ما
به پزشکان زیادی در چند دهه عمرمان مراجعه کردهایم و جزئیات زیادی درباره
این مراجعات این طرف و آن طرف پراکندهاند. کارشناسان مدارک پزشکی و فناوری
عقیده دارند، دنبال کردن این سوابق یک کابوس واقعی است. من به این موضوع
بیشتر به چشم تفریح نگاه میکردم. برای همین پی ماجرا را گرفتم و 3 روز
کامل در این هفته را صرف کردم که پزشک اطفال خود را در شیکاگو برای پیدا
کردن سوابق واکسنهایم از خواب و خوراک بیندازم و تمام نیویورک را زیر پا
بگذارم تا متخصص طب سفر را که در سال 2005 من را ویزیت کرده بود، پیدا کنم.
بعد تصمیم گرفتم بفهمم بیمه عمرم درباره سوابق داروهای تجویزی من برای
سرویس خود چه نوشته است. چنین چیزهایی وجود دارند و طبق قانون شما
میتوانید سوابق پزشکی خود را ببینید.
این
اول کار بود و من سعی کردهام تمام مراحلی را که طی شده همراه با موانع آن
برایتان شرح دهم.
پزشک
اطفال من که از دوستان خانوادگی است و او را «عمو فرد» صدا میکنم، همیشه
عقیده داشته که اطلاعات بیماران را تلمبار میکند، اما نتوانست سوابق من را
پیدا کند. در مرحله شرکتهای بیمه، معمایی که امیدوار بودم بتوانم حل کنم
سطح درحال افزایش و توضیحناپذیر آنزیمهای کبدیام بود. نتایج در سال 2006
در مدارک بیمه عمر من ثبت شده بودند. زمانی بعد از آن به یک متخصص مراجعه
کرده و آزمایش اولتراسوند انجام داده بودم که چیز هشداردهندهای نشان نداده
بود.
اما
پزشک که بود؟ چیزی در قفسههای مدارک پزشکیام در خانه نداشتم و پزشک
مراقبتهای اولیه من نیز مدرکی از ارجاع من برای اولتراسوند نداشت. شرکت
بیمه من هم در آن زمان نتوانست کپی آزمایش را برایم بفرستد و منفعت انجام
آن را برایم توضیح دهد. بالاخره تلفن نماینده بیمه زنگ خورد و من باید یکی
را انتخاب میکردم: فکس یا ایمیل. انتخاب من فکس بود و جواب چندین هفته در
راه. بهمحض شروع کردن کار با فکس فهمیدم اشتباه کردهام. اولی کار
نمیکرد. دومی، ترکیبی از ماشین کپی و فکس و اسکنر، کمی جیغوداد بهراه
اندخت و من یاد داستانهایی افتادم که چگونه دزدان هویت با استفاده از این
ماشینها آدم را گیر میاندازند. مجبور شدم ماشین سومی را بخرم.
روز
بعد یکی از همکاران پیشم آمد و 53 صفحه کپی شرکت بیمهام را نشانم داد که
شماره تامین اجتماعی و تاریخ تولدم بالای هر یک از صفحات دیده میشدند.
ظاهراً، ماشین دومی در موقعی کاملاً بیمعنی این اوراق را چاپ کرده بوده
است. در پایگاه اطلاعاتی میخواستم بفهمم کدام دارو را در سال 2009 مصرف
کردم که به من نساخته است. وقتی نتوانستم نام پزشک را به یاد بیاورم، با 2
شرکتی تماس گرفتم که کارشان تهیه سوابق تجویز داروی افراد است. وقتی
درخواستکننده بیمه اجازه کنترل سابقه پزشکی خود را میدهد، اطلاعات این
شرکتها دراختیار بیمههای عمر و سایر بیمهها قرار میگیرد.
در
وبسایت یکی از این شرکتها به نام اسکریپتچک با شادی خطاب به شرکتهای
بیمه این سوال مطرح شده که «آیا بهتر نیست از احتمال مرگ بیمه شونده
خود اطلاعات بیشتری داشته باشید؟» و چقدر بهتر میشد اگر خود بیمه شونده هم
میتوانست اطلاعات خودش را ببیند، اما سایت چنین امکاناتی را نداشت!
ناامید
نشدم و آنقدر پیگیری کردم تا سخنگوی این پایگاه اطلاعاتی گفت میتواند
تنها اطلاعاتی را درباره داروهای تجویزیام در اختیارم بگذارد که 7 سال قبل
به شرکت بیمه داده است. خلاصه آنکه تلاش من برای پیدا کردن سوابق بیمه
عمرم در سال 2009 به جایی نرسید.
وقتی
نوبت به سلامت روان رسید، کنجکاو بودم بدانم درمانگر من با خط ناخوانای
خود درباره سلامت روانم چه نوشته است. افسوس که قوانین کشوری که شما را در
داشتن سوابق پزشکیتان مجاز میدانند، به درمانگران سلامت روان اجازه
میدهند یادداشتهای روانشناسی خود را محفوظ نگهدارند، البته در برخی
ایالتها این قوانین آسان گیرتر هستند، اما در این ایالتها هم دسترسی به
سوابق روانی فرد شرایط خاصی دارد.
برخورد
من با پزشکان مختلف نتایج پیچیدهای داشت که همیشه هم مربوط به کهنگی یا
تازگی سوابق نمیشدند. پزشک مراقبتهای اولیه که ازجمله اولین پزشکانی بود
که با روش ثبت الکترونیکی سوابق بیماران همراه شد، فقط توانست به من بگوید
آزمایشهای کبدی من در چندین سال گذشته مشکلی نداشتهاند.
برای
بقیه پزشکانی که در چند سال گذشته پیششان رفتم درخواست داشتن سوابق پزشکی
خود را فکس کردم، کسی که در آن طرف خط جواب تلفنم را داد، اجازه نداد
درخواست را ایمیل کنم. بخت جایی با من یار بود که انتظارش را نداشتم.
میدانستم که سری واکسنهای مربوط به مسافرت را در سال 2005 زدهام، اما
مطمئن نبودم کجا و در خانهام جز چند ورق واکسیناسیون بدون نام پزشک چیزی
نبود. یک از پزشکان با قیافه مهربان کمی جستجو کرد تا مدارکم پیدا شد.
بالاخره این سفر پرماجرا آنقدر ادامه پیدا کرد تا فهمیدم عملاً راهی نیست
که بتوان همه سوابق پزشکی را جمعآوری کرد.
منبع: New York Times